#گپ_روز
#موضوع_روز : تأثیر ایران در نتایج تلاش استکبار برای ایجاد نظم نوین جهانی
✍ استکبار تلاش میکند با محوریت منافعِ حیوانیِ انسانها و حاکمیت نظام سرمایهداری، به برقراری نظمی در جهان موفق شود که قوانینش را خودش وضع کرده و تمام مردم جهان از آن پیروی میکنند.
اما آنسوی این نقشهی راهبردی استکبار با نام «نظم نوین جهانی»؛
نقشهی الهی «تمدن نوین اسلامی» است که راهبردی کاملاً توحیدی بوده و توسط خداوند وضع شده و به دست پیامبران و معصومین از اول تاریخ، با تمام مظلومیتهایش به سمت مقصد خویش حرکت کرده است :
※ فقط همین نقشهی راهبردی، تمام رفتار تاریخ را از آدم تا آخرین امام معصوم تعیین کرده و میکند.
• فقط همین آینده است که تمام فرستادگان خدا بر اساس آن تصمیم میگرفتند!
گاهی سکوت، گاهی تقیّه، گاهی قیام...
• آیندهای بنام "حاکمیت تمدن الهی در جهان".
• «حماس» و مانور قدرت او در برابر اسرائیل، فقط بخش کوچکی است از شروع آخرین صحنهی نبرد این دو جهانبینی!
که امروز دقیقاً روبروی یکدیگر ایستاده و شاخ به شاخ شدهاند.
بزودی شاهد اتفاقات نوید بخشی در جهان خواهیم بود که ثمرهی فرهنگ مقاومت در تاریخ حق بوده است.
@ravanedel
#گپ_روز
موضوع : تسلط شیاطین جن و انس و متراکم شدن و نزدیک شدن آنها به انسانها در آخرالزمان
✍️ این نکته کلیدی را قرآن بارها تذکر داده است که :
محال است پیامبری برانگیخته شود، و شیطان برای بستن راه او و ممانعت از موفقیتش در نبوت تمام تلاش خویش را بکار نبندد.
√ منظور از پیامبر صرفاً پیامبران برگزیده خدا نیستند، حتی بعثت هر انسان در درون نفس خویش و پذیرفتن حاکمیت الله در جهان بینی و سبک زندگیاش نیز با هجوم شیاطین روبرو خواهد بود، چه برسد به اینکه کسی بعد از ایمان آوردن بخواهد راه روشن را به دیگران هم نشان داده و طی این مسیر را برایشان آسان کند.
• زمانهای که در آن به سر میبریم روزهای بسیار حساس و خطرناکی است!
درست است که بیداری جهان لحظه به لحظه وسعت بیشتری مییابد، و خورشید حق در حال طلوع بر جغرافیای وسعیتری از قلوب انسانهاست، اما به همان میزان شیاطین از تمام قدرت و ابزار خویش برای یارگیری استفاده کرده و میزان حملاتشان بسیار بیشتر و قدرتمندتر از همیشه خواهد بود.
✘ افکار منفی، اضطرابها، بدبینیها، ناامیدیها، غمهای بیعلّت، کلافگی، هجوم خاطرات تلخ گذشته، خوابهای آشفته، حمله انواع شکها و تردیدها به ما و .... در این روزها بیشتر شده و هر چه به پیروزی نهایی حق علیه طاغوت، و ظهور آخرین حجت خدا نزدیک میشویم، اوج بیشتری خواهد گرفت.
• البته به تعبیر قرآن کید شیطان در برابر ابزار حق، بسیار ضعیف و محکوم به شکست است.
لذا برای حفظ خویش از تمام تهدیدات قدرتهای شیطانی، تنها یک راه وجود دارد و آن استفاده از اسلحهها و سپرهایی است که توسط امامان معصوممان مخصوصاً وجود عرشی امام سجاد علیهالسلام به ما رسیده و قطعاً حافظ ما در حملات مختلف خواهد بود.
• امروز در اینباره بیشتر باهم صحبت خواهیم کرد. خواهشمندیم به آنچه از این لحظه به بعد در این صفحه بارگذاری میشود با دقت توجه نمایید. در پایان روز چند اسلحه مهم و کاربردی را در اختیار شما قرار خواهیم داد انشاءالله.
✘ ضمناً پیشنهاد میکنیم برای ادراک بیشتر موضوع، حتماً فیلم سینمایی «ملک سلیمان» را با تمرکز مشاهده نمایید.
🎞 استاد محمد شجاعی.
@ravanedel
#گپ_روز
#موضوع_روز : زینب سلاماللهعلیها زینت بود برای پدر و امامش... من چه؟
✍ بعضی وقتها فکر میکنم شاید اینکه روز تولد شما شده روز پرستار، حکیمانهترین انتخابِ ممکن بوده برای این مقام!
و شما نمیتوانستید «شریکه الحسین» باشید مگر اینکه روح ترمیم، روح مدارا، روح التیام، روح تیمارگری، روح غالب وجودتان باشد!
• نمیشود شریک کسی شد،
• نمیشود سپر کسی شد،
• نمیشود مراقب کسی بود،
• نمیشود کامل کنندهی راه کسی بود،
مگر آنکه آنقدر وسیع باشی که تمام غمهای امامت و فرزندان امامت در تو جا شوند!
√ لازمهی شریک کسی شدن، شبیه شدن به اوست!
√ لازمهی مراقبت کردن از کسی، ذبح تمام توقعات از اوست! چیزی شبیه حل شدن، یا تمام شدن در یک وجود!
