🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸روش مبارزه با قمارهای حرام🔸
خدا رحمت کند مرحوم علامه سید شرف الدین را (از علمای لبنان). وقتی داشت کلنگ یک مدرسه جدید را می زد (مثل همین مدارس ابتدایی، متوسطه ای که هست، نه مدرسه طلبگی)، به ایشان ایراد گرفتند که شما می توانی یک مدرسه علمیه درست کنی، چرا از این مدارس جدید درست می کنی؟ ایشان گفت: «لا ینتشر الهدی الا من حیث انتشر الضلال». هدایت منتشر نخواهد شد مگر از همان راه که ضلالت منتشر شده! مدارس دولتی بچه ها را فاسد کرده، پس راهحلش هم احداث همین مدارس است. الآن ضلالت به وسیلۀ ویدئوها منتشر می شود؛ هدایت هم از همین راه منتشر خواهد شد.
اگر ضلالت از طریق #سرود است، هدایت هم باید از طریق سرود باشد. اگر ضلالت از طریق آواز است، هدایت هم باید از طریق نوای دل نشینِ صحیحِ شرعی باشد. اگر ضلالت از طریق #قمارهای_حرام است، هدایت هم باید از طریق #قمار_حلال باشد.
شما می گویید مگر ما قمار حلال هم داریم؟ بله! [مسابقه دادن به نیت] بُرد و باخت، در #تیراندازی حلال است. شما که وزارت ارشاد هستید، مردم را با این بُرد و باخت آشنا کنید. حتی تفنگ بادی هم بُرد و باخت در آن حلال است. دَه نفر مثلاً صد تومان وسط می گذارند، چهار نفر برنده هم جایزه ببرند. هیچ پولی هم از خارج خرج نمی کنند. این را به مردم آموزش بدهید و تشویقشان کنید به این کارها.
#سلام_فرمانده
#سایتهای_قمار
@haerishirazi
فایل وضعیت واتساپ / استوری اینستاگرام
@haerishirazi
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹
🔸وقتی قول دادم جبران کنم، در باز شد!🔸
👈 (خاطره ای در مورد عواقب #کتمان_شهادت)
▫️خیلی سخت است کسی در مقام شهادت دادن باشد اما شهادت را انکار کند. گاهی به خاطر «یک ریال»، انسان را زمین می زنند! من آنچه برای خودم واقع شده را برای شما می گویم که سعی کنید برایتان تکرار نشود.
▫️زمانی که قم زندگی می کردم، گاهی به زیارت حضرت #علی_بن_جعفر (سلام الله علیه) می رفتم. امامزاده ای است و علاقه داشتم به آنجا بروم. یکبار که اتوبوس سوار شده بودم، کنار دست من هم یک آقای سیدی نشسته بود. آن موقع، فاصلۀ بین حرم تا علی بن جعفر را یک ریال می گرفتند. شاگرد رانندۀ این اتوبوس آمد و پول ها را جمع کرد. سراغ آن سید آمد که بگیرد. گفت من دادم به شما! شاگرد گفت ندادی! این سید گفت که این آقا شاهد بودند که من دادم.
من اگر کمی بیشتر #دقت_میکردم به یاد می آوردم. منتها برای این که وقتم را صرف این مسائل نکنم، فکر کردم وارد بحث اینها نشوم. گفتم که من توجه نداشتم. مسألۀ ساده ای به نظرم رسید و از کنار آن رد شدم.
▫️آمدم در این حرم امامزاده. هر وقت آنجا می آمدم، حالت اقبال و توجه برایم محسوس بود. این دفعه در باز بود، اما در بسته بود!! وقتی آنجا نشستم، دیدم که اصلاً مثل این که داخل حرم نیستم! نه اقبالی، نه توجهی، نه حال عبادتی، هیچ چیز نداشتم. متوجه شدم که یک اشکالی در کار بوده. مسأله ای بوده. امامزاده که همان است که همیشه بود. پس من #عوض شده ام.
▫️گاهی هست که انسان به حضور امامزاده می رود اما چیزی نمی بیند. می گوید امامزاده از آن امامزاده های صحیح النسب نیست! نمی گوید حال خودش و راه آمدنش و ظهورش و حضورش درست نیست. ضعف خودش را به امامزاده نسبت می دهد و با خودش می گوید امامزاده ها فرق می کنند؛ بعضی هایشان چیزهایی دارند که به آدم بدهند ولی بعضی هایشان چیزی ندارند که به آدم بدهند!! خب اگر انسان افتاد در این دنده، مشکل می شود. همیشه خودش را توجیه می کند.
