eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
مـرا بـیــا و نـزن بـر زمـیـن رسمـش نیست نکن تو با دل من اینچنـیـن رسمـش نیست رهـا نـکـن تو مـرا، چـون که تـرک کـردن آن کسیکه با حرمت شد عجین رسمش نیست چقـدر غـصـه چـقـدر اشـک نیـمـه شـب هـا چرا چنین شد امسال ایـن رسمـش نیسـت ز بس که ناله زدم مـن به هـق هـق افتـادم کمی تو حال مـرا هم ببین رسمـش نیسـت قـبـــول!! کـرب و بـلا را بـبـنـــد!!! امـــا نــه به جان مـادرمـان اربـعـیـن رسمـش نیسـت امـیـد نیـسـت کـه دیـگــر مـرا حـرم بـبــری به جـان آن یـل ام البـنـیـن رسمـش نیسـت حسـیـن مـن جـگـرم سـوخـت از غـم دوری مـرا عــذاب نــده آتـشـیــن رسمـش نیسـت دگـر جــنــون گرفـتـم از اینـکـه جـا مـانـدم شـدم ز داغ فراقـت حـزیـن رسمـش نیست @hadithashk
آمده وقت انقلاب حسین! عجلوا عجلوا به باب حسین سایه ی لطف این و آن هیچ است.. میروم زیر آفتاب حسین! بدی ام را ندیده بخشیدند.. خوش حسابیم با حساب حسین! رعیتم ،ریزه خوار و مسکینم انس دارم به نان و آب حسین دست رد هم که میزند خیر است رحمت مطلق است عذاب حسین! روبروی ضریح قبل سلام.. میرسد زودتر جواب حسین! برگ دعوت برای من هم داد... ای بقربان انتخاب حسین اُف به ابادی بدون حسین! خوش بحال ده خراب حسین! این‌ چهل روزه اشک ریخته است... بیشتر از همه رباب حسین.. تکیه بر نیزه داد در گودال تا حرم رفت التهاب حسین نا جوانمردها حرم نروید تک و تنهاست خواهرم !نروید @hadithashk
عالم اگر قطره است، دریا میشود زینب اشک علی و اشک زهرا میشود زینب صبرحسن در اوج، معنا میشود زینب هرچه حسین گفتیم فردا میشود زینب عشق علی حتماً بهایش میشود زهرا حیدر، تمام شب دعایش میشود زهرا ذکر قنوت و ربّنایش میشود زهرا سر ریزِ این اوقات، حالا میشود زینب تا کربلا با پای زخم و پر ورم رفتن... بین عراقی ها، شریف و محترم رفتن... شبهای موکب، خواب و رویای حرم رفتن... تا اربعین پیوسته دنیا میشود زینب اشکی به پایش ریختیم و زود نافع شد فوراً نگاهی کرد و سینه زن مدافع شد راه شهادت بازشد، دعوا مرافع سد دشمن نخواهد دید تنها میشود زینب زینب امامت داشته من دیر فهمیدم در روضه های او که گشتم پیر فهمیدم قرآن کلام اوست، از تفسیر فهمیدم اصلاً حسینِ رویِ نی ها میشود زینب وقتی سری در دست جمعی تیره بخت افتاد وقتی مسیرش بر کلیسا و درخت افتاد وقتی که راهش بر تنور و تشت و تخت افتاد در کاروان انّا هدینا میشود زینب با خطبه هایش کوفه را زیر و زبر کرده آنقدر که دشمن هم احساس خطر کرده چون مادرش در کوچه ها شق القمر کرده پس ذوالفقار دست مولا میشود زینب دروازه ء ساعات و ساعت های طولانی بازار شهر و آن اقامت های طولانی زخم زبانها و جسارت های طولانی آنجا دخیل چشم سقا میشود زینب زیر هجوم سنگ، محور میشود فوراً در ازدحام شام، حیدر میشود فوراً پیش یهودی ها پیمبر میشود فوراً هرجا که دین محو است پیدا میشود زینب کردند خیلی دلخُورش، اما نیفتاده رد می شدند از چادرش، اما نیفتاده خورده زمین خانه پُرش، اما نیفتاده با یاحسینی از زمین پا میشود زینب در دست هاشان روسری بود و نمی دادند عمّامه و انگشتری بود و نمی دادند خلخال پای دختری بود و نمی دادند وای آن وسط پایین وبالا میشود زینب آنکه رقیه را به روی ماسه ها دیده قاری خود را مجلس هم کاسه ها دیده دور و بر خود جمعی از رقاصه ها دیده با این مصیبتها قدش تا میشود زینب @hadithashk
دور نمي شود دمي ذكر تو از زبان من دل ز همه بريده ام عشق تو آب و نان من من چه كنم كه عاقبت كرب‌وبلا بري مرا از غم دوري حرم روي لب است جان من مهر تو در سرشت من ،عشق تو سرنوشت من روضه ي تو بهشت من،راحتي روان من زندگي ام فداي تو، سر بدهم بپاي تو سيل شده براي تو ، گريه ي بي امان من اي تو سفينه ي نجات ، عشق و اميد كائنات راه تو بهترين صراط ، اختر آسمان من مكه،مناي من تويي ، قبله نماي من تويي هر طرفي كه رو كني، قبله دهي نشان من پاره ي قلب مصطفي ، راس تو روي نيزه ها سينه ي تو به زير پا ، خاك بر اين دهان من واي زمين نشستنت...واي خدا  سرت... تنت... واي چه شد پيرهنت...كشته ي بي نشان من @hadithashk
بنده ات آمد اعتراف کند دل خود را دوباره صاف کند بودم عمری اسیر و سرگردان دست من را بگیر و برگردان بنده ات را سوی عذاب نکِش آشتی میکند، حساب نکش بازکن در، که جان به لب شده ام بد عقوبت نکن، ادب شده ام باهمین اشکها زلالم کن زحمتت داده ام حلالم کن اینقدر جان حضرت عباس هی نگو بنده ی خدا نشناس راحت از پیش من عبور نکن بنده ات را ز خویش دور نکن با کمی خشم، می دهی درسم از مجازات سخت می ترسم روزی سفره را دو نیمه نکن بسته شد کربلا، جریمه نکن شکوه دارم گرفته شد حالم پس چه شد اربعین امسالم سربه زیر آمدم، سرم بالاست چون که دنبال کارمن زهراست فاطمه داشته به من اقبال که خودش آمده به استقبال توبه کرده خودش بجای همه مادری میکند برای همه مادری داشت ناله ها میزد پسری داشت دست و پا میزد نیزه های شکسته، شر شده بود بدنی پاره، پاره تر شده بود سر آقا به درد سر افتاد جلوی چشم صد نفر افتاد @hadithashk
نگاهش لب به لب لبریز غم بود شکسته بال و پر از هر قدم بود ولیکن استوار و محترم بود امیر قافله..مرد حرم بود حسین بعد خنجر بود زینب خود زهرا و حیدر بود زینب کسی در صبر مثلش را ندیده ندیده قامتی چون او خمیده ندیده صورتی چون گل تکیده ندیده روی نی راس بریده ولیکن دم نزد او استوار است چقدر این عمه جان با اعتبار است میان هر نفس صد آه دارد به پایش خستگی راه دارد به سینه یک غم جانکاه دارد به والله که ای والله دارد چرا که مرده اما پر نداده به دست هیچکس معجر نداده به شوق یار او پرواز کرده همینکه زنده است اعجاز کرده رسیده حرف خود آغاز کرده برایش سفره ی دل باز کرده چهل روز است چشمت خواب رفته ببین که خواهر تو آب رفته سرم را روی خاکت می گذارم برایت زخم هارا می شمارم دگر انگیزه ی ماندن ندارم عزیزم بی قرارم بی قرارم چهل روز است گریانم حسین جان چو زلف تو پریشانم حسین جان سنان دست مرا زنجیر کرده به این امّید که تحقیر کرده... ولی چیزی که من را پیر کرده... سر زلفیست بر نی گیر کرده نپرس از دخترت شرمنده هستم نمی بخشم خودم تا زنده هستم @hadithashk
