eitaa logo
کلامُکم نور (گفتگوهای روایی)
200 دنبال‌کننده
9 عکس
2 ویدیو
16 فایل
👈🏻ادمین: @mop1414 👈🏻کانال تلگرام https://t.me/Hadith1398
مشاهده در ایتا
دانلود
📝«مومن» در قرآن و روایات به‌معنای شیعه دوازده امامی است؟ 🔻در برخی از احکام فقهی، قید مومن درج شده است. یکی از این موارد، حرمت غیبت مومن است. در سوره حجرات پس از آنکه مومنان را برادر می‌خواند، در آیه ۱۲ خطاب به آنها می‌گوید: «وَ لَا يَغتَب بعضُكُم بَعضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحمَ أَخِيهِ مَيتًا فَكَرِهتُمُوهُ» یا در برخی روایات، غیبت مومن حرام عنوان شده است. شیخ انصاری با بیان اینکه بین شیعه و مخالفان برادری‌ای وجود ندارد تا مشمول آیه باشند، درباره روایات معتقد است: «ظاهر روایات اختصاص داشتن حرمت غیبت به مومن است. بنابراین غیبت مخالفان، مثل لعن آنها، مجاز است.» (المکاسب، ج۱، ص۳۱۹) 🔹در مراجع معاصر نیز این باور دیده می‌شود. آیت‌الله سیستانی گفته‌اند: «منظور از غیبت، این است که انسان عیب پنهانی شیعۀ دوازده امامی را در غیاب و پشت سرش، نزد دیگری یاد کند.» برخی نیز مانند آیت‌الله تبریزی غیبت از اهل سنت را مشروط بر اینکه جاهل قاصر باشند، حرام می‌دانند. (صراط النجاة، ج۷، ص۳۱۹) این مسئله اختصاص به غیبت ندارد و در مثل «توهین به مومن»، «هجو مومن»، «ازدواج مومن با مومن» و... می‌تواند جریان داشته باشد. 🔸یکی دیگر از فقهایی که قائل به جواز غیبت غیر شیعیان بوده، امام خمینی است. ایشان در بحث جواز غیبت مخالف، غیر شیعه را مصداق مومن نمی‌دانند. ایشان همچنین به ادله مختلفی از جمله روایت ابوحمزه ثمالی اشاره کرده‌اند. مطابق این نقل، ابوحمزه به امام باقر (ع) گفته‌اند بعضی از اصحاب ما به مخالفان دروغ می‌بندند، امام به او می‌گویند بهتر است این کار را نکنند. به خدا قسم ای ابوحمزه همه مردم به جز شیعیان ما اولاد زنا هستند. (کافی، ج۸، ص۲۸۵) امام خمینی در پایان این بحث نتیجه گرفته‌اند که غیبت مخالفان جایز است و اساسا از سیره شیعیان بوده است. (المکاسب المحرمة، ج۱، ص۴۲۴) 🔻آیت‌الله شبیری زنجانی نیز از فقهایی است که ایمان را به‌معنای شیعه دوازده امامی تفسیر می‌کنند. ایشان در این رابطه می‌گوید: «يک وقت در جلسه‌اى در مشهد بوديم كه آقاى طباطبايى هم تشريف داشتند. بحث در اين بود كه مراد از (آمنوا) در قرآن چيست‌؟ برخى از معممين كه متأسفانه تمايلات اهل تسنن در آنها بود، مى‌گفتند مراد مسلمانها هستند و مسأله ولايت مطرح نيست. من چيزى عرض كردم كه آقاى طباطبايى هم تأييد فرمود و آن اينكه مراد از ايمان در قرآن، ايمان به اصولى است كه هر شخص بايد بدان معتقد باشد. قبل از نزول ولايت اعتقادى كه وسيله نجات است و هر مسلمانى بايد بدان ايمان داشت توحيد و رسالت بود، مصداق مؤمن چنين فردى بود ولى پس از نصب اميرالمؤمنين به ولايت، مؤمن كسى است كه علاوه بر آن اصول به امامت اميرالمؤمنين هم ايمان داشته باشد و همين طور ايمان به هر امامى پس از رسيدن او به مقام امامت. پس ايمان به امام زمان و امامان متقدم شرط ايمان است.» (کتاب