eitaa logo
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
73.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
326 ویدیو
644 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حائری‌شیرازی (ره) نظرات، پیشنهادات و انتقادات: @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi کانال صوتی: @haerishirazi_mp3 شماره تماس: 09195194676 [لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید]
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ انتقاد تند آیت الله حائری شیرازی از دولت، سازمان منابع طبیعی و نمایندگان مجلس ♨️ 🔸 چرا به بهانۀ جلوگیری از زمین خواری، مانع احیای زمین های مَوات می شوید؟ 🔸 🌳 من به منابع طبیعی گفتم الهی شکر که امیرالمومنین (علیه السلام) در زمان شما نبود وگرنه به عنوان اولین دستگیر می شد. شما اصلاً اجازه نمی دهید کسی هزار هکتار زمین احیا کند. خب اجازه نده! نتیجه اش چه می شود؟ ریزگردها ! 🌳 خانم ابتکار رفته بود شیراز، به شیراز جایزه بهترین هوای کشور را داده بود. اما نگفت که علتش چیست! علتش این بود که [موسسه] «فلاحت در فراغت» ایجاد کرده! 🌳 شما می توانید از اول بگویید این زمین را ما به صورت به شما می دهیم. یعنی تا زمانی که درخت رویش است، این زمین ملک توست. به هر دلیل که این درخت خشک شد، این برمی گردد به ملکیت دولت. 🌳 قانون گذاران ما خیال می کنند با قیام و قعود می شود قانون گذاشت. نخیر! قانون را با می شود گذاشت. قانون را با میتوان گذاشت. @haerishirazi
🔹آیت‌الله حائری شیرازی🔹 🔸تراش خوردن انسان در تعاملات اجتماعی🔸 💎 هسته دانه های انار، از کروموزوم‌ها و چیزهایی که در هستۀ آن انار اولیه و وراثت آن بوده شکل می‌گیرد. بعضی از هسته‌ها پهن، و بعضی‌ها باریک و کشیده است. هستۀ بعضی از انارها زیر دندان خُرد می‌شود و هستۀ بعضی‌ها استخوانی و محکم است. اینها مربوط به وراثت است؛ اما حالت چندوجهی این دانۀ انار در رابطه با دانه‌های اناری که در کنارش قرار گرفته، و به‌وسیلۀ آنها شکل می‌گیرد. اَشکال جانبی هر دانۀ انار مربوط به اصطکاک‌هایی است که با دانه‌های مجاورش داشته است. 💎 هر انسان نیز در و او با دیگران شکل می‌گیرد. اگر دانۀ اناری را فرض کنید که دوروبَر آن خالی باشد و دانۀ اناری نزدیک آن نباشد، طبیعی است که این چندبُعدی و چندوجهی از کَفَش می‌رود و مخروطی‌شکل می‌شود دیگر شکیل و تراشیده نیست. انسانی هم که نه همسایه‌ها با او معاشرت کنند، نه دوستان، نه خویشاوندان و آشنایان، و نه کارگزاران حکومتی، آن در او صورت نمی‌گیرد. همه از فاصلۀ دور می‌آیند و احوالی از وی می‌پرسند و می‌روند و هیچ‌کس در خانه‌اش پا نمی‌گذارد؛ بچه‌اش هم که از مادر اجازه می‌گیرد تا به خانۀ برود، مادرش می‌گوید: «آنها که نمی‌آیند اینجا؛ تو چرا می‌خواهی به خانۀ آنها بروی؟». این وضعیت باعث قطع رابطه می‌شود و آن تراشیده شدن صورت نمی‌گیرد. 💎 الماسی که در معدن نتراشیده باقی مانده باشد، چندان قیمتی نیست. با تراشیدن، از وزن الماس کاسته می‌شود؛ اما در نتیجۀ آن خوش‌تراش شدن، بسیار قیمتی می‌شود و خریداران بسیاری پیدا می‌کند. @haerishirazi
🔸چطور لقمه از گلویمان براحتی پایین میره؟! 🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🐓 پدر دم صبح به شیراز رسیده بودند. نماز را با هم خواندیم. صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلوزیون دراز کشیده اند و کتاب می‌خوانند و چشمانشان قرمز شده. سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند اما کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند. کج کج راه افتادند. 