eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
144 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
تا خرابیم تا خراب حسن همه گرمیم از شراب حسن ما که بردیم از کنار کریم ما که خوردیم از حساب حسن ما که بودیم در قنوت حسین ما که هستیم مستجاب حسن با چه نامیم جیره خوار علی ما چه داریم نان و آب حسن ما غباریم در نسیم بقیع ما که داغیم از آفتاب حسن ماچه گفتیم مستحق قدیم فَتَصَدَق عَلیٰ را به حسن برسانید نامه‌ی آهم یا به دست حسین یا به حسن تا کلون دری زدیم آمد چاکران نه، خود جناب حسن آنکه نامم نوشت روز ازل فاطمه بود در کتاب حسن خیر دنیا و آخرت بیند که مرا برد در حساب حسن دیدنی‌تر شود اگر بینی کربلا را میان قاب حسن حسنی زاده‌ها همه بودند با دو شمشیر در رکاب حسن بچه‌ی شیر، شیر خواهد شد قاسم آری است در نصاب حسن فیض برده است از شجاعت علوی ارث برده است از شتاب حسن چشم می‌خورد اگر میان همه آمده بود با نقاب حسن او یتیم است، دارد او پس سهم از غریبیِ پُر عذاب حسن زخم تازه است آتش جگرش سر به مهر است اضطراب حسن @hadithashk
بر طاق عالم است فقط پرچم حسین لٰا خَیر فی حیات به دون غم حسین یک داغِ دل بس است برای قبیله‌ای ما سوختیم از جگر... از ماتم حسین دنیا هزار بار به دنبال ما دوید شکرِ خدا شدیم فقط آدم حسین سر خَم نکرده‌ایم اگر، بی دلیل نیست ما را بزرگ کرده غمِ اعظمِ حسین ما ملت اما حسینیم دیده‌ایم صدها حماسه را همه در ماتم حسین زهرا حواله داده به ما کارِ روضه را داریم عالمی همه با عالم حسین ای صاحب شکسته‌دلان بالِ ما و تو ما را گره بزن به پَرِ محکم حسین یک استکان بنوش از این چایِ غم که ما دَم کرده‌ایم چایی خود با دَمِ حسین با گریه چشم‌های تو را خوب می‌کنیم ماییم و زخمهای تو و مرحم حسین ما را که گریه‌ایم روی شانه‌های هم دَرهَم بخر به جان تنِ دَرهمِ حسین @hadithashk
لبِ تو خنده‌ی تو تیر سه‌شعبه نه مرا این سه بر سوختن چند نفر هم بس بود تا بمیریم رُباب و من و زینب باهم بخدا حرمله یک داغ جگر هم بس بود تیر تا پَر زدنت چسیت؟ ندیدی تُرد است روی این حنجره اُفتادنِ پَر هم بس بود از لب خشک من افسوس نشد آب خوری که برای لب تو بوسه‌ی تَر هم بس بود دیدنی با تو شدم بینِ دوراهی ماندم تا بخندند همین حال پدر هم بس بود تا رُباب از غمِ تو بینِ حرم جان بدهد دیدن بچه نمی‌خواست خبر هم بس بود حنجرِ برگِ گُلت تابِ جراحات نداشت تیر با فاصله رد می‌شد اگر هم بس بود تا در آغوش خودم نرم بخوابی بابا بینِ این دشت همین سینه‌ی دَرهَم بس بود @hadithashk
یک علی روی عبا و یک علی زیر عبا خوب شد بر روی دوش خود عبا انداختم تیر را بیرون کشیدم خِس‌خِسِ تو قطع شد ای زبان‌بسته تو را من از صدا انداختم حرمله بعد از شکارت چند تا خلعت گرفت گفت با یک تیر  اما هردو را انداختم کاش پشت خیمه‌ها پنهان نمی‌کردم تو را وای بدجوری طمع در نیزه‌ها انداختم آب را وا می‌کنند اما نمی‌نوشد رُباب عمه‌هایت را پس از تو از غذا  انداختم آه هر سنگی که بر من خورد بعدش بر تو خورد شرمگینم که تورا در زیر پا انداختم دست بسته می‌دود دنبال تو با خواهرم... مادرت را بین مُشتی بی حیا انداختم @hadithashk