خمس، ج۱، ص۶۷۳) 🔹این مطلب از سوی فقهای بسیاری مطرح شده است، با این حال برخی از مراجع معاصر مانند آیت‌الله خامنه‌ای گفته‌اند: «سبّ و دشنام مؤمن، خواه شيعه و خواه غير شيعه، حرام است. اما سبّ كافر در صورتى‌كه ظلم به او باشد، حرام است و اگر ظلم محسوب نشود، مكروه است. مگر در جايى‌كه لازم باشد كفار را هجو كنند.» (رساله آموزشی، ج۲، ص۶۳) مطابق همین نکته است که ایشان غیبت مسلمان را مطلقا حرام می‌دانند و حتی در دروس فقه‌شان متعرض کلام امام خمینی شده و ادله ایشان را مردود دانسته‌اند. (دروس خارج فقه مکاسب محرمه آیت‌الله خامنه‌ای، جلسه ۳۵۷) 🔸تفسیر مومن به مطلق مسلمان اعم از شیعه و سنی، در کلمات فقهای گذشته نیز وجود داشته است. به‌عنوان نمونه شهید ثانی در موارد متعددی بر این مطلب تاکید کرده است. (الروضة البهیة، محشی سلطان العلماء، ج۱، ص۲۲۹ و مسالک الافهام، ج۷، ص۴۰۲ و ج۱۰، ص۳۸) همچنین محقق اردبیلی بر حرمت غیبت از مخالفان مذهب شیعه فتوا داده است. (مجمع الفائدة‌ و البرهان، ج۸، ص۷۶) 🔺اما برخی از محققان راه سومی را انتخاب کرده و با تحفظ بر تفاوت مومن و مسلمان، تلاش کرده‌اند تا با انحصار این احکام برای خصوص مومنان مخالفت کنند. آیت‌الله منتظری با تحفظ بر اینکه معنای مومن غیر از مسلمان است، با تکیه بر کرامت ذاتی انسان، ذکر مومن را قدر متیقن از موضوع غیبت می‌دانند که با توجه به منزلت مومن برای تحریک احساسات بیشتر ذکر شده است. (حقوق انسان و سب و بهتان، ص۴۳) همچنین استاد شهیدی نیز با بیان اینکه مومن غیر از مسلمان است، درباره غیبت اهل سنت معتقدند: «اگر غیبت مخالف به حدی باشد که عقلائا ظلم به اوست، سبب ضرر عرضی یا مالی بر اوست، این حرام است و حتی غیبت کافر هم که اضرار به او جایز نیست، و قطعا ظلم به کافر هم جایز نیست، اگر با غیبت کافر هم او دچار ضرر عرضی یا مالی بشود و عقلائا ظلم به او بشود، ‌ما ملتزم به حرمت می‌‌شویم.» (درس خارج فقه، ۳ آبان ۱۳۹۶) @Hadith1398
📝ماجرای استخاره‌ای که بد آمد! تجارتی که پرسود بود و نمازی که قضا شد. 🔻در کتاب جهاد با نفس آیت‌الله حسین مظاهری آمده است: «زمانی به شما می‌گفتم که یک جوان دانشگاهی در دبیرستان علوی یک یادگاری نوشته بود که یکی از روزهای سیاه زندگی من آن روزی بود که از خواب بیدار شدم و دیدم آفتاب زده و نمازم قضا شده است. این گفته جوان از روایت گرفته شده است. باز زمانی به شما گفته‌ام که کسی خدمت امام صادق(ع) آمد و استخاره کرد که به مسافرت برود یا نه؛ بد آمد. آن مرد پا گذاشت روی استخاره امام صادق(ع) و برای تجارت رفت. اتفاقاً تجارت خیلی خوبی از کار درآمد و سود خوبی برد و مسافرت هم به او خیلی خوش گذشت. آمد خدمت امام صادق(ع) و عرض کرد یا بن رسول ،الله استخاره بد آمده بود اما به من خیلی خوش گذشت و سود هم بردم. امام صادق(ع) تبسم کرد و فرمود یادت می‌آید فلان منزل خسته بودی و خوابت برد، یک وقت بیدار شدی و دیدی نماز صبحت قضا شده است؟ گناه نکرده فقط نماز صبحش قضا شده، قضایش را هم خوانده - امام صادق(ع) فرمودند: سود تجارت که سود تجارت است، اگر خدا دنیا و آنچه در آن است را به تو بدهد جبران آن خسارت نمی‌شود.» 