🐓 متعجب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین کاری پدرت را ببین» 🐓 از زمانی که ازدواج کرده بودم، مستأجر و آپارتمان نشین شده بودم. شاید پنج آپارتمان را به فواصل دو سال در میان، جابجا شده بودم. وقتی مادرم مرحوم شد، با اصرار پدر به منزل مادری اسباب کشی کردم. خب بعد از قریب ده سال، به خانۀ حیاط دار رسیده بودم و خاطرات ایام کودکی ... کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کردم و هفت و هشت ده تا مرغ و خروس آنجا پرورش می دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ... واقعا پدر راست می‌گفت: «اگر خانه ای نداشت، اهل خانه ندارند». بگذریم. 🐓 آن محرومیت های گذشته را تماماً در این ایام کوتاه جبران کردم. بعد از مدتی هم از صرافت کار افتادم و دیگر مثل سابق به پرنده ها رسیدگی نمی کردم. یک ظرف آب مکانیزه ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام می‌شد، سبک می شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی اش آن را به پایین می آورد تا مرغ ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردن نداشتم ... 🐓 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده های کوچک هم بی بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ... 🐓 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمی‌کنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخام خدا به تو کنه!» بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچه و . اگر در حالی که خدا اموراتشان را بدست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟» بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما هستند. چطور ماها لقمه از براحتی پایین میره، وقتی خدا کفالت و اداره امور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه ای هم هست» بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی توجهی که داشتی» منبع: (@dralihaeri در تلگرام) @haerishirazi
آیت_الله_حائری_شیرازی_دعای_ندبه.mp3
10.12M
🔊 بشنوید | بیانات در دعای ندبه اهم موضوعات: «اهمیت محبت در دین، نقش امام در جامعه، محبت در جامعۀ پس از ظهور، ظهور امام زمان نیازمند وثیقه است (شباهت داستان حضرت یوسف و ماجرای غیبت)، جمع بین تایید شورای نگهبان بر قانون بانک‌ها و اعتراضات بر قانون بانکداری بدون ربا» جمعه 20 اسفند 1395 @haerishirazi
🔹آیت‌الله حائری شیرازی🔹 🔸واقعیت دارد🔸 منکر حالات عرفانی نشوید. منکر سیر و سلوک نشوید. منکر درجات ایمان نشوید. حتی منکر صعق هم نشوید: (الهى‌ وَ اجْعَلْنى‌ مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَاجابَكَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ). این ها . اینکه انسان [به خاطر جذبه الهی] از هوش برود، واقعیت است. @haerishirazi
🔹آیت‌الله حائری شیرازی🔹 🔸سرمایه گذاری🔸 بعضی‌ها را که سال‌ها پیش متری خریده‌اند، پس از چندین سال متری می‌فروشند. اگر شما نیز در این دنیا به‌اندازۀ یک ریال در راه خدا خرج کنید، در آخرت از شما به‌اندازۀ ده‌میلیون تومان خواهند خرید؛ اما اگر در این دنیا، ده‌میلیون تومان برای دنیا و نه برای خدا خرج کنید، در آخرت به‌اندازۀ یک ریال هم از شما نخواهند خرید! برخی از کسانی که می‌دانند زمین روزی می‌شود، فرش زیر پایشان را نیز می‌فروشند و زمین می‌خرند! بلکه خانه‌هایشان را نیز می‌فروشند و در خانه‌ای اجاره‌ای می‌نشینند تا زمینی بخرند! اینها برای دنیایشان این‌چنین می‌کنند؛ شما برای خود چه‌ می‌کنید؟! بعضی‌ها هرچه دارند، می‌فروشند تا آخرت را با آن بخرند؛ شهیدان این‌گونه‌اند. گاهی کسی می‌گوید که با چشمم آنجا را می‌خرم؛ این چشم را در راه خدا می‌دهم و آنجا چشمِ باقی می‌گیرم. شیطان به انسان می‌گوید: «نه، نکن! حیف تو و جوانی تو نیست؟!» در ، این‌گونه وسوسه می‌کند. وقتی هم که انسان شد، شیطان می‌گوید: «حالا دیگر به چه درد می‌خورد که به‌سوی خدا بروی؟! آن موقع که نیرو داشتی، خرجش نکردی! اکنون چه داری که بخواهی خرج کنی؟!» این پیر می‌گوید: «باشد؛ من می‌خواهم این را بدهم؛ آن مقدارش را هم اشتباه کردم که صرف دنیا کردم. می‌خواهم این اندک چیزی را که مانده بدهم». خدا نیز از او می‌پذیرد. @haerishirazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر بخواهند فیلمی نشان بدهند، چه کار می کنند؟ اول چراغ ها را خاموش می کنند تا شما فیلم را خوب ببینی. یعنی فضا را تاریک می کنند تا این فیلم، به چشم بیاید و دیده بشود. مراسم اربعین همان فیلمی است که خداوند می خواهد به اهل عالَم نشان بدهد. تاریکی و زمینۀ فیلم هم همین جنگ داعش و آدمکُشی هاست ... 🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 @haerishirazi
بسم الله الرحمن الرحیم 📣📣📣 ✅ دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله حائری شیرازی (ره) جهت تکمیل تیم تدوین کتب، نیازمند همکاری با فضلای آشنا و دارای تجربه در این حیطه است. 🔸 شرایط همکاری: 1️⃣ آشنایی قبلی با شخصیت، افکار و انظار مرحوم آیت الله حائری شیرازی (ره) و پیگیری مباحث ایشان (کسانی که تاکنون پیگیری خاصی نسبت به آثار و اندیشه های مرحوم استاد (ره) نداشته اند، لطفاً پیام ندهند) 2️⃣ دارا بودن تحصیلات حوزوی (پایه 6 به بالا) یا تحصیلات عالیه دانشگاهی (ارشد و دکترا) در رشته های مرتبط (الهیات، علوم قرآنی و ...). 3️⃣ سابقه و تجربه در تدوین و تولید کتاب از فیش های پژوهشی و همکاری با مجموعه های دینی و فرهنگی مثل دفاتر مراجع، علما، پژوهشکده ها، مراکز علمی حوزوی و ... «در زمینه ی تولید کتاب». 4️⃣ توانایی در زمینه ویرایش و بازنویسی اولیۀ متون و دارا بودن خزانه واژگانی بالا. ❌ عزیزانی که واجد شرایط فوق می باشند، ابتدا به کانال @haeri_type مراجعه نموده و که در این کانال بارگزای شده است را تکمیل بفرمایند و سپس نتیجه این آزمون را به همراه یک رزومه مختصر از تجربیاتی که در این حیطه داشته اند، برای ادمین (@haeri1395) ارسال بفرمایند. @haerishirazi
🔹آیت‌الله حائری شیرازی🔹 🔸کمبودها، عامل حرکت🔸 جورچین‌هایی برای بازی بچه‌ها ساخته‌اند که از پانزده قطعه تشکیل می‌شود؛ اما شانزده خانه دارد؛ یعنی یک خانۀ آن خالی است. به سبب خالی بودن همین یک خانه است که قطعۀ شمارۀ یک می‌تواند خود را از جایگاه یکم به آخرین جایگاه، یعنی خانه شانزدهم برساند. حال اگر این خانه خالی نبود، چه می‌شد؟ آیا جز این بود که قطعۀ شمارۀ یک برای همیشه در جایگاه یکم می‌ماند و هیچ حرکتی از خود نشان نمی‌داد؟ آنچه را که شما در زندگیتان به فقر و نداری تعبیر می‌کنید نیز دقیقاً شبیه همان یک خانۀ خالی است که موجب حرکت، رشد و ارتقای انسان می‌شود. @haerishirazi
💊 ان شا الله در طی روزهای آینده، برخی نظرات آیت الله حائری شیرازی پیرامون مقولاتی مانند طب جدید، طب سنتی و طب اسلامی را در قالب 7 پست، در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید ...
🔸پزشکی جدید، صدها اشتباه هم بکند حق دارد| علوم تجربی، حیطه کار خود بشر است🔸 ✨ بخشی از گفتگوی جالب یکی از اطبای طب سنتی با آیت الله حائری شیرازی ✅ آیت الله حائری شیرازی: طب جزء دانایی های بشر است. خودش می تواند بفهمد. حیطه کار خود بشر است. با پزشکی می تواند به علم برسد. ➕ اینکه مثلاً درمان فلان سرطان خروج یک عضو از بدن است که علم نیست. درمان های متفاوت دلیلش همین است دیگر. ✅ آیت الله حائری شیرازی: صد تا اشتباه هم که بکند، کارشناس است. . ببینید شما در علوم تجربی از ناقص به سمت کامل دارید می روید. روز به روز برایتان مسائل روشن می شود. طب جدید، راه مداوای سرطان را هم کشف خواهد کرد. چرا آدم یک چیزی را بگوید که به تدریج مجبور به عقب نشینی شود؟ مثل حقوق نجومی ها بشود که اولش می گفتند چهارصد نفر حقوق نجومی گرفته اند، بعد هی آب رفت و کمتر شد! شما هم که هی می گویی این بشر نمی تواند فلان مریضی را درمان کند. این حرف شما هم همینطور دارد آب می رود! مرتباً هی از تعداد بیماری های لاعلاج کم می شود. بشر اینها را می فهمد. بشر در علوم تجربی به علم می رسد. این چه حرفی است که می زنید؟!! ➕ حاج آقا! سرطان را دارد درمان می کند اما در عوض مریضی های جدید به وجود می آورد. همین داروهای شیمیایی دارد باعث نابودی بشر می شود. ✅ آیت الله حائری شیرازی: بالاخره روزی خود بشر متوجه می شود این دارو دارد نابودش می کند. بعد بر می گردد و اصلاحش می کند. چون در حیطۀ علم خودش است. علوم تجربی حوزه احاطه و اقتدار انسان است. اشتباه هم که بکند چون است، خودش به اشتباه خودش پی می برد. این انیشتین یک وقت گفته همه عالم ساکن است. بعد گفته که این بزرگترین اشتباه من بود در زندگی. چه اشکالی دارد؟ اینها می آیند یک حرفی می زنند بعد از حرفشان بر می گردند. شما می گویید ممکن است اشتباه بکنند؟ خب برمی گردند. در حوزه علوم انسانی، بشر از اشتباه برنمی گردد، بلکه از یک جهلی به جهل دیگر منتقل می شود. شما الآن نگاه کنید شرق می گوید دولت سالاری. غرب هم می گوید مردم سالاری و سرمایه سالاری. هم این اشتباه می کند هم آن! شرق از انسان ها برده درست می کند که برده دارشان دولت است. این هم از انسان ها برده درست می کند که برده دارشان، سرمایه دار است. دوتایش بردگی است. چه از انسان سلب مالکیت بکند، چه از انسان سلب منافعش را بکند. حوزه علوم تجربی، حوزه خود انسان است. ببینید، قرآن می گوید: «یسالونک عن الاهله»: «مردم از هلال های ماه می پرسند که این چجوری هلال می شود؟» قرآن جواب نمی دهد به اینکه چجوری هلال می شود، بلکه می گوید: «این هلال ها، تقویم توست، با آن تاریخت را مشخص می کنی»: «قل هی مواقیت للناس والحج». می دانی بعدش چه آیه ای است؟ «وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» این چه ربطی به قبلش داشت؟!! می گوید: «خوب نیست از پشت بام وارد خانه می شوید بلکه خوب این است که باتقوا باشید و از در وارد خانه بشوید» مگر اینها چه کار کرده بودند که می گوید از پشت بام وارد نشوید. آمده اند از پیغمبر می پرسند ماه چگونه هلال می شود؟! قرآن هم می گوید: «از پشت بام نیایید داخل. از در بیایید داخل». یعنی درش علوم تجربی است، برو تجربه کن، خودت می فهمی. هر خانه ای را از درب خودش وارد شو. انسانی بابش هستند، از آنجا وارد شو. تجربی بابش است؛ از راه خودش وارد شو. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸رفتار فرعونی با دانشمندان طب سنتی🔸 یک مشکلی ما در طب سنتی داریم این است که تجربه طب سنتی ما به طب دانشگاهی ما منتقل نشده. یعنی به اطباء سنتی ما یک کرسی در دانشگاه ندادند که آن ها هم به عنوان کرسی طب سنتی، اطلاعات خودشان را به شاگردان آموزش بدهند. اجازه تولید مثل به آن ها ندادند و متاسفانه نسل آن ها منقرض شد. همان کاری که فرعون نسبت به قوم موسی می خواست انجام بدهد و نتوانست، این ها خواستند و توانستند. یعنی «يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ». کسانی که ناقل تجربه هزار ساله طب سنتی ما بودند، حق داشتن فرزند نداشته باشند! شما می گویید خب این ها زن داشتند، بچه داشتند، من می گویم درست است که فرزند داشتند اما اولاد طبیبی او غیر از اولاد طبیعی اوست. اولاد طبیعی انسان، ناقل ژن های علمی انسان نیست. اولاد علمی انسان، ناقل میراث علمی انسان است. چیزی که فرعون نسبت به آن حساسیت داشت، آن