سیّدِ اهل کرم
هر کجا که ذکر خیرت هست و از تو یادی است
می نشینم با ادب! این عادتِ اجدادی است
خسته از کنج قفس پر میکشم تا شهرری
سخت ویران و خرابم؛ حاجتم آبادی است
این حرم جایِ کبوتر دارد عمری یاکریم
چون کرَم داری و کارَت دادنِ آزادی است
حضرتِ عبدالعظیم و سیّدِ اهل کرم
عاشقت هستم! وَ این احساس مادرزادی است
خیره بر صحنت شدم آتش گرفتم! چون بقیع-
بی حرم مانده ست و این غربت چه غیرِعادی است
مرقدت شد کربلای ثانی و جانِ حسین(ع)
سر به راهم کن! ببخش آقا اگر ایرادی است
مُهر تأییدی گرفتی از امام ِ عصر خود
این جوابِ هر سلامی که به دستش دادی است
رفتی و در وصف شأن تو همین کافیست که...
داغدارِ ماتمت مولا امام ِ هادی(ع) است!
مرضیه عاطفی
#ری #شعر_آیینی #شعر_وفات_حضرت_سیدالکریم #شعر_وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی #مرضیه_عاطفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مانند شمع بر سر جسمت گداختم
مانند شمع بر سر جسمت گداختم
این جنگ برده بر سپه خویش باختم
بر یک سری فرار از اینجا چه راحت است
تو جان سپرده ای و علی پر جراحت است
بستی میان کوه احد بار خویش را
دادم زدست خویش علمدار خویش را
دل دادهای به دلبر و تن دادهای به خاک
افتادهام به گریه که افتادهای به خاک
حا ، میم ، ز ، ه ، پیکرت از هم جداجداست
کل تنت به جز سرت از هم جداجداست
با اشک ، پارههای تنت را که بافتم
گشتم عمو ولی جگرت را نیافتم
زنها به چنگ ، پیرهنت را بریده اند
مردان به تیغ تیز ، تنت را بریده اند
هر کس سر شهید خودش گریه میکند
احمد به غربت احدش گریه میکند
بعد از تو داغ سینهی احمد چه میشود
گرخواهرت صفیه بیاید چه میشود
پوشاندمت سریع که خواهر نبیندت
در قتلگاه مثله و پرپر نبیندت
اینطور اگر ببیندت از حال میرود
انگار خواهری لب گودال میرود
انگار میرود به سراغ برادرش
تا بوسه از گلو بزند بار آخرش
انگار میکِشند یکی را به قتلگاه
یک مرد بی سپاه گرفتار یک سپاه
یک دسته نیزهدار دگر دسته با عصا
یک دسته تیر دستهی دیگر به ضرب پا
از قتلگاه رفت سپاه از پی سپاه
وقتش رسیده شمر بیاید به قتلگاه
سنگ اینچنین زدند بر آیینهی حسین
شمر لعین نشست روی سینهی حسین
احمد به سینهی عمویش بوسه ها زده
بر سینهی حسین هم این بوسه را زده
وحید عظیم پور
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_حمزه #شعر_شهادت_حمزه_سیدالشهدا #شعر_شهدای_احد #وحید_عظیم_پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام سیّدنا شاه واجب التعظیم
کریم هستی و حاجات دل روا کردی
طبیب هستی و درد مرا دوا کردی
میان چشم شما معجزه فراوان است
مس وجود مرا سر به سر طلا کردی
تویی که واسطه ی فیض چار معصومی
رسیدی و دل مارا پراز خدا کردی
روایت از کرم بی شمار تو کم نیست
چه روزها که تفقّد به این گدا کردی
چه خوب شد که شما قبله گاه تهرانی
به ری رسیدی و یک کربلا بنا کردی
سلام سیّدنا شاه واجب التعظیم
درود حق به تو ای صاحب مقام عظیم
امام زاده ی عشقی مقام تو والاست
به روی گنبد دوّار؛ پرچمت بالاست
حسن ترینی و حُسن حسین را داری
درون سینه ی تو شوق حیدرو زهراست
مدینه با قدمت غرف نور رحمت شد
چقدر با تو زمین مثل جنّت الاعلاست
دوباره زائر دلخسته آمده آقا
حضور قطره در این موج عاشقی زیباست
هر آنکه پیش شما ماند کربلایی شد
مسیر صحن تو از صحن سیدالشهداست
هزار شکر مسلمان نسل سلمانیم
میان صحن شما یاحسین میخوانیم
شکوه روح خدا در مدار تن آمد
نسیم عشق به پابوسی چمن آمد
برای دیدن سرسبزی هوای شما
عقیق سرخ سفر کرد و از یمن آمد
خوشی حرام ، که تو جدّ بی حرم داری
دوباره کنج حرم حرفی از حسن آمد
به سمت مرقدتان زائری که می بینی
