eitaa logo
افسران جنگ نرم
491 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
8.5هزار ویدیو
99 فایل
🌹مباحث مهدویت وسیره اهل بیت «ع» 🍁 خبرهای سیاسی؛ فرهنگی؛ ورزشی 🌹حکایات و داستانهای آموزنده 🌹 پرسش و پاسخ دینی و مذهبی 🌹 سیره علما 🌹مباحث اخلاقی 🌹احکام مورد نیاز 🌹شایعات وشبهات 🌹قرآن؛ نهج البلاغه؛ صحیفه سجادیه 🌟 @hafezyounesi61
مشاهده در ایتا
دانلود
! فضيل عياض شاگــرد درس خوان و جــوانش به حال مرگ افتــاد ، بالاى سرش آمد و به او گفـت بگو . گفـت هم نمی گويم و هـم بيزارم از اين چيزى كه تو می گويى فضيل گفت قرآن بياوريد تا سوره مباركه يس را بخوانم ، شايد گرهش باز شـود ، پيغمبر صل الله علیه و آله فرمود لكلّ شى ء قلب و القرآن يس . شاگرد گفت نخوان ، مـن از شنيدنش زجـر می كشم و مرد استاد غـرق در تعجب شد . خيلى پی جو شد كه چه چيزى باعث شد كه اين شاگرد درس خوانده و با ، هنگام مـرگش به ايـن بلا دچـار شد و بی دين مُرد خيلى در فكر بود ، تا يك شــب در عالم رؤيا ديد كه روز قيامــت شـده است. شاگردش را ديـد كه در آتش است . گفـت چه شـد وضــع تو به اينجا كشيد؟ گفت من دچـار سه بودم و تا زمان مردنم ادامه داشت اول بودم ، هيـچ نعمتـى را براى ديگرى تحمل نداشتم ببينم . دوم من دو بهم زن بودم و میان این و آن را خراب میکردم . سوم من سالى يـك بار مشـروب می خـوردم . اگـر كـرده بودم ، به اين بلا دچار نمی شدم ❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید ❄ در نکته های ناب⇙ @hafezyounesi61 ━━━━━━━━━━━━
پادشـاه ﻓﺮﻣـﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻫﺮﮐـﺲ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﮑﯿﻤــﺎنه ﺍﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﺪﻫﻨـﺪ . روزی ﺩﺭ حالی که ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﻮﺩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﻐـﻮﻝ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺍﺳﺖ شاه ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿـﺪ ، ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘـﻮﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺛﻤﺮ ﺩﻫﺪ ، ﺗـﻮ ﺑﺎ ﺍﯾـﻦ ﺳـﻦ ﻭ ﺳـﺎﻝ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺍﻣﯿـﺪﯼ ﻧﻬـﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯼ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔــﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨـﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻣـﺎ میکاریم ﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧـﺪ . سلطان ﺍﺯ ﺟــﻮﺍﺏ ﭘﯿﺮﻣــﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣــﺪ ﻭ ﮔﻔــﺖ ﻭﺍﻗﻌـﺎ ﺟﻮﺍﺑﺖ ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ لبخنـدی زد . شــاه ﮔﻔــﺖ ﭼـﺮﺍ میخندی؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﺛﻤﺮ میدهد ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘـﻮﻥ ﻣــﻦ ﺍﻻﻥ ﺛﻤــﺮ ﺩﺍﺩ . باز ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ . پادشاه ﮔﻔﺖ ﺍین باﺭ ﭼـﺮﺍ ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺯﯾﺘـﻮﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺛﻤـﺮ میدهــد ﺍﻣــﺎ ﻣــﻦ ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺛﻤـﺮ ﺩﺍﺩ پادشاه مجددا ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻭﺭ ﺷـﺪ . پرسیدند چرا با عجله میروید؟ گفــت نود سال زندگی با انگیزه و هدفمند ، از او مــردی ساختــه که تمــام سخنانــش سنجیــده و اســت ، پس لایق پــاداش اسـت . اگر می ماندم خزانه‌ام را خالی میکرد ❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید ❄ @hafezyounesi61 ━━━━━━━━━━━━