به روی دست برَد آسمان غبار تو را به روی چشم کشد کهکشان مدار تو را نه جبرئیل نه عرش‌و نه کرسی‌و نه بهشت نبرده‌اند مقام رکاب‌دار تو را اذان بگو که اذانت شهود عشاق است حسین می‌کشد ای عشق انتظار تو را نشسته‌اند تمامیِ قله‌های بلند که تا غروب ببینند آبشار تو را یلانِ نامورِ کفر یک به یک دارند به روی گردنشان خط یادگار تو را نگات، هیبت مرگ است دشت رَم کرده علی نشسته تماشای تار و مار تو را همه برای ظهور حسین هم قسمیم که تا مدد برسانیم شهریار تو را جهان به حیرت اگر هست تیغِ ایران را گرفته‌ایم به کف تیغ آبدار تو را و نقش پرچمش الله‌اکبر است یا اکبر هزار شکر که داریم اعتبار تو را تو ایستاده کنار امام خود ماندی و شیعه ارث گرفته است اقتدار تو را بزرگ‌زاده سرش می‌دهد شرافت نه شرف گرفته شکوه حسین‌وارِ تو را نکرده گریه پدر بر غم جوان اینجا فقط به گریه نشسته است لاله‌زارِ تو را کنار جسم شهیدش تمام مادرها زدند داد تن داغدار تو را پُر از توام به تُهی دستی‌ام نگاه نکن چه مصرعی است پُر از عشق سازگار تو را دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم هوای گریه‌ی پایین پا - کنار تو را علی و فاطمه باید به داد او برسند نشان دهند به لیلا اگر مزار تو را نخوانده است کسی سالها ، شب جمعه کنار فاطمه غمهای بیشمار تو را @hadithashk
مادران ما اگر از فضل تو دَم می‌زدند آش نذری تو را با گریه‌ها هم می‌زدند بچه‌هامان بین هیئت حال بازی داشتند روز تاسوعا ولی زنجیر محکم می‌زدند تا علَم می‌آمد و بوی محرم می‌وزید ارمنی‌ها هم سرِ هر خانه پرچم می‌زدند جرعه‌ای از چاییِ این روضه هم مشگل گشاست اهل سقاخانه دستِ رد به زمزم می‌زدند بوی اسفندِ عزا و دسته‌ها می‌آمد و... روی سنجِ سینه و بر طبل قلبم می‌زدند شب به پا رفتیم و برگشتیم بر دوش پدر بین روضه چشمها در خواب شبنم می‌زدند مجلس اُم‌البَنین بودیم، زهرا هم رسید روضه‌ی عباس بود و ناله باهم می‌زدند خوش قد و بالا نگفتم اینقدر زیبا مرو ؟ شور چشمان تیر‌ها را نامنظم می‌زدند تیر بر تو می‌زدند و دادِ آن را می‌زدم داد وقتی می‌زدم با نیزه درهَم می‌زدند از تنِ پاشیده‌ات هم آن جماعت ترس داشت تیغ‌ها دورِ تنِ تو حلقه کم‌کم می‌زدند این طرف شاهِ نجف بالاسرت هم مادرم از غمِ اُم‌البَنین بر سینه‌ی غم می‌زدند از حرم تا علقمه فریاد زینب می‌رسید بچه‌ها را بی‌مروّت‌ها که از دَم می‌زدند @hadithashk
باز کن بر شانه‌ات موی بهم پیچیده را با تبسم وا کن اَبروی بهم پیچیده را با ادب پا را بکش بر خاک، کمتر شرم کن باز کن اینبار زانوی بهم پیچیده را این یکی بر مَشک و آن یک بر علم چسبیده است با خود آوردم دو بازوی بهم پیچیده را تیرها و نیزه‌ها باهم تو را بد دوختند می‌کَنم از خاک، پهلویِ بهم پیچیده را تیر چرخی زد میان چشم و بعدش هم علم وای می‌بینم اگر روی بهم پیچیده را قبل از آنی که تو را تا پیش طفلانم کشم می‌کشند از دست النگوی بهم پیچیده را این سرِ کج زود می‌اُفتد زمین پیش حرم وا مکن از نیزه گیسوی بهم پیچیده را @hadithashk