🔹این نقل از افراد دیگری نیز دیده می‌شود. به‌عنوان نمونه در ایام محرم امسال، استاد حسین انصاریان نیز این نقل را ذکر کردند. با این حال سندی و لو ضعیف برای این روایت پیدا نشد. تردیدی در اهمیت نماز و مذمت سستی در بجا آوردن آن نباید داشت و نیاز به ذکر روایات متعدد در اهمیت نماز نیست، اما این نقل مشتمل بر دو مطلب مهم است. مطلب اول اینکه نماز و لو به‌صورت غیر ارادی قضا شود، جبران‌پذیر نیست. این باور به شکلی دیگر در کلمات برخی از علمای دیگر اخلاق نیز دیده می‌شود. در قسمتی از وصیت شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) به فرزندش مرحوم مقدادی نیز آمده است: «اگر آدمی یک اربعین به ریاضت بپردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین، هباء منثورا خواهد گردید. بدان که در تمام عمر خود، تنها یک روز، نماز صبحم قضا شد. پسر بچه‌ای داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه مرا گفتند که این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شده‌ای. اینک اگر شبی تهجدم ترک گردد، صبح آن شب، انتظار بلایی می‌کشم...» (نشان از بی‌نشان‌ها، ج۱، ص۳۲) اما علت و مستند دینی چنین باوری برای نمازی که بدون تقصیر قضا می‌شود، روشن نیست. 🔸مطلب دومی که در نقل آقای مظاهری وجود دارد، استخاره گرفتن از راه وکیل قرار دادن دیگری است. جدا از اینکه ماهیت استخاره در روایات معتبر، صرفا طلب خیر است و یا مانند قرعه، برای مواقع تحیر نیز سفارش شده است، سید بن طاوس گفته است هیچ نقل صریحی درباره صحت وکیل کردن دیگران برای استخاره ندیده‌ام، اما به‌جا آوردن حوائج دیگران روایات زیادی دارد. (فتح الابواب، ص۲۸۱) علامه مجلسی بعد از نقل کلام سید بن طاوس و پذیرفتن آن گفته است: «اما اولی و احوط این است که صاحب استخاره خودش برای خودش استخاره کند، چون هیچ روایتی که بر وکیل گرفتن در استخاره باشد، ندیده‌ام. اگر چنین امری جایز و پسندیده بود، حتما اصحاب ائمه از ایشان درخواست استخاره می‌کردند و حتما چنین واقعه‌ای و لو در یک روایت برای ما نقل می‌شد.» (بحار الانوار، ج۸۸، ص۲۸۵) @Hadith1398
📝دیوانه واقعی کیست؟ 🔹شیخ صدوق نقل کرده که پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) بر گروهى گذر كرد و فرمود: براى چه اجتماع كرده‌ايد؟ گفتند: يا رسول اللّٰه اين ديوانه‌ای است که غش می‌کند و ما به خاطر او اينجا جمع‌ شده‌ايم! پیامبر فرمود: اين شخص دیوانه نيست، بلكه به بیماری مبتلا شده است. سپس فرمود: آيا به شما خبر بدهم كه دیوانه واقعى كيست‌؟ دیوانه واقعى كسى است كه در راه رفتن تكبر كند و با گوشه چشم نگاه كند و شانه‌هاى خود را از تكبر بجنباند و از خدا آرزوى بهشت كند در حالى كه او را نافرمانى مى‌كند! او كسى است كه مردم از شرّ او در امان نيستند و اميدى به خير او نيست! چنين كسى واقعاً دیوانه است، اما اين شخص فقط به بیماری مبتلا شده است. 