eitaa logo
🚩هیئت حدیث کساء دارالعباده یزد-صندوق قرض الحسنه الزهرا(س)
166 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
92 فایل
📢کانال اطلاع رسانی برنامه های هیئت حدیث کساء و صندوق قرض الحسنه الزهرا دارالعباده یزد 📢وعده ما یکشنبه شبها بعداز نمازمغرب و عشاء 📢جهت اطلاع از شرایط دریافت وام قرض الحسنه صندوق,بعداز جلسه یکشنبه شب ها در خدمت شما عزیزان هستیم 📢ارتباط خصوصی @HRR_110
مشاهده در ایتا
دانلود
📿🌺🍃 ❇️ زیارت نامه امام هادی علیه‌السلام 💠 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بن مُحَمَّدٍ ✨ الزَّكِيَّ الرَّاشِدَ النُّورَ الثَّاقِبَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكَاتُهُ 💠 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفِيَّ اللّٰهِ، ✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سِرَّ اللّٰهِ، 💠 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبْلَ اللّٰهِ، ✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا آلَ اللّٰهِ، 💠 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللّٰهِ، ✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفْوَةَ اللّٰهِ، 💠 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ، ✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَقَّ اللّٰهِ، 💠 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّٰهِ، ✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ الْأَنْوَارِ علیه السلام 🌹🌹مبارک باد🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴۷۰ درصد سیمان خریداری شده در اختیار ۱۵ نفر! رئیس انجمن صنفی صنعت سیمان: 🔹۷۰ درصد سیمان خریداری شده در یک سال گذشته در کشور در اختیار ۱۵ نفر بوده است! 🔹سیمان ۱۶ هزار تومانی را به مصرف‌کننده ۶۰ هزار تومان فروختند. 🔹ما در سیمان، سلطان نداریم، سلاطین سیمان داریم و مشخص است چه کسانی هستند. 🔹از وزارت اطلاعات می‌خواهم بررسی کند که در دهه گذشته این سلاطین چه کرده‌اند و چه کسانی بهره‌مند شده‌اند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 معيار محاسبه مسافت شرعی (طبق نظر آیت الله خامنه ای) 💠 سوال: شخصی از وطن به مقصد شهری مسافرت مي کند که تا اول آن شهر مسافت شرعی نيست لکن تا نقطه ای که مقصود اوست مسافت شرعی می باشد، آيا برای محاسبه مسافت شرعی اول شهر ملاک است يا نقطه ای که در آن شهر مقصود فرد می باشد؟ ✍🏻 پاسخ: ❇️ برای تعيين مسافت شرعی از آخر شهر مبدأ تا اول شهر مقصد محاسبه می شود، مگر اين که قصد رفتن به مکان خاص و مستقلی در کنار شهر مقصد را داشته باشد به گونه ای که عرفاً رسيدن به شهر، رسيدن به مقصد محسوب نشود و شهر تنها طريقی برای رسيدن به مقصد باشد، مانند برخی دانشگاه ها يا پادگان ها يا بيمارستان هايی که در کنار شهر است، که در اين صورت در محاسبه مسافت تا همان مکان خاص در نظر گرفته می شود. 💢 استفتا از سایت آیت الله خامنه ای 📎 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️امروز ۵ مرداد، سالروز عملیات مرصاد کبراهای هوانیروز قاتل منافقین در تنگه چهار زِبَر 🔹عملیات خیانت بار منافقین موسوم به «فروغ جاویدان» که با شعار «از مهران تا تهران» طی سه روز آرزوی منافقین بود که با عملیات مرصاد به کابوس تبدیل شد. 🔹عملیات مرصاد، پاتک نیرو‌های هوانیروز ارتش  جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان به فرماندهی «شهید صیاد شیرازی» بود. 🔹عملیات مرصاد یا عملیات فروغ جاویدان نام نبردی است که توسط سازمان مجاهدین خلق طرح‌ریزی شد و میان جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین خلق در اواخر جنگ ایران و عراق، در سال ۱۳۶۷ درگرفت. فرماندهی نیروهای ایرانی در این عملیات بر عهده صیاد شیرازی و فرماندهی مجاهدین خلق در این ماجرا مسعود رجوی بود. پس از چند روز درگیری در نهایت نیروهای ارتش ایران بر سازمان مجاهدین خلق پیروز شدند. تعداد زیادی در این نبرد کشته شدند. 