ای فاتحِ تاریخ عاشورا ابالفضل ای صاحب سرخی تاسوعا ابالفضل ای بیرقت بالاتر از بالا ابالفضل دریاتر از دریاتر از دریا ابالفضل بی تو علَم بی تو قدم بی تو نفَس نه جز تو سرِ ما خم شود در پیشِ کس؟ نه غیرِ از تو کس داریم نه، فریادرس نه تنها تویی تنها تویی تنها ابالفضل آه ای ضریحت بهترین بوسیدنی‌ها زوارِ تو با ما برادرها تنی‌ها حاجت گرفتیم از شما با ارمنی‌ها معراج‌ها داریم شبها تا ابالفضل ما با تو بی‌مرزیم در دنیا نه با غیر هربار سر را پیشت آوردیم تا غیر یک عمر تکیه بر تو کردیم و ولاغیر صد هیچ هِی بردیم دنیا را ابالفضل گیرم گره داریم و در آماجِ دردیم یک تخته‌پاره در تبِ امواج دردیم گیرم شبیخون خورده در تاراج دردیم با تو چه غم داریم در غمها ابالفضل ایران علَم را بر زمین بگذارد اصلاً برگردد از راهی که دارد از تو حاشا یک لحظه کم بگذارد از این عشق کلاً پا بر سر افعی بکوبد با ابالفضل سر بر ضریح تو که بگذاریم کافی است تنها بگو که بد بدهکاریم کافی است باب‌الحوائج را اگر داریم کافی است مَشتی ندیدم در جهان الا ابالفضل اُم‌البنین داریم اگر داریم عباس این سایه را بر روی سر داریم عباس ما را رها سازد مگر داریم عباس با تو گره خورده است خاکِ ما ابالفضل ایرانَ باخ ایرانَ باخ ایرانَ عباس دُنیا یالان دُنیادی باخ ویرانَ عباس شیعه دِدی توشدی اگه طوفانَ عباس سیز هامّی بیز دونیادَ اما با ابالفضل هرچند نامت آمد و غم گریه کردیم ما را ببخش آقا تو را کم گریه کردیم باید که می‌مُردیم باهم گریه کردیم ای تکیه‌گاه زینب کبریٰ ابالفضل وقتی که اُفتادی زمین اُفتاد زینب ای‌داد از حال رُباب ای‌داد زینب دنبال تو خون‌ناله سر می‌داد زینب وای از حرم وای از حرامی‌ها ابالفضل از مَشک پاره آب نه که جان تو ریخت این‌دفعه تیر حرمله مژگان تو ریخت مَشکت به دندان بود که دندان تو ریخت طفلی به عمه گفت کو... بابا... ابالفضل یک دست دارد بر کمر یک دست بر سر آقای ما حیران شده حیران نه بدتر باید برَد تا خیمه‌اش خواهر نه مادر اُفتاده‌ای بر چادر زهرا ابالفضل دیگر عبایی نیست تا که جمع گردی با من که نایی نیست تا که جمع گردی در خیمه جایی نیست تا که جمع گردی اکبر پُرش کرده است آنجا را ابالفضل... @hadithashk
هیچکس درد مرا جز تو نفهمید حسین و کسی حال مرا جز تو نپرسید حسین آمدم روضه و خالی شدم و فهمیدم دردِ دلهای مرا غیر تو نشنید حسین من ملَک بودم و فردوسِ برین جایم بود لطفت آورد مرا خیمه‌ی خورشید حسین جگرم خرج تو شد ای جگرت خرج علی چشم ما سرخ شد آنقدر که بارید حسین من به اُمید فرج آمده‌ام، کاری کن کس نرفته‌است از این غمکده نومید حسین داشتم هرچه به تاراج غمش رفت، فقط... به روی سنگ مزارم بنویسید حسین امشبی را شه دین در حرمش مهمان است روضه خوان خواند و فقط فاطمه نالید حسین تا خجالت نکشد تا که نمیرد عباس پیش زینب زِ امان‌نامه نپرسید حسین بیشتر زخم ،کف پای یتیمان می‌شد تا دم صبح اگر خار نمی‌چید حسین تار چشمش شده بود از عطش و آنهمه زخم آنقدر تار که جز دود نمی‌دید حسین دست خالی که نرفت از سر او هیچ کسی هرچه را داشت در آن معرکه بخشید حسین شمر مایوس شد و خواست از آن سینه رود تا نصیبی ببرد چون همه...، چرخید حسین داشتیم آنچه که ما عشق تو بر بادش داد داشتی هرچه که تو حرمله دزدید حسین @hadithashk
