eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
579 دنبال‌کننده
437 عکس
196 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست.mp3
4.7M
غزل شماره ۲۵ شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست صَلایِ سرخوشی، ای صوفیانِ باده پرست اساسِ توبه که در محکمی چو سنگ نُمود ببین که جامِ زُجاجی چه طُرفه‌اش بشکست بیار باده که در بارگاهِ استغنا چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست از این رِباط دو در، چون ضرورت است رَحیل رِواق و طاقِ معیشت، چه سربلند و چه پست مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج بلی به حکمِ بلا بسته‌اند عهدِ الست به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش که نیستی است سرانجامِ هر کمال که هست شکوهِ آصِفی و اسبِ باد و منطقِ طیر به باد رفت و از او خواجه هیچ طَرف نبست به بال و پَر مرو از ره که تیرِ پرتابی هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست زبانِ کِلکِ تو حافظ چه شُکرِ آن گوید که گفتهٔ سخنت می‌برند دست به دست @hafez_adabiyat
حکایت ۳ باب هفتم.mp3
10.97M
گلستان سعدی » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۳ یکی از فضلا تعلیم ملک زاده‌ای همی‌داد و ضرب بی محابا زدی و زجر بی قیاس کردی. باری پسر از بی طاقتی شکایت پیش پدر برد و جامه از تن دردمند برداشت. پدر را دل به هم بر آمد. استاد را گفت که پسران آحاد رعیت را چندین جفا و توبیخ روا نمی داری که فرزند مرا سبب چیست؟ گفت: سبب آن که سخن اندیشیده باید گفتن و حرکت پسندیده کردن همه خلق را علی العموم و پادشاهان را علی الخصوص، به موجب آن که بر دست و زبان ایشان هر چه رفته شود هر آینه به افواه بگویند و قول و فعل عوام الناس را چندان اعتباری نباشد. اگر صد ناپسند آید ز درویش رفیقانش یکی از صد ندانند وگر یک بذله گوید پادشاهی از اقلیمی به اقلیمی رسانند پس واجب آمد معلم پادشه زاده را در تهذیب اخلاق خداوندزادگان اجتهاد از آن بیش کردن که در حقّ عوام. هر که در خردیش ادب نکنند در بزرگی فلاح از او برخاست چوب تر را چنان که خواهی پیچ نشود خشک جز به آتش راست ملک را حسن تدبیر فقیه و تقریر جواب او موافق رای آمد. خلعت و نعمت بخشید و پایه منصب او بلند گردانید. @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۷۷ حافظ.mp3
4.23M
غزل شماره ۲۷۷: فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل جانب عشق عزیز است فرومگذارش صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه به دو جام دگر آشفته شود دستارش دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود نازپرورد وصال است مجو آزارش   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۷۷ حافظ❇️
کنون که برکف گل جام باده صافست.mp3
4.82M
غزل شمارهٔ ۴۴ کُنون که بر کفِ گُل جامِ بادهٔ صاف است به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است بخواه دفتر اشعار و راهِ صحرا گیر چه وقتِ مدرسه و بحثِ کشفِ کَشّاف است؟ به دُرد و صاف تو را حُکم نیست خوش دَرکَش که هر چه ساقیِ ما کرد عینِ اَلطاف است بِبُر ز خَلق و چو عَنقا قیاس کار بگیر که صیت گوشه‌نشینان ز قاف تا قاف است حدیثِ مُدّعیان و خیالِ همکاران همان حکایت زَردوز و بوریاباف است خموش حافظ و این نکته‌های چون زر سرخ نگاه‌دار که قَلّابِ شهر، صرّاف است @hafez_adabiyat
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
فراز ملکیان.mp3
1.89M
🔹️🔷️ قطعه صوتی شعرخوانی در 🔷️ مهمان‌پذیر منتخب از دیدگاه او نزدیکی ورودی باب الجواد بود https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1468660191.mp3
3.53M
🌺 (ع) 💐بی روی علی شعر من آرایه ندارد 💐صابرخراسانی
دو خوانش غزل ۲۷۸ حافظ.mp3
4.38M
غزل شمارهٔ ۲۷۸     شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش مگر یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش مذاق حرص و آز ای دل بشوی از تلخ و از شورش بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست سلیمان با همه حشمت نظرها بود با مورش کمان ابروی جانان نمی‌پیچد سر از حافظ ولیکن خنده می‌آید برین بازوی بی زورش   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۷۸ حافظ ❇️