برای ناب شدن با خدا شدن آمد
همینکه چشم ترم با ضریحتان خو کرد
کلام حضرت هادی ع به یاد من آمد :
کسی که تا حرم قدسی شما رفته به شهرری که نه انگار کربلا رفته” کبوترانه رسیدم به آستان حرم همیشه روی سرم سایه ی امان حرم شکسته دل که بیایی همیشه جا داری میان صحن ه پر از خیر آستان حرم خدا کند که به حقّ دعای خیر رضا ع به دست ما برسد برکت عیان حرم دوباره از حرم شهرری به مشهد رفت کسی که رفت به دنبال کاروان حرم ثواب طوف حریم تو هدیه ای از ماست به آستان رفیعمدافعان حرم” همیشه و همه جا نوکر ابالفضلیم فدایی حرم خواهر ابالفضلیم اسماعیل شبرنگ #اسماعیل_شبرنگ #ری #شعر_آیینی #شعر_وفات_حضرت_سیدالکریم #شعر_وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شير رسول خدا
تویی که شیر رسول خدایی ای حمزه
تو نیروی سپه مصطفایی ای حمزه
اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علی ست
تو هم به تیغ خودت فخر مایی ای حمزه
کمان و تیر تو، پشت و پناه اسلام است
سپر به پیکر دین خدایی ای حمزه
به حفظ جان پیمبر همیشه کوشیدی
به پیروان ولا مقتدایی ای حمزه
ز پا نشست ابوجهل پای هیبت تو
نداشت از غضب تو رهایی ای حمزه
تو شیرگیر شجاع حجاز پهناور
به جان اهل جهالت بلایی ای حمزه
چقدر دیدنی است جذر و مد شمشیرت
دمی که همقدم مرتضایی ای حمزه
نبی تو را به علی و ولایش ایمان داد
ز شیعه های نخست ولایی ای حمزه
ز صحنه های دفاع تو در نبرد احد
عیان بود که تو شیر خدایی ای حمزه
به غزوه ای که پیمبر تنش شده مجروح
تو هم به خاک فتاده ز پایی ای حمزه
تو سیدالشهدایی به قتلگاه احد
به خون نشسته تو از نیزه هایی ای حمزه
دوید خواهر تو از پی جنازه ی تو...
...رسید تا که ببیند کجایی ای حمزه
هزار شکر صفیه نبود در غربت
هنوز بود برش آشنایی ای حمزه
دلا بسوز هماره به حال دخت علی
چو دید گشته حسینش فدایی ای حمزه...
...رسید پیش تن قطعه قطعه ی یارش
گریست بر سر آن کربلایی ای حمزه
به ناله گفت که: بی سرپرست شد زینب
به پا نمود عجب نی نوایی ای حمزه
`میان آن همه لشکر چو بی کسش دیدند
به اشک بی کسی اش ناکسانه خندیدند”
مرحوم رضا رسول زاده
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_حمزه #شعر_شهادت_حمزه_سیدالشهدا #شعر_شهدای_احد #مرحوم_رضا_رسول_زاده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا سیدالکریم حسنی(ع)
از امام مجتبی داری تو نیمی بیشتر
پس اگر عبدالعظیم،عبدالکریمی بیشتر
ای سفیر حضرت هادی برای جامعه
برده ای از «جامعه» سهم عظیمی بیشتر
در نماز این حرم فهمیده ام از راه ها
هم صراطی هم صراط المستقیمی بیشتر
بی حرم جدّ تو بود و بارگاهت اینچنین
بوی غربت می دهد از هر حریمی بیشتر
بعد معصومه میان واجب التعظیم ها
اُسوه ی احسن برای زندگیمی بیشتر
روضه ای برپاست از سوی ملائک بی گمان
در حریمت آمده هرجا نسیمی بیشتر
کربلایی هرشب جمعه به عشق مجتبی
در بقیعش جمعه شب ها را مقیمی بیشتر
روضه ی ارباب را با جان خود حس کرده ای
برده ای از گندم ری چون شمیمی بیشتر
مهدی رحیمی زمستان
#ری #شعر_آیینی #شعر_وفات_حضرت_سیدالکریم #شعر_وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی #مهدی_رحیمی_زمستان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گدایی سرکویت به مارسید
گدایی سرکویت به مارسید خوشیم
کریم زاده به داد گدا رسید خوشیم
تو شاه عبدالعظیمی ،کرامتی داری
تو شاهی و من خسته گدای درباری
میانِ صحن تو ذکر حسن حسن دارم
وَ اشتیاق به عبد و گدا شدن دارم
کریمِ شهر ،عزیزی و قبله ی تهران
تو نائبِ سه امامی به مرکزِ ایران
دلِ غریب من اینجا فقط تو را دارد
حرم ، چقدر همیشه بروبیا دارد
بنا به گفته ی معصوم شهرری باتو...