هایی بود که ناقل نسل هستند؛ لذا آن ها را می خواست ذبح کند. زنان گیرنده نسلند، نه آوردنده نسل. لذا می گفت ما مردهایشان را از بین می بریم و زنها را زنده نگه می داریم. این زن ها وقتی بزرگ شدند، مجبورند شوهر بکنند. وقتی هیچ اسرائیلی وجود ندارد با فرعونی ازدواج خواهند کرد و بچه آن ها فرعونی خواهد شد و بعد از مدتی نسل از بین خواهد رفت. تحلیلی که فرعون داشته این بوده. تحلیل جدی ای است. قرآن هم می گوید: «و فی ذلکم بلاء من ربکم عظیم»؛ این بلائی که در این نسل به وجود می آید، بلاء بزرگی است. یعنی آن نسل کلاً منقرض می شد. عین همین کار در اطباء ما شد. این ها اجازه داشتند زن بگیرند و اولاد گیرشان بیاید که فرزند طبیعی آن ها باشد، اما فرزندی که حاوی میراث علمی آن ها باشد، اجازه داشتنش را نداشتند. چرا؟ چون اجازه داشتن کرسی در دانشگاه به آن ها داده نشده. اطباء قدیمی ما در دانشگاه حق تدریس پیدا نکردند، کرسی پیدا نکردند. اما در هندوستان این طور نبود. در چین این طور نبود. آن ها مواریث خودشان را حفظ کردند. حالا من این را به شما عرض می کنم که اگر یک مقداری دستتان باز شد برای بعضی از کارها، نسبت به جمع آوری اطلاعات این اطباء سنتی اهتمام داشته باشید. پیرمردهایی در طب قدیم، در شکسته بندی، در چیزهای دیگر، وجود دارند که میراث علمیشان باید ثبت شود. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸 روایات طبی برای اثبات حقانیت ائمه بوده نه نفی ارزش تجربه بشری🔸 اینهایی که می گویند ما طب جدید را قبول نداریم و فقط طب قال الصادق و قال الباقر را قبول داریم، . ائمه این جراحی ها را قبول ندارند؟ خیلی هم ! گاهی این آقایان افراط و تفریط می کنند. کل علوم تجربی را می گویند باید اسلامی باشد. این روایات طبی برای این بوده که ائمه بگویند ما هم بلدیم و از شما هم بهتر بلدیم، [نه اینکه بخواهند ارزش تجربۀ بشری را نفی کنند]. ما اگر از صحبت می کنیم به خاطر این است که در لسان ائمۀ اطهار برای مداواها، برای بیماری ها هم ارشاداتی شده، ما هم این ارشادات را جمع آوری می کنیم و از آنها استفاده می کنیم. اما آن ها اصلاً نیامده اند برای پزشکی. این جزء رسالت ائمه و انبیاء نیست. برای این ها باید از راه خودش که تجربه هست وارد بشویم، اگر انبیاء و اولیاء در این زمینه مطلبی بگویند حاشیه ی وظائف شان است، متن کارشان جای دیگر است. اینکه ائمه گاهی در پزشکی مطالبی می فرمودند مثل این بوده که شما یک سری معلومات را به بچه ات نشان بدهی تا بفهمد که بابایش هم بلد است. از معلمش هم بهتر بلد است. اما اگر تکلیف های بچه ات را خودت انجام بدهی بچه چیزی یاد نمی گیرد و رشد نمی کند. ائمه این علوم را به مردم نشان می دهند، برای اینکه وقتی می خواهند نصیحت کنند، مردم نصیحت ها را قبول کنند. امام رضا وقتی که به مامون می گوید من مزاجت را بهتر از این چیزی که اطبا بلدند درست می کنم، با این کار می خواهد قبضه اش کند [نه اینکه ارزش طب تجربی را نفی کند]. در که دستورات طبی ائمه با طب جدید دارد، اولویت با دستورات ائمه است. ائمه ما در طبی که دارند، استادند. اما ما که می خواهیم روال کار را طی کنیم، باید از راه برویم. از راه تعبد نباید برویم. بدانید که در علوم تجربی بر مبنای تعبد به جایی نمی رسید. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸تفاوت علوم تجربی و علوم انسانی🔸 طب بر خلاف علوم انسانی، نیازی به انسان شناسی ندارد. وقتی طب نیاز به انسان شناسی ندارد، پس صِرف تجربه است. بشر در تجربه موفق است. مگر این جراحی هایی که می کنند ناموفق است؟! مگر علی علیه السلام وقتی زخم خورد طبیب را نیاوردند بالای سرشان برای اینکه معاینه کند؟ اطباء جدید، تمام تحقیقاتی که در پزشکی می کنند ، چون پزشکی ربطی به انسان شناسی ندارد تا در حوزه دین قرار بگیرد. امام صادق علیه السلام در کتاب به مفضل می گوید: نگاه کن مفضل، عبرت بگیر. ببین خدا را خلق کرد برای غذای مردم. اما کاشتن و داشتن و برداشتن و پاک کردن و آرد کردن و خمیر کردن و نان پختنش را خودش بر عهده نگرفت. این کار را نکرد. هم برای این که مردم بی کار نمانند، چون بی کاری آفت بزرگی است و جامعه را از بین می برد، و هم برای اینکه فکر مردم تعطیل نشود، مردم فکر کنند و تجربه کنند، چیز یاد بگیرند. و از راه چیز یاد گرفتن ها، خداشناس بشوند. از نوع خلق گندم است [که باید از خود دین اخذ شود و بشر توانایی آن را ندارد]، اما و از جمله پزشکی، از نوع کاشت و داشت و برداشت و پاک کردن و آرد کردن و نان پختن است که به عهده انسان است. آنچه را که برای بشر مقدور نیست، انبیاء می آورند. آنچه را که برای بشر مقدور است اگر انبیاء گفتند، استطراداً گفته اند. برای اینکه حقانیت خودشان را نشان بدهند گفته اند. طب الصادق، طب الرضا، طب النبی استطرادی است. پیامبران و امامان برای طب نیامده اند. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸برای ضربه به طب سنتی، اشتباهات موردیِ آن را می کنند🔸 آن زمانی که می خواستند طب سنتی ما را از تولید مثل باز دارند و منقرض کنند، مثلاً اگر طبیب های سنتی ما اشتباه کوچکی در یک موردی کرده بودند را در روزنامه ها و مجله ها می نوشتند و اصل طب را یا طب گیاهی را زیر سوال می بردند. بسیاری از طبیبان ما قبل از این که تجارب دورۀ طبشان را حتی به یک شاگرد منتقل کنند از دنیا رفتند. به آن ها فرصت یک روز تدریس در دانشگاه را ندادند، فرصت نوشتن تجارب خودشان را ندادند. ما طبیبان بسیاری داشتیم که اگر طب بالینی و کلینیکیِ خودشان را نوشته بودند الآن زمینۀ آن بود که همان تجارب، بهترین کمک برای دانشجویان پزشکی ما در ضمن تحصیل بشود. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸بعضی ها منتظر مچ گیری از اشتباهات طب سنتی هستند🔸 بعضی از پزشکان منتظرند شما پایتان را یک‌خرده پس و پیش بگذارید، آن‌وقت در بین مردم آن را بزرگ کنند، رسانه‌ها را بیاورند و عکس و فیلمش را منتشر کنند. روزی صد نفر، دویست نفر، هزار نفر به دست خودشان کشته می شود، امّا اگر یکی به دست شما اطبای سنتی کشته بشود، اینها همین را سند و مدرک می کنند، بعد به آن خانواده می گویند از شما شکایت کند. اینها باورشان این است که طب یعنی فقط همین چیزی که آمریکا و اروپا دارند. بقیّه را می گویند دعانویس و جادوگر و جن‌گیر و مانند اینها. @haerishirazi
مسئولیت و احساس مسئولیت.mp3
2.07M
🎙 رابطۀ «مسئولیت» و «احساس مسئولیت» | توصیه به پدر و مادرها: چقدر برای «قبول مسئولیت» فرزندان خرج می کنید و چقدر برای «ادای مسئولیت» ؟ 🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 @haerishirazi
🔸همسفر قطار شیراز 🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🚂این اواخر، حفاظت شخصیت‌ها کمی شل و سفت می‌کرد. زمانی که محافظ می‌فرستادند مانع نمی‌شدیم و زمانی هم که نمی فرستادند پا پی نمی‌شدیم؛ نوعی برخورد علی السویه جاری بود. 🚂 بگذریم، پدر از زمانی که راه آهن شیراز افتتاح شده بود، اکثر رفت و آمدنشان به شیراز را از این طریق انجام می دادند. فشار تحمل سفرهای طولانی با ماشین، رفته رفته برایشان طاقت فرسا شده بود و به سفرهای هوایی هم که اصلاً عقیده نداشتند. سفرها را هم بیشتر اوقات با خالۀ ما که اخیراً پس از وفات مادر، با پدر محرم شده بود می‌رفتند. البته گاه گداری هم ایشان همراه نبود. چون بلیط قطار هم کمی گران شده بود دیگر بصورت کوپۀ دربست، تدارک نمی شد و فقط برای خودشان و یک همراه بلیط می‌گرفتند. نکته قابل تأمل