eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
572 دنبال‌کننده
435 عکس
195 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای تو به آمرزش و آلوده ما.mp3
846.3K
ای تو به آمرزش و آلوده ما وی تو به غمخواری و آسوده ما رحمت تو کعبه طاعت نواز عدل تو مشاطه عصیان تراز لطف تو دلال متاع گناه حلم تو بنشانده غضب را پناه منفعلیم از عمل ناسزا گر همه نیک است بپوشان ز ما راستی ما ز ریا شرمسار بندگی از نسبت ما شرمسار تا ابد از معصیت آزرم ده حوصله ی ضامن این شرم ده کام مرا شهد عبادت ببخش چون بچشم فهم حلاوت ببخش شهپر جبریل نیازم بده راه به خلوتگه رازم بده در حرم عشق درون آورم شیفته و مست برون آورم @hafez_adabiyat
الهی باز کن چشم صوابم.mp3
1.19M
الهی باز کن چشم صوابم جمال خویش بنما بی حجابم چراغم را به نور خود برافروز شبم را زآفتاب خویش کن روز ز چاه معصیت آور برونم به نزهتگاه طاعت خوان درونم بزن از گریه بر رخساره ام آه که از غفلت نماند در سرم خواه نباشد طاقت بار گناهم مکن کوه گنه را سدّ راهم گناه و جرم بیش از پیش دارم ز خود بر جان خود صد نیش دارم به غفلت صرف شد نقد جوانی تلف گردید گنج زندگانی چو پیری بر سر آرد ترکتازم بکن از خواب غفلت دیده بازم ز نور خود شبم را روز گردان به لطف آن روز را فیروز گردان سرشک دیده را کن عذرخواهم غبار معصیت بنشان ز راهم اگر چه ترسم از نار جحیمت نییم نومید چون دانم رحیمت چو بینم روز محشر کرده خویش سر خجلت چه سان بردارم از پیش من نادان اگر نیکم اگر بد چو اول بنده ام خواندی مکن رد @hafez_adabiyat
شب فراق که داندکه تاسحرچنداست.mp3
1.1M
غزل شمارهٔ ۶۰ شب فراق که داند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان عشق در بند است گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم کدام سرو به بالای دوست مانند است؟ پیام من که رساند به یار مهرگسل که برشکستی و ما را هنوز پیوند است قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست به خاک پای تو کان هم عظیم سوگند است که با شکستن پیمان و برگرفتن دل هنوز دیده به دیدارت آرزومند است خیال روی تو بیخ امید بنشانده‌ست بلای عشق تو بنیاد صبر برکنده‌ست ز دست رفته نه تنها منم در این سودا چه دستها که ز دست تو بر خداوند است فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست بیا و بر دل من بین که کوه الوند است ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است @hafez_adabiyat
خداوندا به عشقم زندگی ده.mp3
655.9K
خداوندا به عشقم زندگی ده به فرقم تاج عزّ بندگی ده پر از شهد شهادت كن دهانم و زآن جلاّب كن شیرین زبانم ز هر حرفی كه گردی نكته پرداز به نام ایزد بیچون كن آغاز به نام آنكه ما را زندگی داد وزآن پس مژده پایندگی داد خرد بخشید تا او را بدانیم ز گرد غیر او دامن فشانیم یكی را داد از نعمت جهانی دگر را كرد حاجتمند نانی نگون سازنده تخت منی گوی زبون دارنده بخت دنی جوی طرازآرای خلعت‌های امید ملوّن ساز نعمت‌های جاوید @hafez_adabiyat
هدایت شده از ادبخانه
دعای روز چهارم @adabkhane🔮
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایت ۱۴ باب دوم.mp3
4.17M
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۴ جستجو در متن درویشی را ضرورتی پیش آمد، گلیمی از خانه یاری بدزدید. حاکم فرمود که دستش ببرند. صاحب گلیم شفاعت کرد که: من او را بحل کردم. گفتا: به شفاعت تو حدّ شرع فرو نگذارم. گفت: آنچه فرمودی راست گفتی ولیکن هر که از مال وقف چیزی بدزدد قطعش لازم نیاید، و الفقیرُ لا یَمْلِکُ : هر چه درویشان راست وقف محتاجان است. حاکم دست از او بداشت و ملامت کردن گرفت که: جهان بر تو تنگ آمده بود که دزدی نکردی الّا از خانه چنین یاری!؟ گفت: ای خداوند! نشنیده‌ای که گویند: خانه دوستان بروب و در دشمنان مکوب. چون به سختی در بمانی تن به عجز اندر مده دشمنان را پوست بر کن دوستان را پوستین @hafez_adabiyat