داغ عشقت پخته کرده عاشقانِ خام را نوجوانانِ کهنسالِ اسیرِ دام را می گسارانِ غمت را حاجتِ انگور نیست اشک ما پُر میکند صد کوزه ی خیام را تا به کی بر لات و عزّی و هُبَل باشم شَمَن باید از فعلِ تبر بیرون کنم انجام را کعبه ای سازم میانِ سینه از سنگِ طلا جا گذارم در درونش سید الاصنام را روحِ تو از کعبه افزون بود و مو برداشته پس نجف را داده اند آن مژده و پیغام را مرکز عالم که خورشید است اما او خودش بس بلا گردان شود این ماهِ گندم فام را مالک عرض و سماواتی و برزخ نیز هم داده بر تو حق تعالی اختیار تام را روضه ی رضوان شده هر جا قدم برداشتی کی گذاری بر دو چشمِ نوکرانت گام را ما یتیمیم و فقیریم و اسیرت یا علی لقمه نانی بذل کن تکمیل کن اطعام را خشکیِ نان و زبانِ روزه دارِ ما ببین پُر کن از میخانه ی غیبت لبالب جام را از عرب خیری ندیدی یا علی اینبار هم امتحانی کن سپاه دیلم و اعجام را ذوالفقارت را بگردان دور سر تا بنگری رج به رج در زیر پا سرهای نا آرام را گر نبود آن قبضه ی جان کَش میانِ دستِ تو خورده بودند اهل بدعت ریشه ی اسلام را ما بهر محفل نشستیم از تو گفتم ای علی نوش کردیم از دهانِ دشمنت دشنام را کاف و کلبی بر درِ حیدر خدایا کاشکی هم مریزد حضرتش این نازنین اوهام را @hadithashk
من همیشه دلم به این خوش بود که تو آقا هوامونو داری هر چی هم که سیاه و بد باشم آخرش تنهامون نمی‌ذاری گیرم اصلا که من پر عیبم تو که اما بزرگ و والایی بگو اصلا خود گناهم من ولی میگن تو خیلی آقایی دلت اومد ببینی اینجوری شب و روزم پر عذاب شده؟ یه چشَم اشک و اون یکی خونه زندگی رو سرم خراب شده به همین راحتی ولم کردی؟ بیخیالم شدی به این زودی؟ من نیام کربلا می‌میرم که یادمه خیلی مهربون بودی قدر اون سالارو ندونستم می‌دونم بی‌مرام و نامردم من نمی‌فهمیدم کجا بودم می‌گم حالا می‌گم غلط کردم شاید اصلا درستشم اینه حقمه هرچی اومده به سرم حقمه کربلا نرم امسال سخته اما خدایی درد حرم ولی آقا اینم بگم به شما هرچی هم که بدم دوسِت دارم آرزویی ندارم الّا این توی صحنت دوباره پا بذارم کار و بارم شده فقط گریه می‌خوام آقا بخونم از امشب تا خود اربعینِ سال دیگه روضه‌ی داغ حضرت زینب بخونم از مسیر کوفه و شام از مصیبت، اسیری و آزار از صبوری کنار دروازه از تماشا شدن توی بازار @hadithashk
آسمان! خون گریه کن، دل بی قرار زینب است کاروان آمد، ولی در خاک یارِ زینب است گفت با قبرِ برادر، قافله سالارِ صبر مدفنِ خون خدا، جانا مزار زینب است عمرِ من کم شد، قدم خم شد، همه مویم سپید لیک اینها خود نشان اقتدار زینب است هر چه در کف بود، تقدیمِ خدا کردم حسین! شاهدم قلبِ صبور و داغدارِ زینب است این چهل روز،ازچهل سال است بر من سخت تر از چهل منزل گذشتن شاهکار زینب است هر که بود آورده ام، غیر از سه ساله دخترت از تو شرمنده نگاهِ شرمسار زینب است من نمی‌گویم چه شد در کوفه و شام بلا خود ببین زهرا چگونه سوگوار زینب است این بدنهای کبود و چهره‌های زخم زخم از اسارت، خود گواهِ آشکار زینب است چشمهای هرزه و هیزِ اَراذل کُشتِمان رازدارِ این مصیبت شامِ تار زینب است صبر هم از صبرِ ما، والله کم آورده بود حرفها…در گریۀ بی اختیار زینب است زیر پای اسبها دیدم سرت بازیچه شد حال حق دارم بگویم شام، عار زینب است نَه خرابه، نَه به زندان، تاقتم از کف نرفت تهمتِ بَد، قاتلِ صبر و قرار زینب است وای از لفظِ کنیزی، وای از بیگانگان دخترت مدیون آغوشِ وقار زینب است آنچنان بر خصم شوریدم که در بزم شراب سید سجاد مات از ابتکار زینب است خواستند آهی کِشَم، اما خدا امداد کرد تا ابد پیروزی از ایل و تبار زینب است @hadithashk
