eitaa logo
هفت آسمان 💫
171 دنبال‌کننده
41 عکس
14 ویدیو
0 فایل
هفت آسمون یه مجموعه فرهنگیه که به تو دختر نوجوون کمک می کنه 1⃣بهتر و زیباتر نگاه کنی 👀 2⃣بهتر و زیباتر فکر کنی 🧠 3️⃣بهتر و زیباتر تصمیم بگیری ✅ 4⃣بهتر و زیباتر زندگی کنی 🌱 توی فضای صمیمی و پراز نشاط که جایی نظیرش رو پیدا نمیکنی! ارتباط: @M_maharat7
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈 مردم چیو نگاه می‌کنید؟ 😳 نقش بازی کردن و که همه بلدن، این مدلی محبوب شدن رو که همه بلدن، مادری کردن نیم ساعته، بدون هیچ مسئولیتی که همه بلدن...😐 چی شمارو شیفته خودش کرده؟🧐 اگر تو دنیای واقعی همتون..یکی هست که تمام محبت و جونیش رو برای بزرگ شدن شما گذاشته، اون واقعیه! 💚 بقیه دروغههه!! اینجا موندن وقت تلف کردنه...برید پیشش و عشق و محبوبیت و همه چیز رو کنارش برای بار هزارم تجربه کنید.. فرشته می‌دونی؟ 😢 چشام پر از اشک شده بود، محبوب‌ترین بازیگر سینمایی که هربار با عشق تماشاش می‌کردم، همون جا از چشام افتاد!!😞 خیلی شوکه بودم، به سمت پیرمرد میوه فروش برگشتم...اما نه چرخش بود نه خودش!😟 سرمو پایین انداخته بودم، سعی می‌کردم مرتب روی سنگ فرشای کف خیابون راه برم و پام از خط بیرون نزنه. 🛣 تو که می‌دونی همیشه وقتی خیلی فک می‌کنم اینجوری می‌شم.. اخه مخم داشت می‌ترکید.. 🤯 تو سرم یه عالمه فکر چرخ می‌زد، راجب چیزی که امروز دیده بودم...😣 -چقدر عجیبب!! 🙁 کاش منم بودم...هیچ وقت چنین تصوری رو از یک بازیگر نداشتم...! همیشه انقدر شیفته نقش های مهربون و خوبشون میشم که چهره واقعیشون رو یادم میره...واقعا ما چقدر زود گول می‌خوریمااا😔 + اهووم..تو بگو، چه خبر؟🤔 زودتر بگو که باید بریم کمک مامان چایی بریزیم☕️ _ منم هیچی! جدیدا یه فیلم کره ای داره میده خیلییی باحال بود برام...😁 ولی راستش ...😕 + راستش چی؟🧐 _هیچی ولش کن🚶🏻‍♀ + عه بگوووووو دیگه 😩 _ حالا بعدا بت می‌گم، فعلا بریم کمک خاله همین که خواستیم بریم کمک، تلفن زنگ می‌خوره ☎️ و مامان تلفن برمی‌داره📞 الو الو چیشده ؟😦 چرا گریه می کنی؟ حرف بزن!😟 خیلی نگران شدم...😣دلم نمی‌خواست مامان تلفن رو قطع کنه.. دلم نمی‌خواست خبر رو بشنوم..😓 اما ثانیه ها زودتر از چیزی ک فکرشو کردم گذشتن، مامان تلفن رو که قطع کرد، و سرشو اورد بالا.. نگاش ک کردم دیدم چشماش پر از اشک بود..😢 مامان: دختر دایی بود می‌گفت که پدربزرگ امروز صبح تصادف کرده و الان..😞 +الان چی؟؟😳 - الان تو بیمارستان بستریه🏢 حال مامان خوب نبود.. حال منم دست کمی از حال مامان نداشت.. اخه بابابزرگ...😔 +من میرم لباس بپوشم بدون من نریداااااا😢 همه باهم خودمون رسوندیم بیمارستان ... اول از همه مامان با دکترش حرف زد دکتر گفته بود که حالش خوبه اما دکترا گفتن فعلا نریم تو اتاق خداروشکر که حالش خوبه.. خداروشکر😍 ولی پشت شیشه موندن چه حس بدیه هااا...😫 اما مجبور بودم، از پشت شیشه نگاهش کردم😞 لبخند قشنگش مثل همیشه رو لباش بود🙂 چشماش بسته بود اما نگاه مهربونش... می‌تونستم تصورش کنم.... چهرش نورانی بود مثل همیشه😇 چه قدررر تو همون چند ساعتی که بیمارستان بود دلم تنگ شده بود واسه لحن قشنگش😭 تو همین فکرو خیالا بودم که یهو دیدیم پرستارا دارن میدون سمت اتاق بابابزرگ 😧 تمام وجودم یه لحظه فرو ریخت نمی‌تونستم به نبودنش فکر کنم😖 بی اختیار دویدم سمت اتاقش اجازه نداشتم برم تو😭 پاهامو بلند کردم تا از شیشه ها دوباره توی اتاق ببینم اما این بار خشکم زد .... خدایاا.. چی میبینم...😰 خدایا...😭 @tarbiatnojavanhaftaseman