ای خاک تو تاج سربلندان.mp3
1.01M
ای خاک تو تاج سربلندان مجنون تو عقل هوشمندان ای دست مقربان آگاه از دامن عزت تو کوتاه جز تو همه سرفکنده تو هر نیست چو هست بنده تو ای از خم کاف و حلقه نون صد نقش بدیع داده بیرون هر بحر کرم که صرف کردی از چشمه این دو حرف کردی دیباچه نویس دفتر عقل رخشانی بخش گوهر عقل کاشانه فروز شب سیاهان از مشعل نور صبحگاهان بر قامت شاهدان نوروز بی بخیه قبا و پیرهن دوز تسکین ده درد بی قراران مرهم نه داغ دلفگاران بگذشت ز حد جنایت من تا خود چه شود نهایت من گر بگدازی گناهکارم ور بنوازی امیدوارم بنگر به امیدواری من بگذر ز گناهکاری من بر سستی و پیریم ببخشای بر عجز و فقیریم ببخشای @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت.mp3
815K
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت مگر مرا که همان مهر اولست و زیادت گرم جواز نباشد به بارگاه قبولت کجا روم که بمیرم بر آستان عبادت مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد چو هجر و وصل تو دیدم بسم ز موت و اعادت شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت گرم به گوشه چشمی شکسته‌وار ببینی فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت مرا هر آینه روزی قتیل عشق ببینی گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت اگر جنازه سعدی به کوی دوست درآرند زهی حیات نکونام و مردنی به شهادت @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی به مستان میخانه ات.mp3
1.61M
الهی به مستان میخانه‌ات به عقل آفرینان دیوانه‌ات به دردی کش لجهٔ کبریا که آمد به شأنش فرود انّما به درّی که عرش است او را صدف به ساقی کوثر، به شاه نجف به نور دل صبح خیزان عشق ز شادی به انده گریزان عشق به رندان سر مست آگاه دل که هرگز نرفتند جز راه دل به شام غریبان، به جام صبوح کز ایشان بود شام ما را فتوح خدا را به جان خراباتیان کزین تهمت هستیم وارهان به میخانهٔ وحدتم راه ده دل زنده و جان آگاه ده که از کثرت خلق تنگ آمدم به هر جا شدم سر به سنگ آمدم بیا ساقیا می به گردش در آر که دلگیرم از گردش روزگار از آن می که در دل چو منزل کند بدن را فروزان‌تر از دل کند از آن می که گر عکسش افتد به جان توانی به جان دید حق را عیان بیا ساقیا، می بگردش در آر که می خوش بود خاصه در بزم یار می صاف ز الایش ما سوی ازو یک نفس تا به عرش خدا مئی کو مرا وارهاند ز من ز آئین و کیفیت ما و من مئی را که باشد در او این صفت نباشد به غیر از می معرفت رضی روز محشر علی ساقی است بکش جام می تا نفس باقی است @hafez_adabiyat
ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی.mp3
680.4K
ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی طریق وصل گشادی من آمدم تو برفتی وفای عهد نمودی دل سلیم ربودی چو خویشتن به تو دادم تو میل باز گرفتی نه دست عهد گرفتی که پای وصل بدارم به چشم خویش بدیدم خلاف هر چه بگفتی هزار چاره بکردم که همعنان تو گردم تو پهلوانتر از آنی که در کمند من افتی نه عدل بود نمودن خیال وصل و ربودن چرا ز عاشق مسکین هم اولش ننهفتی تو قدر صحبت یاران و دوستان نشناسی مگر شبی که چو سعدی به داغ عشق بخفتی @hafez_adabiyat
سبحانه.mp3
884K