مرا ببخش سکوتم شکست و زار زدم نشد کمک کنمت ماندم و هوار زدم مرا ببخش که نشناختم تو را اول همین که آن همه سرنیزه را کنار زدم مرا ببخش که با شمر همکلام شدم چه دادها سر این جسم گریه‌دار زدم نشد که موی پریشان کنم ولی عوضش به روی معجر خود خاک این دیار زدم مرا ببخش که دیر آمدم سرت بردند چه ناله‌ها که به دنبال آن سوار زدم مرا ببخش نبودم حرم در آتش سوخت دَمی که سر پی طفلان به بوته‌زار زدم به موی شعله‌ورِ کودکی بیابان سوخت چقدر در پی او پا به روی خار زدم سری زدم به مزار علی که خالی بود رُباب بود اگر رو به نیزه‌دار زدم کنار ناقه‌ی عریان میان نامحرم به سمت علقمه رفتم فقط هوار زدم @hadithashk
یا دعا یا روضه می‌خواندی میان بسترت چکمه‌ها اما تو را زود از صدا انداختند وایِ من دیدند بیماری، برای التیام چند دفعه پیکرت را زیر پا انداختند با همان غل‌های جامع با همان زنجیرها از روی ناقه تو را هم بی هوا انداختند آن همه زنجیر دورِ گردن تو کم نبود بینِشان شلاق‌ها بدجور جا انداختند باید از احوال موی خواهرت فهمید که.. وای بر عمامه‌ات آتش چرا انداختند لب گزیدی هر قدر، دادت درآمد عاقبت پیش چشمت از سرِ نی بچه را انداختند کاش نانی بود آنجا ،بیشتر تا بشکنی از همان ته مانده‌ها پیش شما انداختند دست بسته پای بسته پیش چشمِ خیس تو دختران را بین مُشتی بی‌حیا انداختند خولی و زجر و سنان تا بیشتر زجرت دهند هر کجا رفتی به زیرت بوریا انداختند @hadithashk
هفت پشتم به سر سفره‌ی آلِ حسن است که جهان ریزه‌خور جاه و جلال حسن است ما که یک عمر فقط نان حلالش خوردیم خون ما پس همه‌ی عمر حلال حسن است در دل فاطمه هر لحظه مقرب باشد هرکه در سینه‌ی او نقش جمال حسن است سرِ ما پیش خداوند شرافت دارد که سرِ ما همه بر خاکِ خیال حسن است عمر آن است که با یاد عزیزت برود عمرِ عشاق فقط قال و مقال حسن است ما گدایش شده و گردن او اُفتادیم که گدا هرچه کند باز وبال حسن است* صاعقه بود جمل  تا به خود آمد اُفتاد بعد از آن کارِ همه شرح خصال حسن است سال در سال حسن خرج عزا می‌بخشد اول ماه محرم سرِ سالِ حسن است رزق ، اشک است  خلوص است  گذشت است  ولی هرچه رزق است همه از پرِ شال حسن است لحظه‌ی آخر خود روضه‌ی عاشورا خواند گریه می‌کرد که این گریه مجال حسن است با پسرهای خودش کرب و بلا حاضر بود همه گفتند که در دشت جلال حسن است شش پسر را همگی پیشکشِ زینب داد** پس هلالِ سرِ این ماه هلال حسن است او غریب است غریب است غریب است غریب گریه‌ای هست اگر گریه به حال حسن است * وبال :سربار ** تا شش پسر از اولاد امام حسن علیه السلام را مقاتل جزو شهدا آورده اند. @hadithashk