🔸حدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلْفَارِسِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى جَمَاعَةٍ فَقَالَ عَلَى مَا اِجْتَمَعْتُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اَللَّهِ هَذَا مَجْنُونٌ يُصْرَعُ فَاجْتَمَعْنَا عَلَيْهِ فَقَالَ لَيْسَ هَذَا بِمَجْنُونٍ وَ لَكِنَّهُ اَلْمُبْتَلَى ثُمَّ قَالَ أَ لاَ أُخْبِرُكُمْ بِالْمَجْنُونِ حَقِّ اَلْمَجْنُونِ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ إِنَّ اَلْمَجْنُونَ حَقَّ اَلْمَجْنُونِ اَلْمُتَبَخْتِرُ فِي مِشْيَتِهِ اَلنَّاظِرُ فِي عِطْفَيْهِ اَلْمُحَرِّكُ جَنْبَيْهِ بِمَنْكِبَيْهِ يَتَمَنَّى عَلَى اَللَّهِ جَنَّتَهُ وَ هُوَ يَعْصِيهِ اَلَّذِي لاَ يُؤْمَنُ شَرُّهُ وَ لاَ يُرْجَى خَيْرُهُ فَذَلِكَ اَلْمَجْنُونُ وَ هَذَا اَلْمُبْتَلَى. 🔗خصال، ج۱، ص۳۳۲ @Hadith1398
📝نجاست کافر 🔹مطابق متن جلسات گعده آیت‌الله شبیری زنجانی، شخصی به ایشان گفته است: «[برای] خود نجاست کافر علی الاطلاق ظاهراً دلیلی نداریم، غیر از اجماع. روایت که داریم ما خلق الله خلقا انجس من الکلب است. [اشاره به روایتی که در آن آمده: خدا هیچ مخلوقی نجس‌تر از سگ نیافریده و دشمن ما اهل بیت از سگ نجس‌تر است]. بعضی از آقایان تعدی می‌کردند می‌گفتند وقتی با اهل بیت اینجور است [به] اولویت [به] کسی که خدا را قبول ندارد، تعدی می‌کنیم. بعضی هم اشکال کردند چه اولویتی؟ کسی که بغض ائمه دارد توهین می‌کند این را بگوییم، ولی کسی که توهین به خدا نمی‌کند و لو ثابت نیست، قبول نداریم [که] تعدی کنیم از این بگوییم آن هم نجس است.» 🔸آیت‌الله شبیری زنجانی در جواب این شخص، اولویت داشتن کافر از ناصبی را نپذیرفته و گفته‌اند: «نه، نمی‌شود. اینها همه‌اش تعبدی است.» سپس با اشاره به اینکه آیه «انما المشرکون نجس» ارتباطی با نجاست ظاهری ندارد، درباره علت نجاست کافر به مسئله اجماع اشاره کرده و گفته‌اند: «مشکل است آدم فتوا بر خلاف بدهد. خیلی هم اجماع آن‌جوری نیست. منتهی شهرت خیلی قوی‌ای است.» (جلسات عصر آیت‌الله شبیری زنجانی در سال ۱۳۹۷، ص۲۶۰) 🔺استاد شهیدی نیز در دروس طهارت پس از بررسی آیه و روایات مسئله، گفته‌اند: «نظر اقوی طهارت کافر است. فقط درباره شخص مشرک به‌دلیل اجماع فقها ملتزم به طهارت نمی‌شویم و احتیاط واجب می‌کنیم، اما نسبت به کافران اهل کتاب و غیر اهل کتاب، اگر به خدا اعتقاد داشته باشند و موحد باشند، فتوا به طهارتشان می‌دهیم و لو آنکه رسالت پیامبر را قبول نداشته باشند. ملحدان (خدا ناباوران) مانند مشرکان هستند.» (ترجمه شده از دروس طهارت استاد شهیدی در سال ۱۳۸۷، جلسه ۷۷) @Hadith1398
📝آیا در روایات، متعه مطلقا مطلوب است؟ 