eitaa logo
افسران جنگ نرم
485 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
9.7هزار ویدیو
104 فایل
🌹مباحث مهدویت وسیره اهل بیت «ع» 🍁 خبرهای سیاسی؛ فرهنگی؛ ورزشی 🌹حکایات و داستانهای آموزنده 🌹 پرسش و پاسخ دینی و مذهبی 🌹 سیره علما 🌹مباحث اخلاقی 🌹احکام مورد نیاز 🌹شایعات وشبهات 🌹قرآن؛ نهج البلاغه؛ صحیفه سجادیه 🌟 @hafezyounesi61
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ عملیات پنهانی و تدریجی شیطان برای تباه‌ساختن عقاید انسان 🔻 علیه السلام دو مسئله را درباره‌ی متذکر شده است: یکی این‌که طرق مختلف فریفتن مردم را می‌داند و می‌فهمد که از چه راهی به گمراه‌کردن انسان وارد شود. دوم این‌که شیطان برای سلب اولاد آدم دست به حمله‌ی آشکار و ناگهانی به‌یک‌بار نمی‌برد، بلکه با نیرنگ‌هایی بسیار پنهانی و تدریجی دست‌به‌کار می‌شود و از اعمال کینه‌توزی خود درباره‌ی فرزندان آدم خوشحال می‌گردد‌. 🔸 این روایت از صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است که: إنّ الشّیطان یجری من ابن آدم مجری الدّم ‏‏‏(شیطان در وجود اولاد آدم علیه السلام مانند خون در رگ‌هایش در جریان ‏‏‏است) بدان‌جهت که قدرت اغواگری شیطان در حد علت تامه نیست و انسان می‌تواند با قدرت شخصیت خود، شیطان را از خود دور نماید، لذا این موجود خبیث دفعتا و با یک حمله وارد عرصه‌ی پیکار با عقاید انسان نمی‌گردد بلکه همچنان‌که با مهارت در کیفیت اغواء دست‌به‌کار می‌شود، حمله‌ی خود را به‌تدریج از نقاط ضعف آدمی شروع می‌کند و همان‌گونه که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود، به تباه ساختن یکایک عقاید و باورهای آدمی می‌پردازد. شیطان نخست را در نظر انسان سبک جلوه می‌دهد و با تاریک ساختن تدریجی درون آدم، به دستبرد به عقاید او می‌پردازد. 👤 📚 | ج۲۱
🔹 شیخ حسین انصاریان در خاطره ای از  رحمت الله علیه اینگونه نقل می کند: یک‌ روز بعدازظهر تلفن زنگ زد، برداشتم و دیدم استاد باکرامت، عالم کم‌نظیر، فیلسوف الهی، علامهٔ جعفری است. به من گفت: حسین، کاری نداری؟ گفتم: نه، امرتان؟ گفت: بلند شو به خانهٔ ما بیا! خب از این‌ طرف تهران، شرق به غرب، حدود بلوار آیت‌الله کاشانی رفتم. تنها بود، گفت: چه خوب شد آمدی! امشب دوازده شب دارند من را به‌خاطر بیماری به بیمارستان می‌برند، احتمال می‌دهم برنگردم؛ تو را خواستم تا یک چیزی به تو بدهم و یک چیزی بگویم. یک پولی را درآورد و به من داد و گفت: این را چهار قسمت کن و بعد از رفتن من، هر جا خودت صلاح دیدی که هزینه شود، هزینه کن. گفتم: چشم! گفت: پس آنچه که می‌خواستم به تو بدهم، دادم؛ اما یک چیزی می‌خواهم به تو بگویم. تو من را می‌شناسی و از سال پنجاه با هم رفیق بوده‌ایم، درست است؟ گفتم: بله! گفت: رفت‌وآمد هم با هم زیاد داشته‌ایم؛ جای این را من غیر از تو نداشتم که بگویم، وگرنه می‌گفتم. خیلی استاد دانشگاه با من و خانواده‌ام رفیق هستند، ولی جای‌ آن تو هستی. فرمود: من تا الآن نماز قضا ندارم، روزهٔ قضا ندارم، حج را رفته‌ام و در عبادتم بدهی ندارم؛ اما همهٔ عباداتم را که دارم می‌روم، اینها را کنار گذاشته‌ام و گفته‌ام بروید، نمی‌خواهم پیش من باشید؛ هیچ امیدی به شما ندارم! این یک مسئله بود. چند سال در قم درس خوانده‌ام، بعد به نجف رفته‌ام و بزرگ‌ترین استادها مثل آقا‌ شیخ‌ مرتضی طالقانی، آیت‌الله‌العظمی خوئی، این آدم کم‌نظیرِ در علم را دیده‌ام. الآن که می‌خواهم به خارج بروم، به عمر تحصیلم هم گفته‌ام کنار بروید که هیچ امیدی به شما ندارم؛ اما خیلی طلبه و دانشگاهی را درس داده‌ام و بالاخره آنها با زبان من با اسلام، با حکمت و با قرآن آشنا شده‌اند. حالا که 73-74 ساله هستم، به آنها هم گفته‌ام دارم می‌روم، شما هم من را رها کنید و کنار بروید که ابداً به شما امیدی ندارم. بعد به من گفت: حسین، می‌دانی امیدِ صد درصد من به قیامتم که هیچ نگرانی‌ای ندارم، به چیست؟ گفتم: نه استاد! گفت: فقط به  است. 📆 سالروز درگذشت علامه و فیلسوف محمدتقی جعفری (ره) گرامی باد. @hafezyounesi61