ز همان روز ازل بعد هدینای حسین دهنم خورده به شیرینی حلوای حسین نقطه دلبری خالق و بنده حرم است وسط سجده روی تربت اعلای حسین متولّد شده ی چشم امام حسنم آمدم گریه کنم گوشه دنیای حسین به تباکی وسط اهل بکاء خوشحالم همچنان قطره که افتاده به دریای حسین دم اگر داده مسیح از دو دم ارباب است جان ناقابل من بسته به امضای حسین زیر قولم نزدم با همه ی بار گناه سر وقت آمده ام روضه ی شب های حسین محض اینکه نبُرد پای من از روضه او بگذارید سرم را به کف پای حسین اربعین، پای پیاده بروم یا نروم فیض چای نجفی می برم از چای حسین "چقدر نام تو زیباست ابا عبدالله"* مشق شب تا سحر من شده املای حسین وحشت و ترس ندارم ز شب اول قبر آبرو داده به من وعده فردای حسین شانه ی عرش خدا، جای عزیز نبی است پس چرا گوشه گودال شده جای حسین همه جای بدنش زخم شده، هل ندهید حرمت کعبه کجا و قد و بالای حسین! جلوی چشم تر فاطمه کمتر بزنید عوض بوسه، نوک چکمه به اعضای حسین @hadithashk
از میان روضه ها هر سالکی رد میشود روح سرگردان او روح مجّرد میشود غالباً دور از حرم خیلی مصیبت میکشم غالباً دور از حرم آنچه نباید میشود در به رویم بسته تاکه باب توبه واکند نگذرد از من برای فاطمه بد میشود آنقدر تحویل میگیرد تفضل میکند آدم ناباب هم اینجا مقیّد میشود شهرتش در عرش از کرببلا بالاتر است او سفارش میکند نوکر زبانزد میشود فیهِما عِینانِ تَجریان دوتا چشمی است که بین جنت نیز گریان دو مرقد میشود این حرم توحید محض و آن حرم آیینه اش بین عباس و حسین، عالم مردّد میشود از نجف تا کربلا چون سفره دارش مجتباست بیشتر از هر مسیری رفت و آمد میشود ترس دارم قاتلش را هم ببخشد در جزا من حسین را میشناسم، او بخواهد میشود پیکرش را تیغ و نیزه پاره پاره کرده است زیر پا یک جلد قرآن، صد مجلد میشود اسب ها را یک به یک از سینه اش رد میکنند مادرش بر سر زنان از پیش او رد میشود @hadithashk
نگو که خیر نداری برای ما آقا عزیزمن! کرمت رفته پس کجا آقا چه اشتباه بزرگی ز نوکرت سر زد که آمده به سرش اینهمه بلا آقا کسی که آبرویش می رود خودت هستی اگر محل نگذاری به این گدا آقا به حُرمتِ نمک و نانِ سفره ات نزدم به روضه های حسینِ تو پشت پا آقا منی که شب، نجف و صبح، سامرا بودم تقاص پس بدهم اینهمه؟! چرا آقا شکایت دل خود را به فاطمه گفتم که بسته ای به رویم مشهدالرضا آقا اگرچه غرق گناهم ز تو طلبکارم زدی به چوب جدایی کربلا آقا قسم به آن بدنی که جدا جدا شده بود مرا ز گریه و هیئت مکن جدا آقا نگاه کن یک علی شد هزار تا اکبر نگاه کن به علی زیر نیزه ها آقا توان نداشت بچیند میان لشکر شام علی اکبر خود را روی عبا آقا @hadithashk