كوفه
کوفه امشب چه ساکت و سرد است
کوفه امشب چقدر پُر درد است
کوفه امشب نمیرود در خواب
کوفه گرچه عجیب نامرد است
چشمهایِ یتیمها پُر خون
سرِ راهِ امیرِ شبگرد است
کاسهها خالی است از شیر و...
چهره از فرطِ گریهها زرد است
آه مادر ، غریبه امشب نیست
نانِ ما را پدر نیاورده است
نذر دارم که خونجگر نشوم
من یتیمم یتیم تر نشوم
پیرمردی که میرسید اینجا
مو سپیدی که در دلِ شبها
رویِ دوشش همیشه زخمی بود
ردّی از بارِ کیسهی خُرما
در کنارِ تنور نان میپخت
خندهاش میربود غمها را
جایِ بازیِ ما به دامنِ او
پهلوان بود بود مَرکبِ ما
آه مادر بگو کجا رفته؟
آه بابا دلم گرفته بیا
چهرهاش بینِ خانه دیدن داشت
حرفهایِ دلش شنیدن داشت
گفت با ما که طعنهها نزنید
دستِ رد بر من و خدا نزنید
گریه میکرد و زیرِ لب میگفت
که نمک رویِ زخمِ ما نزنید
روزگاری یتیم اگر دیدید
خنده بر اشک بی صدا نزنید
پیشِ چشمانِ دختری کوچک
سنگها را به نیزهها نزنید
سرِ زنجیر را به هر طرف نکشید
عمهاش را به ناسزا نزنید
حسن لطفی
#اشعار_شهادت_حضرت_علی #حسن_لطفی #شام_غریبان #شب_قدر #شعر_روضه_امیرالمومنین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
چگونه سَر کنم شب را عزیزم
چه سازم جانِ بر لب را عزیزم
بجای تو حسن ای کاش امشب
کفن میکرد زینب را عزیزم
تو را میشوید امشب دستِ دریا
تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا
نمیدانم چرا میگویم امشب
بریز آبِ روان آهسته اَسما
غم آمد تا لبالب گردد آنهم
زِ داغت جانِ بر لب گردد آنهم
من و این یک کفن با دو برادر
دعا کن سهم زینب گردد آنهم
به اشکم شستهام از روت خونت
که بردم از سر ؛ از ابروت خونت
دعاکردم که زخمت وا نگردد
نریزد تاکه از تابوت خونت
دوباره غسل و تشییع شبانه
دوباره گریههای مخفیانه
خدارا شکر جسم تو ندارد
جراحاتِ قلاف و تازیانه
قسم بر این سر رو روی شکسته
قسم بر فرق و ابروی شکسته
خدایا میرود بابای زینب
به مهمانی پهلویی شکسته
نه سلمان نه ابوذر نیست مقداد
از این تشییع خلوت داد بیداد
شنیدم که حسین از غم زمین خورد
خدا را شکر پیش من نیافتاد
حسن بگذار رویش را ببوسم
پریشانم که مویش را ببوسم
سفارش کرده بابا جایِ او هم
حسینش را گلویش را ببوسم
دعایی کُن که بی بازو نگردد
لبِ گودال از پهلو نگردد
زدم بوسه بر این حنجر ولی تو
دعایی کن که پشت و رو نگردد
#شام_غریبان
#حسن_لطفی
#شعر_شهادت_امیرالمومنین_علی_ع
@hadithashk