🔻هرچند مشروعیت متعه (عقد موقت) از مسلمات شیعه است، اما استحباب آن به‌طور مطلق (مخصوصا برای فرد متاهل) طرفداران و مخالفانی دارد. باوری در میان مومنین (بلکه شاید معروف فقهای شیعه) وجود دارد که حتی اگر شخصی ازدواج دائم کرده و متاهل است، مطلوب است که عقد موقت انجام دهد. شیخ مفید رساله‌ای در باب متعه جمع‌آوری کرده و روایاتی را نقل کرده دلالت روشنی بر استحباب و مطلوبیت متعه دارند. به‌عنوان نمونه در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:‌ «مستحب است که مرد ازدواج موقت انجام دهد. دوست ندارم هیچ یک از شما از دنیا بروید در حالی که یک‌بار این کار را انجام نداده‌اید.» (رسالة المتعة، ص۷؛ يُسْتَحَبُّ‌ لِلرَّجُلِ‌ أَنْ‌ يَتَزَوَّجَ‌ الْمُتْعَةَ‌ وَ مَا أُحِبُّ‌ لِلرَّجُلِ‌ مِنْكُمْ‌ أَنْ‌ يَخْرُجَ‌ مِنَ‌ الدُّنْيَا حَتَّى يَتَزَوَّجَ‌ الْمُتْعَةَ‌ وَ لَوْ مَرَّةً‌.) مثل این روایت، روایات دیگری نیز در رساله شیخ مفید ذکر شده است. 🔹با این حال، کلینی در کافی بابی را با عنوان «بَابُ‌ أَنَّهُ‌ يَجِبُ‌ أَنْ‌ يَكُفَّ‌ عَنْهَا مَنْ‌ كَانَ‌ مُسْتَغْنِياً» ذکر کرده و ظاهرا اعتقاد داشته کسی که به‌واسطه ازدواج دائم بی‌نیاز از متعه است، واجب است از عقد موقت اجتناب کند. در برخی از روایات این باب آمده است: «علی بن یقطین گفته است که از امام کاظم علیه‌ السلام درباره متعه پرسیدم، امام به من فرمود چه کار با متعه داری وقتی خدا تو را از آن بی‌نیاز کرده است؟» (کافی، ج۵، ص۴۵۲؛ سَأَلْتُ‌ أَبَا الْحَسَنِ‌ مُوسَى عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَنِ‌ الْمُتْعَةِ‌ فَقَالَ‌ وَ مَا أَنْتَ‌ وَ ذَاكَ‌ فَقَدْ أَغْنَاكَ‌ اللَّهُ‌ عَنْهَا...) یا در نقل دیگری آمده است:‌ «متعه برای کسی که خداوند او را با ازدواج دائم بی‌نیاز نکرده، حلال است.» (همان؛ سَأَلْتُ‌ أَبَا الْحَسَنِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَنِ‌ الْمُتْعَةِ‌ فَقَالَ‌ هِيَ‌ حَلاَلٌ‌ مُبَاحٌ‌ مُطْلَقٌ‌ لِمَنْ‌ لَمْ‌ يُغْنِهِ‌ اللَّهُ‌ بِالتَّزْوِيجِ‌...) 🔸شیخ انصاری به‌مناسبت بحث اعتبار اذن پدر در ازدواج، به دو روایت اشاره کرده و بر اساس آنها گفته نفس متعه باعث کسر شان برخی از افراد می‌شود. (کتاب النکاح، ص۱۲۲؛ نفس المتعة - مع قطع النظر عن تمتيع الجارية نفسها - فيه غضاضة على بعض أهل المروّة، كما يستفاد من قصّة مؤمن الطاق مع أبي حنيفة ، و قصّة أحد الصادقين عليهما السلام مع بعض أهل العامّة.) 🔹در کافی روایتی از بحث امام باقر (علیه السلام) با شخصی به‌نام عبدالله بن عمیر لیثی ذکر کرده که امام باقر به او گفته متعه در قرآن حلال شده بنابراین تا قیامت حلال است و در مقابل، آن شخص به نهی خلیفه دوم استناد می‌کرده است. در نهایت، عبدالله بن عمیر به ایشان گفته: آیا خوشحال می‌شوی دخترانت، خواهرانت و... به عقد موقت کسی دربیایند؟ بعد از گفتن این جمله، امام باقر از او رویگردانده‌اند. (کافی، ج۵، ص۴۴۹؛ فَأَقْبَلَ‌ عَبْدُ اللَّهِ‌ بْنُ‌ عُمَيْرٍ فَقَالَ‌ يَسُرُّكَ‌ أَنَّ‌ نِسَاءَكَ‌ وَ بَنَاتِكَ‌ وَ أَخَوَاتِكَ‌ وَ بَنَاتِ‌ عَمِّكَ‌ يَفْعَلْنَ‌ قَالَ‌ فَأَعْرَضَ‌ عَنْهُ‌ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ حِينَ‌ ذَكَرَ نِسَاءَهُ‌ وَ بَنَاتِ‌ عَمِّهِ‌.) 