به یُمنِ داشتنت عطرِ کربلا دارد!!
کجا روم زِ در خانه ی تو ای مولا...
گدا ،شبیه تو آقا بگو کجا دارد؟!
مرا عقیده ی راسخ عطا کنی خوبست
دلم هوای خطاب
وَلیُّنادارد!! به ناله های سحرهای جمعه ی حرمت... قنوتِ بالُ پرم ذکرِ ربنّا دارد!! فدای صحنِ تو آقا ،چه گنبدی داری برای عرض ارادت ،چه مرقدی داری!! دلم گرفته دوباره نواده ی زهرا برای غربتتان ،خانواده ی زهرا فدای جدّ غریبت،که مرقدش خاکی ست وَ قلبِ شیعه ی مولا زِ غُصّه اش شاکی ست حسین رحمانی #حسین_رحمانی #ری #شعر_آیینی #شعر_وفات_حضرت_سیدالکریم #شعر_وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سیدالکریم
عمریست سایه ات به سرم سیدالکریم
آقای جود و لطف و کرم سیدالکریم
داری ضریح و صحن و حرم سیدالکریم
در دست توست بال و پرم سیدالکریم
من جلد این حریمم و جایی نمی روم
در صحنتان مُقیمم و جایی نمی روم
آقاسلام، ای حرمت قبله گاه من
دلتنگ کربلایم و اینجا پناه من
بر گنبد و ضریح قشنگت نگاه من
شکر خدا که می گذرد سال و ماه من...
...در زیر سایه ی کرمت، ایهاالکریم
قربان جد بی حرمت، ایهاالکریم
اینجا شلوغ؛ خاک بقیع بی برو بیاست
اینجا چقدر زائر و آنجا چه بیصداست
اینجا رواق و ماذنه و گنبدِ طلاست
آنجا خراب و ساکت و ویران، پر از بلاست
وقتی میان صحن شما سینه میزنم
انگار بین کرببلا سینه میزنم
شبهای جمعه مرقدتان باصفاتر است
دل پر زده به کرببلا و کبوتر است
زهرا رسیده گوشه ی گودال و مضطر است
دعوا برای غارت و دزدیدن سر است
من گریه می کنم چقَدَر نیزه خورده است
عمامه ی به روی سرش را که برده است؟
آنقَدْر نیزه خورده، تنش زیر و رو شده
با چکمه ای که زد، بدنش زیر و رو شده
سنگی زدند بر دهنش، زیر و رو شده
با تیر و نیزه پیرُهنش زیر و رو شده
خنجر کجا، عقیق یمن... ساربان کجا
زینب کجا و خولی و شمر و سنان کجا...
