eitaa logo
ثامن سلمان ۲
237 دنبال‌کننده
12هزار عکس
7.9هزار ویدیو
626 فایل
جهت پاسخگویی به سوالات و شبهات به آیدی پیام بدهید @Iran07 و آرمان ما این است: سربازی باشیم برای جنگ در صحنه ای به وسعت جهان سربازی برای لشکر آخرالزمان در رکاب اباصالح المهدی(عج)...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸◾️🔹 🌺باغبان اسم رئیس جمهور را گذاشته بود روی سگش. وقتی فهمید، عصبانی شد. گفت: درسته که او دشمن ماست و ما قبولش نداریم. ولی یک انسانه. هیچ وقت اسم یک انسان را بر روی حیوان نگذار.
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺فرش کوچکی انداخت گوشه ی حیاط خانه ی پدری اش، توی آفتاب. پیر مرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد. دست و پیشانی اش را می‌بوسید و می‌گفت :همه‌ی دلخوشی من توی این دنیا، پدرمه.
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺 🌺آمد به خط . شب که شد، گفتیم لابد می‌رود یک جایی دور از هیاهوی رزمنده ها استراحت کند. کفش هایش را گذاشت زیر سرش، گوشه‌ی اتاق دراز کشید. خودمان خجالت کشیدیم، اتاق را خلوت کردیم که چند ساعت استراحت کند.
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺روضه که تمام شد، غیبش زد. خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته سراغ شستن سرویس های بهداشتی. نگذاشت کسی کمکش کند. میگفت: افتخارم این است خادم روضه ی حضرت زهرا(س) باشم.
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺 فرش کوچکی انداخت گوشه ی حیاط خانه ی پدری اش، توی آفتاب. پیر مرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد. دست و پیشانی اش را می‌بوسید و می‌گفت: همه‌ی دلخوشی من توی این دنیا، پدرمه.
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺 با ابومهدی المهندس و بچه های حشدالشعبی آمده بود شادگان، کمک سیل زده ها. برای شان سفره انداختیم. تک تک نیروها و محافظ ها را به اسم صدا زد که بیایند سر سفره. برای‌شان لقمه می گرفت و می‌گذاشت در دهان‌شان؛ مثل مادر.
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺 راه افتاد به دختر یکی از شهداء سر بزند؛ پا برهنه. تا برایش کفش ببرند، رسیده بود
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺 یک روز از ماه را نذر جانباز هفتاد درصد کرده بود. می رفت نجف آباد اصفهان، تمام کارهای را انجام می داد؛ از حمام بردن تا شستن لباس و نظافت. بود که خبر شهادت جانباز را دادند. یک نفر را مامور کرد کرد نجف آباد، هم در مراسم شرکت کند، هم کاری روی زمین نماند. 🆔
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺 وقتی جنگ به قسمت شهری کشیده شد، برخی به ناچار وارد منازل مردم شدند. ایستاد به سخنرانی برای نیروها:« اگر به شهر شما حمله شود، دوست دارید وارد خانه‌تان شوند؟ خیلی باید مراقبت کنید از# حق‌الناس؛ حتی اگر وسیله ای به اشتباه جابجا شده، بگذارید سرجایش. خدا از شما امتحان می گیرد، از امتحان سربلند بیرون بیایید.»
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺 می خواستند عکس یادگاری بگیرند. از ماشین پیاده شد. یک گروه دیگر برای دومین بار از ماشین پیاده‌اش کردند برای عکس گرفتن. دفعه‌ی سوم، یک خانم خواست عکس بگیرد؛ با حجاب نامناسب. پیاده شد و با او عکس گرفت. گفت: باور نمی‌کردم با من عکس بگیرید. از امروز سعی می کنم را درست کنم.
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺 کربلای پنج، نه راه پیش داشتیم و نه راه پس. شده بود نبرد تن و تانک. نمی دانم از کجا رسید؛ سوار بر موتور و آرپی جی به دست. با دیدنش جان گرفتیم؛ آن قدر جنگیدیم که تانک‌های دشمن عقب نشینی کردند
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺 وسط میدان صبحگاه دست هایش را بالا گرفت؛ یک دستش وصیّت نامه‌ی امام بود، یک دستش نامه‌ی حمایت از یک نامزد انتخابات. گفت: حالا کدام را انتخاب کنیم؟ فرصت نداد کسی حرف بزند؛ وصیّت را جلو آورد و گفت: وصیّت امام؛ امام گفته پاسدارها در سیاست و طرفداری از جناح‌ها دخالت نکنند.
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺 ظرف غذایش که دست نخورده می ماند، وحشت می کردیم. مطمئن می شدیم به گروهانی در یک گوشه‌ی خطِ لشکر غذا نرسیده؛ این طوری اعتراض می کرد به کارمان. تا آن گروهان را پیدا نمی کردیم و غذا نمی دادیم به شان، لب به غذایش نمی زد. گاهی 48 ساعت غذا نمی خورد تا یقین کند همه غذا خورده اند.
🌠🍁 🍁 🌀/« فقط برای خدا » ♻️موضوع: ابعاد شخصیتی و صفات فردی 🔸🖤🔹 🌺صدای گلوله ازپشت تلفن می آمد. گفت: شنیدم در تهران برف سنگینی باریده. آهوها این طور مواقع برای پیدا کردن غذ می آیند پایین. فوری مقداری علوفه تهیه کن و بگذار اطراف پادگان که از گرسنگی تلف نشوند. بعدازظهر دوباره تماس گرفت که نتیجه را بپرسد. گفتم: دستور انجام شد. حالا چرا از وسط جنگ با داعش پیگیر غذای آهوها هستید؟ گفت: به شدت به دعای خیرشون اعتقاد دارم.