🔸همچنین کلینی در کافی ماجرایی از «مومن طاق» از اصحاب امام باقر علیه السلام نقل کرده که ابوحنیفه به او گفته اگر به حلال بودن متعه معتقدی، پس چرا به خواهران و دخترانت چنین توصیه‌ای نمی‌کنی تا کسب درآمد هم بکنند؟! مومن طاق به او گفته هر کار حلالی را لازم نیست انجام داد. مردم شان و منزلت‌های متفاوتی دارند. تو که نبیذ (شرابی که از خرما ساخته می‌شد) را حلال می‌دانی چرا به محارمت نمی‌گویی در بازار برایت نبیذ بفروشند؟ (کافی، ج۵، ص۴۵۰؛ لَيْسَ‌ كُلُّ‌ الصِّنَاعَاتِ‌ يُرْغَبُ‌ فِيهَا وَ إِنْ‌ كَانَتْ‌ حَلاَلاً وَ لِلنَّاسِ‌ أَقْدَارٌ وَ مَرَاتِبُ‌ يَرْفَعُونَ‌ أَقْدَارَهُمْ‌...) 🔺بنابراین در روایات شیعه، تعداد زیادی از روایاتی دیده می‌شوند که دلالت بر مطلوبیت متعه بدون هرگونه قیدی دارند و در مقابل، برخی از روایات دلالت بر مطلوب نبودن آن برای فرد متاهلی که به همسر خود دسترسی دارد، می‌کنند. ممکن است گفته شود که روایاتی که دلالت بر منع آن بر فرد متاهل دارند، از روی تقیه صادر شده‌اند، اما با این حال باید به این نکته نیز توجه داشت که فتوای اهل سنت بر نامشروع بودن هرگونه متعه‌ای بوده است. @Hadith1398
📝آیا عبارت «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» روایت است؟ 🔻یکی از عبارت‌های مشهوری که در کلمات بسیاری دیده می‌شود، عبارتِ «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» است که مطابق آن حکومت یک حاکم با کفر وی باقی می‌ماند، اما با ظلم و ستم وی به مردم باقی نمی‌ماند. اما این روایت به این شکل در هیچ یک از منابع شیعه وجود ندارد. با این حال برخی از علماء مانند مرحوم نایینی این عبارت را «نص مُجرّب» توصیف کرده‌اند. (تنبیه الامة و تنزیه الملة ص۱۶۵) البته روایاتی نظیر «اعدل تدُم لک القدرة» (غررالحکم، ص۱۳۳؛ عدالت پیشه کن تا قدرتت تداوم داشته باشد) اِشعار به این مدعا دارند، اما این عبارت از صراحت و شهرت بیشتری برخوردار است. مرحوم سید محمد حسین طهرانی درباره منبع این نقل، پس از بیان توضیحاتی درباره فحص زیادی که درباره منبع این روایت کرده‌اند، می‌نویسند: 🔹«..چون به خود بحار الانوار مجلسىّ (ج۷۲، ص۳۳۱) مراجعه شد، ملاحظه شد كه: اين عبارت (الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم) را در خاتمه بيان خود ضمن شرح روايتى آورده است. روايت اين است: قَالَ:إنَّ اللَهَ عَزّ وَ جَلَّ أَوْحَى إلَى نَبِىٍّ مِنْ أَنْبِيَآئِهِ فِى مَمْلَكَةِ جَبَّارٍ مِنَ الْجَبَّارِينَ: أَنِ ائْتِ هَذَا الْجَبَّارَ فَقُلْ لَهُ: إنِّى لَمْ أَسْتَعْمِلْكَ عَلَى سَفْكِ الدِّمَآء وَ اتِّخَاذِ الامْوَالِ، وَ إنَّمَا اسْتَعْمَلْتُكَ لِتَكُفَّ عَنِّى أَصْوَاتَ الْمَظْلُومِينَ؛ فَإنِّى لَنْ أَدَعَ ظُلَامَتَهُمْ وَ إنْ كَانوُا كُفَّارًا. [ترجمه روایت: «خداوند عزوجل به يكى از پيامبران خود كه در سرزمین یکی از گردنكشان بود، وحى نمود كه نزد آن جبار رفته و به او بگو: تو را حاكم بر مردم نکردم تا خونريزى كرده و اموال مردم را بگيرى. به تو حكومت دادم تا نگذاری صداى مظلومان به من برسد. بدون شك هیچ گاه شکایت‌شان را رها نمی‌کنم، حتی اگر كافر به من باشند.» علامه مجلسی در شرح این عبارت گفته: «ظلامة آن شکایتی است که نزد ظالم طلب می‌کنی و عبارت «لن ادع ظلامتهم» تهدیدی از سوی خداوند برای نابودی مُلک ظالم است چرا که مُلک با کفر باقی می‌ماند اما با ظلم باقی نمی‌ماند.»] 