آن بود که در این شرایط باید چندین ساعت را شب تا صبح، همراه با دو مسافر غریبه که می‌توانست هرکسی باشد سپری می‌کردند و این برای یک چهره ملی که سه دهه بالاترین مسئولیت سیاسی یکی از پیچیده ترین استان‌های کشور را به عهده داشته و بواسطه مواضع سیاسی و اجتماعی هم در بین برخی از اقشار جامعه، دشمن کم ندارد فضای مناسبی نبود و در قطار حتماً باید ولو یک همراه همراهی می‌کرد. در این سفر، خاله جان ما بنا به مسأله ای در برگشت موفق به همراهی نبودند و زودتر با سفر هوایی رفته بودند. حفاظت شیراز هم می گفت چون حفاظت ایشان به قم منتقل شده، ما فقط در حریم شیراز مأموریت حفاظت داریم و نه خارج از آن. بگذریم به هرصورت قرعه این همراهی کما فی سابق بنام من افتاد ... 🚂 پدر با اشتیاق زائد الوصفی وارد کوپه شدند. همیشه این بشّاشیت در قطار در تمام وجودشان حس می شد. یکی از دلایلش هم آن بود برای رسیدن قطار به شیراز، چند دهه تلاش مجدانه کرده بودند تا بالأخره در دولت نهم با پشتکار و همراهی استاندار آن زمان فارس -مهندس رضازاده- به این آرزوی دیرینه رسیده بودند. 🚂 خودشان ساک ها را روی تخت بالا گذاشتند، روزنامه را برداشتند و کنار پنجره نشستند. من خدا خدا می کردم در کوپه ما فرد غریبه ای نباشد تا فضا را با آرامش تا قم سپری کنیم. همین که این فکر از ذهنم عبور کرد در کوپه باز شد. مرد میانسال کمی چاق و سیبیلو با موهای کم پشت و رنگ کرده و اخمی که در ابرو ها جای خود را باز کرده بود، وارد شد. به‌همراه پسرش نگاهی به من کرد. سلام کردم. خیلی سرد و بی جوهره پاسخ داد. نگاهش به پدر افتاد، ابروهایش گره کور تری خورد و به پسرش گفت: «بیا بیرون؛ اینجا جای ما نیست». 🚂 من خوشحال در کوپه را بستم و از لای پرده دیدم دارد با مهماندار چانه میزند و بلند می گفت: «من از اینا بدم میاد، حالم بهم میخوره، میبینمش خوابم نمی‌بره، کهیر میزنم. باید جا به جا بشم». مهماندار کوپه ها را چک کرد و گفت: «باید تا اصفهان تحمل کنید تا بعداً ببینم چی میشه». برگشتند. کمی مضطرب شدم. مستقیم ساکش را زیر صندلی گذاشت و روبروی من نشست. پسرش را فرستاد روبروی پدر، و با اخمی غلیظ و شدید به من گفت: «تو با این هستی!؟» من گفتم: «بله با ایشان». پدر که گویی تازه متوجه حضور ایشان شده بود، بلند گفت: «سلام علیکم» پاسخی دریافت نشد. البته پدر بدلیل مشکل شنوایی ای که داشتند، بعضاً منتظر پاسخ نبودند. نگاهی با محبت همراه با لبخند کردند و گفتند: «شیرازی هستید؟ چند بار با قطار به شیراز مسافرت رفتید؟ راضی هستید؟ ...» ولی باز جوابی نیامد! 🚂 به روی خودشان نیاوردند و روزنامه را مجدداً باز کردند و با دقت و تمرکزی بیشتر به مطلب خیره شدند. بعد یواش در گوش من گفتند: «چیزی همراهمان هست که از ایشان پذیرایی کنیم؟» گفتم: «نه چیز خاصی نیست. همین فلاسک و بیسکویت که برای آنها هم هست.» در فنجان کنار خودشان چای ریختند و بیسکویت را بزحمت باز کردند و به طرف مرد گرفتند و گفتند: «آقاجان بفرمایید» مرد هیچ واکنشی نداشت! دوباره گفتند: «این مال شماست ... بفرمایید ... » قطار در حال حرکت بود و نگهداری فنجان در حرکت کار ساده ای نبود. گفتند: «من برای شما دستم را گرفتم ها» مرد از روی ناچاری چای را گرفت و کنار میزش گذاشت. (ادامه دارد) ... @haerishirazi
🔸حجه الاسلام پناهیان🔸 💎 من در دوره ی دبیرستان به سختی می توانستم کتابی غیر از بخوانم. ولی یادم هست که به کتاب ایشان شده بودم!! جهت سفارش خرید کتاب، به کانال ( پخش آثار آیت الله حائری شیرازی ) مراجعه بفرمایید. 👇 @hekmat_books
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔸همسفر قطار شیراز 🔸 📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🚂این