« تمامِ من برای او » ....
و این بود علّت شهادت تمام انبیاء و معصومین: «نبودند کسانی که تمامشان برای امام باشد»
نمیشود که او «زینب» امامش باشد،
و پارههای جان امام، پارههای جان او نباشند.
یتیمان امام، نگرانیهای او نباشند!
او آمده که فقط آغوش باشد برای امام و فرزندانش... همین،
این راه به ارادهی خدا به مقصدش خواهد رسید اما... کسانی به «امام داری» میرسند که: هر آدمی را فرزند امام، و درد هر کسی را درد امام بدانند!
زِیْن (زینت) + أَبْ (پدر) = زینب (سلاماللهعلیها)
چه استراتژی دقیقی داشته خدا برای انتخاب نام تو!
امام، قبل از آنکه امام باشد برای ما (رابطهیحقوقی) ؛ پدر است برای ما (رابطهی حقیقی)
و محال است کسی در رابطهی حقیقی به بالاترین عشقها نرسیده باشد: ولی بتواند «امام دارِ خوبی» باشد!
√ عشق است که همه توقع ها را در خود ذوب میکند!
عشق است که تمام تو را در امام حل میکند!
آنوقت تو هم میشوی مثل سلمان، مثل عبدالعظیم حسنی «ولیّ امام» «تکهای از جان امام» ....
خداوندا میشود روزی ما هم مایهی زینت اماممان باشیم یعنی؟
@ravanedel
#گپ_روز
#موضوع_روز : ما را که به مهمانی دعوت میکنند با خودمان غذا نمیبریم که!
✍️ شیفت شب بودم.
تمام شده بود و حوالی ساعت هفت صبح از پلّهها داشتم میآمدم پایین که یکی از همکارانم یا بهتر بگویم دوستان صمیمیام را دیدم. کمی نگران بنظر میرسید!
تا مرا دید در آغوشم کشید و گفت: هر کسی اگر جای من بود الآن از خوشحالی در پوستش نمیگنجید! ولی مرا حجم زیادی از نگرانی احاطه کرده است.
• گفتم : چرا؟ چی شده؟
گفت: در قرعهکشی بیمارستان برای اعزام کادر درمان به حج، اسم من هم درآمده!
یک لحظه از هیجان خشکم زد! چند ثانیهای گذشت تا بتوانم خودم را جای او بگذارم و حرفش را بفهمم.
• بعد از سکوت کوتاهی نفسی عمیق ناخودآگاه از سینهام خارج شد و گفتم :
شکر خدا هزار بار، حق میدهم به تو! چنین سفری آن هم دعوت یکهویی، دلهره هم دارد.
از من کمکی برمیآید؟
• گفت: من کجا و حج کجا؟ حالا چگونه بروم؟ من در تمام عمرم یکبار حتی در خیالم هم به این سفر فکر نکردم. نمازهایم حتی نماز دست و پا شکستهایست که فقط ظاهرش نماز است! رفتم آنجا چه دعایی بخوانم؟ قرآن خواندنم اصلاً خوب نیست! چکار کنم آنجا حالِ خوبی داشته باشم؟ و ...
• چندین برابر جملاتی که اینجا نوشتم، همه نگرانیهایی بود که تند تند داشت ردیف میکرد.
• حرفش را قطع کردم و گفتم: امشب منتظرت بمانم میآیی منزل ما باهم حرف بزنیم؟
کمی مکث کرد و گفت: بله عصری که شیفتم تمام شد میتوانم مستقیم بیایم.
گفتم با همین لباس ؟
گفت: مگه چشه؟ دفعه اول نیست میخواهم بیایم خانهی شما که... خانهی شما مثل خانهی خودم هست! تو به ریز و درشت همهی زندگی من آگاهی...
گفتم : نه بیشتر از خدا !
• مسخره نگاهم کرد و گفت : دیوانه شدی؟
گفتم : تو برای آمدن به خانهی من، نه هیچگونه تشریفاتی قائلی، و نه نگرانی که چگونه پذیرائیت کنم چون مطمئنی هر چه دارم و ندارم را با تو شریک میشوم.
برای رفتن به خانهی خدا نگران چه هستی؟
• نگاهش به من خیره شد و گفت : اووووف !
ادامه دادم: ما را که به مهمانی دعوت میکنند با خودمان غذا نمیبریم که!
میرویم مینشینیم سر سفره و هر قدر میل داشتیم نوش جان میکنیم. اگر کمی هم سخت گذشت رسم ادب نمیدانیم که گلایه کنیم.
• گفت : شیطان چگونه بازی میدهد آدمها را ... به جای درک شادی و لذت این سفر، داشتم از اینهمه اضطراب، کمکم پشیمان میشدم از رفتن به این سفر.
گفتم : او هم همین را میخواست !
رسم خدا رسم قشنگی است! دست خالیترها، توجه صاحبخانه را بیشتر جلب میکنند. همین که بدانیم هیچ نداریم و فقیریم به این سفره، کافیست!
« ظرف فقر تنها ظرفی است که اینجا پُرَش میکنند.»
• آرام و شاد بغلم کرد و رفت به سمت پلهها.
به پاگرد که رسید برگشت و گفت : میدانم که منظورت از دعوت شامِ امشب برای رساندن حرفت به اینجا و همین نتیجه بود، اما تعارف آمد و نیامد دارد... من شام میآیم آنجا...
و صدای خندهاش خبر از آرامش درونش میداد.
@ravanedel