eitaa logo
هفت آسمان 💫
182 دنبال‌کننده
40 عکس
14 ویدیو
0 فایل
هفت آسمون یه مجموعه فرهنگیه که به تو دختر نوجوون کمک می کنه 1⃣بهتر و زیباتر نگاه کنی 👀 2⃣بهتر و زیباتر فکر کنی 🧠 3️⃣بهتر و زیباتر تصمیم بگیری ✅ 4⃣بهتر و زیباتر زندگی کنی 🌱 توی فضای صمیمی و پراز نشاط که جایی نظیرش رو پیدا نمیکنی! ارتباط: @M_maharat7
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈 چهره درهم رفته دایی از پشت سر فرشته معلوم شد! با قدم های محکم و صورت برافروخته داشت سمت ما می اومد😡 تازه فهمیده بود و حالا از دست ما ناراحت بود که چرا زودتر خبرش نکردیم... مامان و خاله از شوک خبر فرشته پاهاشون سست شد و دوباره نشستن روی صندلی های سالن...😞 دایی: سلام دایی جان فرشته جوری که سعی می کرد خودش رو خیلی محکم و قوی نشون بده گفت: سلااام دایی، چه خوب شد اومدید. خداروشکر حال آقاجون بهتره!🙂 فرشته مثل آدم حرف بزن بگو چی شده؟؟؟؟ حل آقاجون خوبه؟؟؟ کجاست؟؟؟ 😟 اگر خوبه چرا مامان و خاله‌ات اینجوری پکر نشستن؟😦 مثل قاشق نشسته🥄 پریدم وسط حرفشون و سعی کردم میون‌داری کنم و سیرتا پیاز قضیه رو براشون تعریف کردم.😌 نگاهم به چهره دایی بود🧐 با اینکه سعی میکرد چهره آرومی داشته باشه☺️ اما چشم هاش دااااد میزند ک غم بزرگی تو دلشه😢 غمی که حالا رو دل همه مون سنگینی می‌کرد😔 غم آینده ای که دکترا میگفتن موقت و خوبه اما تو واقعیت اصلا معلوم نبود چجوری میخواد ادامه پیدا کنه و رقم بخوره😣 تو فکر خودم بودم🤔 ک با سقلمه فرشته به خودم اومدم و با همه ک داشتن به سمت دایی میرفتن همراه شدم🚶🏻‍♀ دایی: میگن که باید با رضایت خودمون از بیمارستان ترخیصش کنیم مامان: مگه نگفتن چیزی نیست و زود خوب میشه و.... دایی: گفتن خواهر من ولی نگفتن که اصلا چیزی نیست و امروز میتونیم ببریم خونه بغض دوباره گلوی مامان رو گرفت😢 و با صدای گرفته ای زمزمه کرد: خب الان چی کار کنیم؟😞 دایی: من با دکترش صحبت کردم، اینک بخوایم ببریمش خونه شاید ی ریسک بزرگه که هم می‌تونه نتیجه خوب داشته باشه و (چند ثانیه مکث کرد) هم بد! اما من نظرم اینه ک ببریمش خونه ولی باید دائم پیشش باشیم و ازش مراقبت کنیم خاله: اره اینجوری خیلی بهتره نگاهم رو از جمع گرفتم و به دورتادور بیمارستان نگاه کردم آره راست میگن! بریم خونه واقعا بهتره! اینجا غربت عجیبی داره و خونه بابابزرگ آشنایی عجیبی....🌱💚 عطر گل های یاس حیاط شاید🌿چایی تازه دم همیشگی☕️ یا حتی شاید خونه قدیمی🏡؛ نمی‌دونم کدوم مسبب این آشنایی عجیبه... شایدم خود پدربزرگ....👴🏻 هرچی که بود من دلتنگ اونجا بودن شده بودم😔💔 @tarbiatnojavanhaftaseman