ادامه ... 🚂 مرد از روی ناچاری چای را گرفت و کنار میزش گذاشت. بعد پدر شروع کردند به اصرار که «یخ می‌شود، اسراف است، بفرمائید ... » هر چه مرد کمتر همراهی می‌کرد، پدر گرم تر و صمیمی تر با او حرف می‌زد و مزاح می‌کرد. 🚂 قطار برای نماز مغرب و عشاء ایستاد. همراه پدر برای تجدید وضو رفتم. بنظرم آنها پیاده نشدند. نماز را قدری زودتر تمام کردند و بسرعت و زحمت به سمت مغازه آن طرف ریل رفتند و نان و پنیر خریدند. مقداری تنقلات و تخمک و یک ظرف شبیه گز یا شیرینی محلی. برگشتیم در کوپه و جعبه را روی میز آنها گذاشتند. تنقلات را به اصرار به پسر دادند و با دست خود، لقمه نان و پنیر می‌گرفتند و به اصرار به آنها می‌دادند. خرد خرد، یخ مرد سبیلو هم آب شد و لقمه ها را می‌گرفت و می‌خورد. چراغ را خاموش کردیم و پدر با نردبان بالا رفت و روی تخت بالا خوابید و من پایین دراز شدم. 🚂 بیشتر اوقات تخت بالا را انتخاب می‌کردند چون برای نماز شبشان فضا مناسب‌تر از پایین بود. ساعت یک یا دو نیمه شب بود که چشمم را باز کردم و دیدم مرد سبیلو نشسته و خیره خیره به پدر نگاه می‌کند و ایشان با توجه به حرکت شمالی قطار، قبله را مشخص کرده و نشسته نمازشب می‌خوانند و اشک می‌ریزند. دیدم آن مرد نیم نگاهی به پدر می‌کند و از پنجره نیم نگاهی به بیرون، و اشک خود را پاک می‌کند. ساعتی بعد، قطار برای نماز صبح ایستاده بود و من خواب مانده بودم. پدر قطار را ترک کرده بودند. من سراسیمه به دستشویی و وضو خانه رفتم و وضو گرفتم. در نمازخانه با چشم بدنبالشان گشتم. نبودند با اضطراب نماز را خواندم. قطار داشت سوت سوار شدن را می‌زد. در کوپه نبودند. دوباره بیرون رفتم. اینطرف و آنطرف را گشتم نبودند. یک لحظه دیدم آن مرد سبیلو دست پدر را گرفته و از آنطرف بسمت من می‌آیند. به من رسید و با ترشرویی گفت: «اینجوری هوای حاج آقا رو داری!؟» داشتند اشتباهی سوار آن یکی قطار می‌شدند. همزمان با قطار ما، قطار دیگری که مقصدش جای دیگری بود نیز توقف کرده بود و پدر جهت حرکت را اشتباه کرده بودند و از طریق دالان، بسمت آن قطار رفته بودند و آن مرد سبیلو از روی ریل ها به آن سمت رفته بود و ایشان را برگردانده بود. 🚂 حرکاتش عجیب شده بود برای بالا رفتن از پله، دست پدر را گرفت و بین واگن ها را با دست نگه می‌داشت تا پدر رد شود. حتی برای بالا رفتن پدر از نردبان حائلشان شد. پدر که در جای خود مستقر شد گفت: «حاجی چُخ ممنون» و او دست به روی چشم گذاشت. چراغ خاموش شد. من به قصد دستشویی از کوپه خارج شدم. دستشویی پر بود. منتظر شدم. مرد سبیلو هم که شاید میخواست سیگار بکشد به همان قسمت آمد. گفت شما نگهبان (محافظ) ایشان هستید؟ گفتم خیر پسرشان هستم. بعد گفت او همان حائری شیرازی معروف است؟ سر تکان دادم. گفت من به دلایلی از سالها قبل تنفری از ایشان در قلبم شکل گرفته بود، اما این همراهی باعث شد درک کنم که این، آن بتی نبود که سالها در دل می انگاشتم. هر جور حساب کردم دیدم این آدم آن آدمی نیست که من فکر میکردم. اگر قبل از این سفر کسی به من می گفت اگر با حائری همسفر شوی چه میکنی، میگفتم گردنش را خرد میکنم! اما حالا تحمل نمیکنم کوچکترین آسیبی بهش برسه. هوایش را داشته باش. از این آخوندهاا که آدم را یاد خدا بیندازه دیگه کمتر پیدا میشه ... 🚂 وقتی در ایستگاه قم پیاده شدیم جریان را به پدر گفتم. نگاهی به آسمان کردند. گفتند هر وقت از راه تواضع رفتم، نبود جز اینکه خدا قلب ها را به رویم گشاده و نرم کرد و هر جا تکبر بود، نبود جز آنکه درها برویم بسته شد و نرسیدم. کاش هیچوقت محافظ نداشتیم تا حائل بین ما و مردم نبودند. این مردم همین قدر صاف و زلالند که با دیدن کمترین تواضع، قلبشان دگرگون و نرم می‌شود ... منبع: (@dralihaeri در تلگرام) @haerishirazi