🔸«از اينجا به ذهن خطور مى‌كرد كه شايد اين عبارت، عبارت خود مجلسى است كه در مقام استدلال و برهان بر گفتار خودش إنشاء نموده است و ليكن با پى گيرى و فحص بيشترى كه توسّط بعضى از دوستان انجام گرفت معلوم شد در كتاب «نصيحۀ الملوك» غزّالىّ، باب أوّل (كه در عدل و سياست و سيرت ملوك و ذكر پادشاهان پيشين و تاريخ هر يكى از آنهاست) ص۸۲ از طبع چهارم كه به تصحيح استاد علّامه جلال الدّين همائى صورت پذيرفته است، وجود دارد. عبارت غزّالى چنين است: و سلطان به حقيقت آنست كه عدل كند در ميان بندگان او، و جور و فساد نكند كه سلطان جائر شوم بُوَد و بقاء نبُودَش؛ زيرا كه پيامبر صلّى الله عليه گفت:الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ.» 🔹«بعد از اطّلاع يافتن بر وجود روايت در كتاب «نصيحۀ الملوك» با فحص مجدّدى كه به عمل آمد، اين روايت در كتاب «مرصاد العباد» رازى، طبع بنگاه ترجمه و نشر كتاب، سنه ۱۳۵۲، باب چهارم، فصل دوّم، ص۴۳۶ بدست آمد. روايت در تعليقه‌اى است كه ذيل اين عبارت از متن «خواجه عليه السّلام چنين فرمود كه: الْعَدْلُ وَ الْمُلْكُ تَوْأَمَانِ.» آمده و چنين است: جاى ديگر فرمود:الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْم‌. و همچنين در باب پنجم، فصل سيّم، ص۴۶۶ (كه در بيان سلوك وزراء و أصحاب قلم و نوّاب است) مى‌گويد: و خواجه عليه السّلام از اينجا فرمود:الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ.» 🔸«از كساني كه تصوّر نموده‌اند اين روايت از إنشائات علّامه مجلسى است، شيخ محمّد جواد مغنيه (قدس سره) مى‌باشد كه در كتاب «الشّيعة فى الميزان» طبع أوّل دار التّعاريف للمطبوعات بيروت، ص ۳۹۹ در تحت عنوان: نَحْنُ أعْدآءُ الظُّلْم، چنين گويد:الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ‌. نَطَقَ بِهَذِهِ الْحِكْمَةِ الْعلّامَةُ الْمَجْلِسِىُّ فى كِتابِهِ «بحارُ الانوارِ» وَ هُوَ أحَدُ أَئِمَّةِ الدِّينِ الإسلامىّ. آنگاه براى إثبات اين قانون، يعنى بقاء مُلك و حكومت با كفر و عدم بقاء آن با ظلم، از شواهد تاريخ استفاده نموده است؛ و ملك فاروق را شاهد آورده است كه در عين آنكه مسلمان بود، و پدر و مادرش مسلمان بودند، و از تبار ملوك و امراء بودند، در مساجد براى نماز حضور مى‌يافت؛ و در ماه مبارك رمضان براى روزه داران سفره‌هاى إفطاريّه مى‌گسترد، و آيات قرآن را استماع مى‌نمود؛ مع ذلك چون حكومتش بر أساس وثوق و إتّكاء به ملّت نبود، از هم پاشيد؛ و اينك أثرى از آن باقى نيست.» 🔗با تلخیص از پاورقی کتاب ولایت فقیه در حکومت اسلام ج۲، ص۲۱۰ @Hadith1398
🔻تایید سنت‌های اجتماعی ارزشمند 🔹در عهدنامه مالک اشتر آمده که امام علی علیه السلام فرمودند: «سنت صالحی را که بزرگان این امت‌ به آن عمل کرده‌اند و باعث الفت اجتماعی آن امت شده است و امورشان بر اساس آن نیکو شده، نقض نکن.» 🔸 لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّةُ... 🔗نهج البلاغة، نامه ۵۳ @Hadith1398