هدایت شده از بسیج ولایت
🔴روایت کم‌تر دیده‌شده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ به‌مناسبت پنجم مرداد؛ سال‌روز عملیات مرصاد ♦️منافقین می‌خواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلام‌آباد تا کرمانشاه با هر وسیله‌ای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی این‌ها را گرفت، خود مردم بودند. ♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همه‌ی خلبان‌ها در پناه‌گاه آماده بودند. توجیه‌شان کردم که اوضاع در چه مرحله‌ای هست. دو تا هلی‌کوپتر کبری و یک هلی‌کوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلی‌کوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همین‌جور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همین‌طور از روی جاده می‌رفتیم، نگاه می‌کردیم، مردم سرگردان را می‌دیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه‌ی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشته‌اند «گردنه‌ی مرصاد». ♦️یک‌دفعه نگاه کردم، مقابل آن‌ور خاک‌ریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین‌جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار می‌آورند تا از این خاک‌ریز رد بشوند. به خلبان‌ها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را می‌زنند. به این‌ها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. می‌توانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: این‌ها را می‌بینید؟ این‌ها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبان‌های دو تا کبری‌ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دوی‌شان برگشتند. من یک‌دفعه دادوبی‌دادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم این‌ها هم خودی‌اند. چی‌چی بزنیم این‌ها رو؟! ♦️خوب این‌ها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودی‌ها بودند و من هرچه سعی داشتم به آن‌ها بفهمانم که بابا! این‌ها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشسته‌ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به‌خاطر این‌که درجه‌هایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلی‌کوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چه‌جوری به این‌ها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجه‌ام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من می‌ترسم؛ من اگر بزنم، این‌ها خودی‌اند، ما را می‌برند دادگاه انقلاب. ♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل این‌که متوجه بودند که ما داریم بحث می‌کنیم راجع به این‌که می‌خواهیم بزنیم آن‌ها را، منافقین سر لوله‌ی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. این‌ها مثل این‌که وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که این‌ها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودی‌ها را؟ این‌ها بچه‌ی کرمانشاه بودند، با لهجه‌ی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را می‌رسیم. سوار هلی‌کوپتر شدند و رفتند. ♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهمات‌شان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلوله‌ها که داخل بود، مثل آتش‌فشان می‌رفت بالا. بعد هم این‌ها را هرچه می‌زدند، از این طرف، جای‌شان سبز می‌شدند، باز می‌آمدند. بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند. ♦️بعضی از آن‌ها فراری می‌شدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار می‌کشیدیم، نمی‌آمدند. می‌رفتیم دنبال آن‌ها، می‌دیدیم مرده‌اند. این‌ها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی این‌ها، دخترها مثلاً فرماندهی می‌کردند. از بی‌سیم‌ها شنیده می‌شد: زری، زری! من به‌گوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آن‌ها خراب بود. ♦️به‌هرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه‌ی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «با این‌ها بجنگید، من این‌ها را به دست شما عذاب می‌کنم و دل‌های مؤمن را شفا می‌دهم و به شما پیروزی می‌دهم.» و نقطه‌ی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیف‌ترین و خبیث‌ترین دشمنان ما (منافقین) در این‌جا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.» 📚رمز عبور، ۱، صفحه‌ی ۱۱۳ ╭┅───🇮🇷✊🇮🇷┅╮ https://eitaa.com/Basijvelayat1 ╰┅──────┅