دیدم بهارپرپرمن.mp3
707.3K
دیدم بهار پرپر من قطعه قطعه شد
ماه به خون شناور من قطعه قطعه شد
از دور یک بغل گل قرمز به خاک بود
ناگاه دیدم اکبر من قطعه قطعه شد
از پشت قطره قطره اشکم هزار بار
این صحنه در برابر من قطعه قطعه شد
دست تو گفت و پای تو گفت و سر تو گفت
آقا بیا که پیکر من قطعه قطعه شد
قیچی تیغها به تنت ضربدر زدند
بال و پر کبوتر من قطعه قطعه شد
یک دشت دشنه و تبر از باغ من گذشت
سرو من و صنوبر من قطعه قطعه شد
اما من آن درخت غریبم که از تنم
آن شاخه رساتر من قطعه قطعه شد
گفتم ببوسمت دو لبت چوب خشک بود
دیدم دهان نه شیشه ی خونی مشک بود
#شعرخوانی
#محمدسعید_میرزایی
@hafez_adabiyat
زهـرا تـویـی یگـانــۀ داور فقـط تـویی
راز فـراتــر از همـه بـــاور فقـط تـویی
ای پـایـۀ نمـاز تــو مـعــراج مصطفـی
شـأن نـزول ســورۀ کـوثـر فقـط تـویی
آن بـانـویی که دست وی از روی احتـرام
بـوسیده بـود شخـص پیمبر فقط تـویی
پیغمـبـــر و امـیــر پــدرهــای امتـنـد
امّـا قسـم بـر این دو کـه مادر فقط تویی
خود عترت و کتاب دو سنگین امانت است
امّـا بـه وزن هـر دو بــرابــر فقـط تـویی
آن زن کـه روی مـرکبـی از عـزّ ذوالجـلال
رو میکند به عـرصـۀ محشـر فقـط تویی
هـم وارث مـکــارم اخــلاق مصـطـفـی
هم صـاحب منـاقب حیـدر فقـط تـویی
هم در زمـانه محشـر کبـری تـویی فقط
هم در زمیـن قیـامـت اکبـر فقـط تویی
آن گـوهر یگـانـه کـه دامـان عصمتش
پــرورده است زینـب اطهـر فقـط تویی
منظومۀ شـریف امـامت بـه نـام توست
خورشید و مـاه و یـازده اختر فقط تویی
گفتی کـه کیست پـارۀ جسم رسول، گفت-
سقف و ستون و مسجد و منبر: فقط تویی!
گفتی که کیست مادرِ مصحف، کتاب نور؟
گفتند عـرش و کـرسی و دفتر: فقط تویی
گفتی دگر ز گنج نبـوت چـه بـاقی است؟
بانگ خـدا رسید که دیگـر فقـط تویی
آن زادهای کـه قـابـلـۀ مـادرش شـدند
حـوا و مـریم آسیـه هـاجر فقـط تویی
گــر هفـت آسمــان خـدا را ورق زننـد
زهـرا تـویی و زهـرۀ ازهــر فقـط تویی
هـرگز چنین غـروب نکـرده است آفتاب
پهلوشکستـه گـوشـۀ بستـر فقط تویی
فلک نجـات امـت احمد ذبیـح توست
چون ناخدا و کشتی و لنگـر فقط تویی
عرش خدای، آن که ز تـابوت خویشتن
شـام وفــات بـود سبکتـر فقـط تویی
عرش است بطن فـاطمه، نور خدا در او
قاتل گمـان نمود پسِ در فقـط تویی؟
"
#محمدسعید_میرزایی
@hafez_adabiyat
هدایت شده از 🍃 شاعران حوزوی 🍃
به این محاصره لعنت!
نوار قرمز غزه! دهان زخم فلسطین!
تو را محاصره کردند چکمههای شیاطین
تو را محاصره کردند تا غریب بمیری
به این محاصره لعنت، به این معامله نفرین...