▫️من دیدم که نه! این امامزاده کسی نبوده که من بتوانم در رابطه با آن بگویم که این، دارایی ای ندارد. فکر کردم، یادم آمد که نسبت به این جریانی که در اتوبوس اتفاق افتاد، مسامحه کردم. شاید نیم ساعت من بر اساس همین مسأله به ایشان التماس می کردم و قول می دادم که من می روم و او را هر جوری هست پیدا می کنم و #جبران می کنم. بعدش #در_باز_شد! وقتی من از روی صمیمیت قول دادم، برگشت به همان حالت های قبلی.
▫️مدتی دنبال او می گشتم تا او را پیدا کردم. گفتم آقا آن روز شما در اتوبوس من را به شهادت طلبیدی و من مقصرم در رابطه با شما. گفت: «آقا دقت کنید، این مسامحه ها گاهی مسأله ایجاد می کند». خودش این کار را حمل به عمدی بودن هم نکرد. خودش می دانست. اما به هر حال، گاهی هست که در مقام شهادت، مسامحه کردن مسأله ساز می شود.
▫️کتمان شهادت، خیلی مسأله بزرگی است. قرآن می گوید «و من اظلم ممن کتم شهاده عنده من الله». در این انتخابات گذشته، من بنا داشتم اصلاً نظری ندهم. یکی از آقایان شرکت کننده، نامه ای را آورد که آن کسی که قبل از شما بوده و در این مقام خدمت می کرده، این جور درباره من گفته. شما در رابطه با این، چه می گویید؟ در واقع استشهاد کرد. دیدم مقام، مقام شهادت است و کتمان شهادت، بد است. با اینکه دوست نداشتم در این قسمت مداخله کنم، اما دیدم مسأله، مسألۀ دیگری است. برای کتمان شهادت، چه جوابی به خدا بدهم؟ آن #چوبی که در علی بن جعفر خوردم، کمک کرد که دیگر این چوب دوم خورده نشود. گاهی همین چوب ها، به انسان کمک می کند. یکی از الطافی که خدا در زندگی مؤمن به او دارد این است که او را به خود واگذار نمی کند. نگهش می دارد.
@haerishirazi
فایل وضعیت واتساپ / استوری اینستاگرام
@haerishirazi
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸پس طلبه شدی برای چه؟🔸
کلام امام (ره) دل مردم را گرفت، به خاطر چه؟ به خاطر اینکه امام، قیامش «لله» بود. شما هر وقت خواستید حرفی بزنید، تذکری بدهید، یک نگاهی بکنید، یک سرکی به خودتان بکشید ببینید کجا می سوزد؟ #قیام_لله است یا قیام نفس است؟ انگیزه تان چیست؟ اگر دیدید «لله» است، بگویید. آن وقت ببینید چقدر اثر می گذارد.
خدا رحمتش کند مرحوم آقا میرزا #نورالدین_حسینی_الهاشمی (ره). تازه از نجف آمده بود، مُخلص بود. خودش نقل کرده که من داشتم بالای «دروازه قرآن» شیراز قدم می زدم که دیدم چند تا جوان کنار جوی آب رودخانه نشسته اند. تا من را دیدند، شیشه های مشروبشان را کردند در جوی آب. مثلاً شاید دیدند آخوند آمد، قایمش کردند!
خب طبق معمول هم روحانی میآید و برای اینکه نخواهد با اینطور افراد روبرو بشود، نادیده میگیرد. ایشان گفت می خواستم بروم و متعرض اینها نشوم که اگر آخوند ببینند آنهم در آن دورۀ پهلوی، مسخره می کنند، استهزاء می کنند؛ یعنی وضع بدتر می شود.
تا خواستم بروم، به خودم گفتم: #پس_طلبه_شدی_برای_چه؟ عالِم شدی برای چه؟
با خودم گفتم زودتر رد شوم که مبادا اینها #مسخره_ام کنند. بعد برگشتم گفتم: خب مسخره ام بکنند، چه می شود؟ گفتم: آیا درست است من به اینها امر به معروف نکنم؟ نهی از منکر نکنم؟
برگشتم و آهسته آهسته به طرف اینها آمدم. سلام کردم. آرام آرام با اینها حرف زدم تا #قلبشان_نرم_شد؛ اشکشان جاری شد. این شیشه های شرابشان را از زیر در آوردند تا بزنند به سنگ و بشکنند! گفتم: نه، نشکنید! شیشه ها مالیّت دارد. محتوی شیشه ها را خالی کردم روی زمین.
همین ها بعداً از گردانندگان کارهایش شدند. شدند رئیس جلسه، مسأله گوی جلسه، نوحه خوان جلسه. او از قماربازها، استادهای اخلاق درست می کرد. وقتی «قیام لله» باشد، آدم قمارباز را تبدیل می کند به مسأله گو. اما اگر دیدند صحبت خدا و دین نیست، همین مسأله گو #می_شود_قمارباز!
#آیت_الله_سید_نورالدین_حسینی_الهاشمی(ره)
@haerishirazi