علی میرحیدری
#ری #شعر_آیینی #شعر_وفات_حضرت_سیدالکریم #شعر_وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی #علی_میرحیدری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مِثلِ عشقِ تو نباشد!! به خداوند شَهدی
از ازل زاده ی زهرا به تو دادیم عَهدی
تا دَمی که شَوَد حاصل فَرَجَت آقاجان
عاشقانه همه گوییم اَلعَجَّل یا مهدی
#یا_صاحب_الزمان_عج
#میرزا_رضا_آهی
@hadithashk
آنکه در بدر و اُحُد یار پیمبر بوده است
مصطفی را دائما او یار و یاور بوده است
هم علمدار است و هم سردار لشگر بوده است
نور چشمان نبی مانند حیدر بوده است
بیشه ی اسلام را مانند شیر شرزه است
پهلوان پهلوانان عرب او حمزه است
گرچه از روز نخستین بوده او یکتا پرست
اشهد خود گفت و بیعت با نبی مردانه بست
گشت خصم کافران بت پرست دون پست
با کمان خود سر بوجهل بی دین را شکست
گفت زین پس هر کسی کو با محمد دشمن ست
پس بداند که سر و کارش ازین پس با من ست
در اُحُد مانند شیری سوی میدان آمده ست
شیر اسلام و پیمبر وه چه غرّان آمده ست
در رکاب مصطفی با شاه مردان آمده ست
تیغ در دستان او بی تاب و رقصان آمده ست
مرد می خواهد که آید در مصافش رو به رو
همره حیدر دمار از کفر در آورده او
قلب لشکر را هدف بگرفته غوغا میکند
دشت را از خون دشمن حمزه دریا میکند
کفر می پاشد ز هم چون تیغ بالا می کند
رزم او را مصطفی دارد تماشا می کند
کاشف الکرب رسول حضرت دادار اوست
او که می نازد به رزمش حیدر کرار اوست
یا علی گویان به میدان او قدم برداشته
دشمنان را یک به یک از پیش رو برداشته
فاتح بدر است اینجا در اُحُد گل کاشته
پرچم اسلام را بر قله اش افراشته
ناگهان در جنگ کار مسلمین بالا گرفت
نیزه ای آمد به روی سینه ی او جا گرفت
آه حمزه شیر حق دیگر ز پا افتاده است
زیر تیغ وحشیان بی حیا افتاده است
پیکر او مُثله در صحرا چرا افتاده است
با دودستِ مصطفی رویش عبا افتاده است
تا نبیند خواهر او مُثله روی حمزه را
تا نبیند پیکر صد چاک و جای نیزه را
آه از آن خواهر که از تل سوی آن گودال رفت
خواهری نالان به سوی پیکری پامال رفت
شمر بود و آن سر خونین که در هرحال رفت
گوشه ی گودال زهرا مادرش از حال رفت
خواهری با جسم صد چاک برادر روبرو ست
با تنی بی سر میان قتلگه در گفت وگو ست
#شعر_شهادت_حمزه_سیدالشهدا
#جواد_کریم_زاده
@hadithashk
قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی
به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی
ضمانتی است برای سلوک اهل سحر
اگر زمان مناجات چشم تر بدهی
میان شعله نشستن عروج پروانه است
مرا تو عاقبت از پای شمع..،پر بدهی
وصال عاشق و معشوق دردسر دارد
به دست و پات می افتم که دردسر بدهی
کجای شهرِ نفس گیر ندبه می خوانی؟
بناست گاهگداری به ما خبر بدهی
نشسته ام سر این کوچه..،گریه می خواهم
نشسته ام که به من اشک بیشتر بدهی
دل شکسته ی عُشّاق را ندیده بخر
چه می شود اگر این مرتبه ضرر بدهی
من آه می کشم آنقَدر تا که پاک شوم
اگر به آه جگر سوز من اثر بدهی
قسم به حضرت زهرا درست خواهم شد
به این خرابترین مُهلتی اگر بدهی
شناسنامه ی من را بگیر از من تا
برای کرببلایی شدن،"گُذر" بدهی
به حقِ پارهجگرهای تشنهکام اُحُد
ببخش تا که به من فرصتی دگر بدهی
ندید حمزهی خود را..،چگونه مُثلِه شد!