و هر شهید فلسطین ستارهای شد و پر زد
که اینچنین شود ای غزه آسمان تو تزئین
نوار خون و گل اشک اگر نبود، برادر!
نبود این همه رؤیای کودکان تو رنگین
کسی ز غزه پیامی به آسمان بفرستد
کمی نگاه کن ای ماه پشت ابر، به پایین!
جهان به خواب زمستان و غزه - کودک فردا -
امید بسته به خورشید روزهای پس از این...
#محمدسعید_میرزایی
#شعر_اعتراض
#فلسطین
#غزه
@shaeranehowzavi
روزی که هرچه بود برای تو گریه کرد.mp3
1.57M
روزی که هرچه بود برای تو گریه کرد
آتش گرفت رود برای تو گریه کرد
وقتی که رود دید که از سمت خیمه ها
بالا گرفت دود برای تو گریه کرد
آن دختری که هروله می کرد و دامنش
آتش گرفته بود برای تو گریه کرد
آنگاه هر فرشته که آمد از آسمان
بر شانه ات فرود برای تو گریه کرد
حتی در آن زمان که به فرق تو می نشست
آن نیزه در سجود برای تو گریه کرد
زیباترین حماسه ی غمگین آبها
هرکس تو را سرود برای تو گریه کرد
بانوی آب نزد تو آمد کنار آب
با صورت کبود برای تو گریه کرد
یکباره هرچه دیده ام تبدیل شد به اشک
یکباره هرچه بود برای تو گریه کرد
سنگ و ستاره ، ماهی و ماه ، آفتاب و نخل
صحرا و کوه و رود برای تو گریه کرد
دنبال چشم آهوی مشک تو می دوید
دنبال مشک چشمه ی اشک تو می دوید
دنبال اشک خون روان تو پرکشید
دنبال خون بریده رگان تو پرکشید
انگار رود و مشک و علم در پی تو بود
دنبال تو تمام جهان تو پرکشید
مثل پرندگان مهاجر هزار تیر
از چله ی کمان به نشان تو پرکشید
آن تیر خود بر او پر جبریل بسته بود
وقتی به قصد چشم جوان تو پرکشید
آری وگرنه می نتوانست هیچ تیر
تا عرش ابروان کمان تو پرکشید
#شعر_و_صدای
#محمدسعید_میرزایی
@hafez_adabiyat
دوباره عصرسرخ کربلا آشفته می آید.mp3
1.05M
دوباره عصر سرخ کربلا آشفته می آید
صدای شیون گلهای در خون خفته می آید
دوباره عصر سرخ کربلا از غزه تا لبنان
دوباره آبشار خون ، زمین تا آسمان باران
همان سروی که در خون خفت بر پیمان هم عهدی
گلی که لحظه ی سرخ شهادت گفت یا مهدی
دوباره داغ همدردی ، دوباره شور همراهی
شب فتح قریب و آیه نصر من اللهی
ندارد وحشت از سرگذشتن مرد هنگامه
تولد تا شهادت ، پایداری ، زندگی نامه
زیارت نامه ی گل را بخوان فصلی غریب است این
شهادت را نسیمی تازه آمد عطر سیب است این
دوباره بانگ یا زهرا به روی خاک پیچیده
هزاران نعره ی تکبیر بر افلاک پیچیده
دوباره عشق و انسان را صلایی تازه می آید
به هر گلخانه عصر کربلایی تازه می آید
ببین خون هزاران غنچه روی خاک جاری شد
بگو با کاروان لاله فصل پایداری شد
کتاب کردگارست این بخوانید این زمان آن را
که شد آیات معصومیت و انصاف و انسان را
نه رسم آدمی این است هان ای خیل کودک کش
چگونه می شوید از قتل عام لاله ها دلخوش
کنون از مشرق نور آیه ی فتح المبین با ماست
الا آن وعده ی صادق که میراث زمین با ماست
#شعرخوانی
#محمدسعید_میرزایی
#سید_المقاومه
#حزب_الله
@hafez_adabiyat