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاعر گذاشت قافیه ها را کنار هم مثل کسی که سنگ بنا را کنار هم... حبل المتین عالمیان نام مرتضاست که جمع کرده اهل ولا را کنار هم جز در کنار سفره این خاندان،کسی هرگز ندیده شاه و گدا را کنار هم در لحظه لحظه بندگی اش چون علی کسی در بند کرده خوف و رجا را کنار هم؟ دیدم به گَرد قنبر او هم نمیرسند وقتی گذاشتم خلفا را کنار هم مولا کجا و آن سه نفر؟؟!کِی گذاشته عقل سلیم خاک و طلا را کنار هم " او بنده است یا که خدا؟؟"جمع کرده است این مساله همه علما را کنار هم ما سمت زادگاه علی سجده میکنیم اینگونه بنده ایم خدا را کنار هم ## هنگام حشر زیر عبا جمع می‌کند ما نوکران آل عبا را کنار هم https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست.mp3
4.7M
غزل شمارهٔ ۳۷ بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزادست چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب سروشِ عالَمِ غیبم چه مژده‌ها دادست که ای بلندنظر شاهبازِ سِدره نشین نشیمن تو نه این کُنجِ محنت آبادست تو را ز کنگرهٔ عرش می‌زنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتادست نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر که این حدیث، ز پیرِ طریقتم یادست غمِ جهان مخور و پندِ من مَبَر از یاد که این لطیفهٔ عشقم ز رهروی یادست رضا به داده بده وز جبین گره بگشای که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست مجو درستیِ عهد از جهانِ سست نهاد که این عجوز، عروس هزاردامادست نشان عهد و وفا نیست در تبسمِ گل بنال بلبل بی دل که جای فریادست حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ؟ قبولِ خاطر و لطفِ سخن خدادادست @hafez_adabiyat
ای ازلی مرد برای ابد.mp3
880.1K
اي ازلي مرد براي ابد بي تو زمين سرد براي ابد نام قديمت زلب حادثه نعره برآورد براي ابد پلک تو شد باز و به روي دلم پنجره گسترد براي ابد هر گل سرخي که جدا از تو رست زرد شود زرد ، براي ابد غير دلت لشکر اندوه را کيست هماورد براي ابد یار تو عيار ز روز ازل خصم تو نامرد براي ابد چشم تو در عين تحير شکفت آينه پرورد براي ابد دست تو از روز ازل زد رقم بهر دلم درد، براي ابد مست شد از باده ي روشنگرت اين دل شبگرد براي ابد صبح ازل مهر تو در من گرفت شعله ورم کرد براي ابد @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۷۹ حافظ.mp3
3.31M
غزل شمارهٔ ۲۷۹     خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش خداوندا نگه دار از زوالش ز رکن آباد ما صد لوحش الله که عمر خضر می‌بخشد زلالش میان جعفرآباد و مصلا عبیرآمیز می‌آید شمالش به شیراز آی و فیض روح قدسی بخواه از مردم صاحب کمالش که نام قند مصری برد آنجا که شیرینان ندادند انفعالش صبا زان لولی شنگول سرمست چه داری آگهی چون است حالش گر آن شیرین دهن خونم بریزد دلا چون شیر مادر کن حلالش مکن زین خواب بیدارم خدا را که دارم عشرتی خوش با خیالش چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر نکردی شکر ایام وصالش     @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۷۹ حافظ ❇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 فرا رسیدن سالروز رحلت عقیله بنی هاشم، اخت الحسین (علیه السلام) حضرت زینب کبری سلام الله علیها تسلیت...🏴
دل سراپرده محبت اوست.mp3
5.12M
غزل شمارهٔ ۵۶ دل سراپردهٔ محبتِ اوست دیده آیینه دارِ طلعت اوست من که سر درنیاورم به دو کون گردنم زیرِ بارِ منتِ اوست تو و طوبی و ما و قامتِ یار فکرِ هر کس به قدرِ همتِ اوست گر من آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواهِ عصمتِ اوست من که باشم در آن حرم که صبا پرده دارِ حریمِ حُرمتِ اوست بی خیالش مباد منظرِ چشم زان که این گوشه جایِ خلوتِ اوست هر گلِ نو که شد چمن آرای ز اثر رنگ و بویِ صحبتِ اوست دورِ مجنون گذشت و نوبتِ ماست هر کسی پنج روز، نوبتِ اوست مُلکَتِ عاشقی و گنجِ طرب هر چه دارم ز یُمنِ همتِ اوست من و دل گر فدا شدیم چه باک؟ غرض اندر میان سلامتِ اوست فقرِ ظاهر مبین که حافظ را سینه گنجینهٔ محبتِ اوست @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۸۰ حافظ.mp3
3.41M
غزل شمارهٔ ۲۸۰     چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم که دل چه می‌کشد از روزگار هجرانش زمانه از ورق گل مثال روی تو ساخت ولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش بسی شدیم و نشد عشق را کرانه پدید تبارک الله از این ره که نیست پایانش برید باد صبا نامه ای که برد به دوست ز خون دیده ی ما بود مهر عنوانش جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد که جان زنده دلان سوخت در بیابانش برین شکسته بیت الحزن که می‌آرد نشان یوسف دل از چه زنخدانش بگیرم آن سر زلف و به دست خواجه دهم که سوخت حافظ بی‌دل ز مکر و دستانش   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۸۰ حافظ❇️