چطور خواهر مظلومه را خبر بدهی
امان ز قلب عقیله..،چه دید در گودال
تنی بدون سر و نیزهخورده و پامال
#شعر_مناجات_امام_زمان_عح
#شعر_شهادت_حمزه_سیدالشهدا
#بردیا_محمدی
@hadithashk
شیر پیغمبر خدا حمزه
حامی دین مصطفی حمزه
مرد یکتا پرست قوم عرب
بوده مسلم از ابتدا حمزه
بت پرستی مرام بو جهل است
لات و عزی کجا ، کجا حمزه
با کمان سر شکست از بوجهل
در تلافی آن خطا، حمزه
در میان دلاوران عرب
پهلوان علی نما ، حمزه
شیر بَطحا و شیرگیر حجاز
یل و سردار با وفا ، حمزه
همچو حیدر به یاری اسلام
کفر را داده بر فنا حمزه
آنکه در بَدر و در اُحُد جنگید
دوش تا دوش مرتضی ، حمزه
کاشف الکرب مصطفی در حَرب
چون علی بوده بارها ، حمزه
در نمازش به مصطفی و به جنگ
بر علی کرده اقتدا حمزه
یا علی گو به دشمنان تازد
بحرِ خون کرده دشت را حمزه
کرده با ذکر یا علی حیدر
قبضه قلب سپاه را حمزه
مویی از مصطفی نگردد کم
تا کنارش علیست با حمزه
روی سینه پَر و به کف شمشیر
وه که طوفان کُند به پا حمزه
همچو حیدر که ضربدر میزد
میزند سر دوتا دوتا حمزه
احمد و بانگ مرحبا حیدر
احمد و بانگ مرحبا حمزه
جبرئیل است و ذوالفقار دو دَم
دو علی دیده یا دو تا حمزه
برلبش ذکر لافتی، لا سیف
در دلش شوقِ ایلیا ، حمزه
مانده حیران میان ارض و سما
تُهفه ی مرتضاست یا حمزه
لافتی را به شان حیدر خواند
تا که آنجا کند صفا حمزه
آنقدر ذوق کرده جبرائیل
دیده چون رفته تا خدا حمزه
حمزه را دیده در ولای علی
ذوب گردیده در ولا ، حمزه
با نود زخم علی فدای نبی ست
بهر اسلام جان فدا حمزه
میرود فاتح اُحُد گردد
همره شاه لافتی حمزه
و فقط چندضربت شمشیر
که کند ختمِ ماجرا حمزه
آه از آندم که وحشی از کین داد
نیزه بر سینه ی تو جا ،حمزه
آه از آندم که سینه ی تو درید
وحشیِ هندِ بی حیا، حمزه
آه از آندم که مصطفی انداخت
بر روی پیکرت عبا حمزه
تا نبیند صفیه خواهر تو
پیکر مُثله ی تو را حمزه
گرچه شد مُثله پیکرت اما
سر به تن داشتی اَلا حمزه
این همه گفتم از اُحُد اما
چه بگویم ز کربلا حمزه
چه بگویم ز نعش پاک حسين
وز غم شافع جزا حمزه
چه بگویم ز خواهری دلخون
چه بگویم از این عزا حمزه
سوی مقتل ز تَل سراسیمه
میدوید او برهنه پا ، حمزه
میدوید او میان نا مَحرم
ضربه ها خورد بی هوا، حمزه
قتلگه بود و پیکری صد چاک
پیکری بود سر جدا، حمزه
با لب تشنه سر بریدش شمر
از گلو نه، که از قفا ، حمزه
پیکری را که اِرباً اربا بود
خواهری دید بی ردا، حمزه
چه بگویم ز نعل تازه ، به رفت
هم نکردند اکتفا ، حمزه
بر تنش تاختند ده مرکب
رفت و برگشت از جفا ، حمزه
آنچنانی که استخوانهایش
خُرد شد زیر دست و پا ، حمزه
پیکری را که تا سه روز و دو شب
به دل دشت شد رها ، حمزه
سر به نی داشت با لب عطشان
تنِ عُریان به نینوا، حمزه
کفنت شد عبای پیغمبر
سهم او گشت بوریا ، حمزه
به اسیری نرفت خواهر تو
همره قوم اشقیا، حمزه
تازیانه نخورد و شُکر ندید
خیزران ، طشتِ از طلا ، حمزه
مصطفی را چه میشد اَر میدید
زینب و اینهمه بلا، حمزه
#شعر_شهادت_حمزه_سیدالشهدا
#جواد_کریم_زاده
@hadithashk
مهری به نام عشق بر این مبتلا بزن
در خواب غفلتیم و به ما طعنه ها بزن
خیرات ما غم است در این موکبِ بلا
امشب بیا سری سر کوی بلا بزن
ای دل ندای معرفت است این کلام عشق
خود را سند به نام شه کبریا بزن
گرخواهی از شراره ی دوزخ رها شوی
چنگی به ریسمان شه کربلا بزن
از مرزها که فاصله شد بین ما و یار
از جان بسوز و تا به سحر ناله ها بزن
جاماندی از حسین اگر ، این غنیمت است
دل بر بگیر و دل به دل جاده ها بزن
ای کربلا نرفته بیا سیدالکریم
زنگار جان تیرهء خود را جلا بزن
عبدالعظیم ملجأ عشاق کربلاست
آهنگ ملکِ ری کن و او را صدا بزن
از آن عزا بگو که ز صدر فرس حسین
شد سرنگون و شعله به قلب خدا بزن
میگفت خواهرش دم گودال اینچنین
کمتر بیا و غرق به خون دست و پا بزن
#حضرت_عبدالعظیم_ع
#محمد_حسین_نیک_زاد
@hadithashk