گفتی مرا کن ذکر هو سبحانه سبحانه من از کجا و یاد او سبحانه سبحانه هم ذاکر و مذکور او هم شاکر و مشکور او هم ناظر و منظور او سبحانه سبحانه گه سازدم که سوزدم گه درّدم گه دوزدم گه مستیی آموزدم سبحانه سبحانه کی می توانم ذکر او ، کی می توانم فکر او کی می توانم شکر او ، سبحانه سبحانه هم جان و هم جانان من هم مایهٔ درمان من سرمایهٔ احسان من سبحانه سبحانه گاهی ازو گریان شوم گاهی ازو خندان شوم او هرچه خواهد آن شوم سبحانه سبحانه جان غرقه شد در بحر او دل گم شد اندر های و هو ای فیض بس کن گفتگو سبحانه سبحانه @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از لطف چو در نظر نمی آیی .mp3
712.7K
از لطف چو در نظر نمی‌آیی از پرده چرا به در نمی‌آیی در مدرک عقل و حس نمی‌گنجی در گوشهٔ مختصر نمی‌آیی جانم بر لب ز انتظار آمد تسلیم کنم اگر نمی‌آیی پر شد همه بام و بر ز غوغایت با آنکه به بام در نمی‌آیی ما بر در هجر جان دهیم و تو با ما ز در دگر نمی‌آیی ای گریه بلات چیست کز چشمم بی‌لخت جگر به در نمی آیی گفتی که نمانده پای رفتارم ای مرد چرا به سر نمی‌آیی عمرت شد و توشه‌ای نمی‌بندی گویا تو بدین سفر نمی‌آیی دیگر به سر رضی نمی‌آید ای عمر چرا به سر نمی‌آیی @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبرداری .mp3
975.4K
خبر داری که سیاحان افلاک چرا گردند گِرد مرکزِ خاک در این محراب‌گه معبودشان کیست وزین آمد شدن مقصودشان چیست چه می‌خواهند ازین محمل کشیدن چه می‌جویند ازین منزل بریدن همه هستند سرگردان چو پرگار پدید آرنده خود را طلب‌کار تو نیز آخر هم از دست بلندی چرا بت‌خانه‌ای را در نبندی چو ابراهیم با بت عشق می‌باز ولی بت‌خانه را از بت بپرداز نظر بر بت نهی صورت پرستی قدم بر بت نهی رفتی و رستی مرا بر سرّ گردون ره‌بری نیست جز آن کاین نقش دانم سرسری نیست ازین گردنده گنبدهای پرنور به جز گردش چه شاید دیدن از دور درست آن شد که این گردش به کاری‌ست درین گردندگی هم اختیاری‌ست بلی در طبع هر داننده‌ای هست که با گردنده گرداننده‌ای هست @hafez_adabiyat
تکخوانی شور.mp3
2.03M
از بار گناه است که پشتم چو هلال است دستم تهی از طاعت و جانم به ملال است آن به که شود صرف ره طاعت و تقوی این عمر دوروزه که همه خواب و خیال است دست من و دامان علی شاه ولایت شاهی که خدای کرم و فضل و کمال است صاحب‌کرمی غیر علی کو که ز رحمت از قاتل خود جوید و پرسد به چه حال است سعدی مکن اندیشه ز فردای قیامت چون چشم امید تو به پیغمبر و آل است سفیران نبوت را علی پیرو علی مرشد نکوکاران امت را علی یار و علی یاور علی اول علی آخر علی باطن علی ظاهر علی سید علی علی سید علی سرور علی طیب علی طاهر @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برقع از ماه برانداز امشب.mp3
663.6K
برقع از ماه برانداز امشب مرکب حسن برون تاز امشب دیده بر راه نهادم همه روز تا درآیی تو به اعزاز امشب من و تو هر دو تمامیم به هم هیچکس را مده آواز امشب عمر من بیش شبی نیست چو شمع عمر شد، چند کنی ناز امشب گرچه کار تو همه پرده‌دری است پرده زین کار مکن باز امشب تو چو شمعی و جهان از تو چو روز من چو پروانهٔ جانباز امشب مرغ دل از قفس سینه ز شوق می‌کند قصد به پرواز امشب دل عطار نگر شیشه صفت سنگ بر شیشه مینداز امشب @hafez_adabiyat
بود یارب که از پروانه جود.mp3
856.3K
بود یارب که از پروانه جود برافروزی دلم را شمع مقصود ز توفیقم نمایی راه تحقیق چراغی بخشیم از نور توفیق دلم پروانه جانسوز سازی به شمع دل شب من روز سازی چراغ دل که مرد از ظلمت تن ز برق عشق بازش ساز روشن چو شمعم گرمیی از سوختن ده مرا از سوختن افروختن ده دل پرسوز من از سوز داغی برافروزان چو فانوس چراغی رهان زین ظلمتم از برق آهی ببخش از بخت سبزم خضر راهی دل من مخزن اسرار خود کن چو شمعش روشن از انوار خود کن رهی بنمایم از شمع معانی مرا روشن کن اسرار نهانی @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا