#قسمت_هشتم
#زندگی_رنگی
با صدای جیغ فرشته از خواب پریدم..🤯خدا لقدت نکنه دو دقه بود خوابیده بودماا ینی چشم دیدن خوابیدن ما رم نداریی😩
(به علت عصبی شدن من این قسمت از داستانو نمیتونم بنویسم براتون😁🤫)
حالا اجمالا بگم بعد ازینکه بر روح پر فتوحش درود فرستادم پتو رو کشیدم رو سرم تا خواب از چشمام نپره..😒
اما با جیغ دوم انگار برق سه فاز گرفتم...😰
اخه صدای جیغ از اتاق آقاجون بود.. قبل از اینکه فرشته بگه چیشده با دو رفتم سمت اتاق آقاجون و داد زدم چیشدهههههه فرشتههههه؟😟پله هارو دوتا یکی کردم.. تا فقط خودمو برسونم به آقاجون..
تو همین چند ثانیه هزار تا فکر تو سرم پیچید
خدایا نکنه آقاجون حالش بد شده😧
نکنه دوباره باید بریم بیمارستان...😣
اگه آقاجون چیزیش بشه ... وای خدایا😭
+چی شدههههه فرشته
نگاه کردم به تخت آقاجون اما روی تخت خالی بود!!!!😱
یه کم به مغزم فشار آوردم ولی متاسفانه هنوز از خواب بیدار نشده بود😬 اما اخه آقاجون که نمیتونست راه بره پس چرا رو تختش نیست..😳
مامان: فرشته میتونی بیای برا اقاجون ناهار حاضر کنی،؟ بنده خدا گرسنه اند از بعد صبحونه چیزی نخوردن..
اهااااا یادم اومد. نترس فرشته صبح اقاجون میخواست کتاب بخونه ولی چون مهتابی اتاق خراب شده منو مامان بردیمش پایین که راحت باشه😇
یه اشاره ب دهنش کردم، انقدر باز بود که تا عمق معده اش واضح معلوم بود..😧: فرشته جانم مگس میره تو ببندش..🪰
مامان: اومدی یا خودم برم؟😕
+ اومدیمممممم😬
با فرشته دویدیم سمت آشپزخونه🚶🏻♀
+ مامان چی بذارم گرم شه؟🧐
مامان: قرمه سبزی تو یخچاله برنجم که رو گازه🍲
- برنجو میکشم.. تو خورشتو بیا
+ وای فرشته ولی جا داشت ازون صحنه بالا عکس میگرفتم😍
- کدوم صحنه؟؟🤨
+ همون دهان و معده و اینا🤪
- خودتو مسخره کناااا😒.. وایسا حالا..😏
از دیروز تا حالا به اندازه کافی اذیتش کرده بودم پریدم و از پشت بغلش کردم..🫂
+ عب نداره ناراحتی نداره که بابا بزرگ باهمون دهان باز هم پذیرای توست، بیا تا برویم🤪
خیلی اذیتش میکنم دلم براش میسوزه طفلی گیر من افتاده
- گردنمو اگه ول کنی میریم پیش اقاجون 😑
______
این روزا حال آقاجون خیلی بهتر بود دوباره می تونستن حرف بزنن و ما خوشحال بودیم از اینکه دوباره صدای مهربونشونُ میشنویم و آقاجون میتونن برامون از اون داستان های جالب و حیرت انگیزشون بگن😍
خوشحالیم که دوباره آقاجون بهمون میگه دخترم....😇
+ سلام اقاجون 🤗
سلامای اقاجونو خییییلییی دوست دارم:
سلام دخترم
- بفرمایید اقاجون اینم ناهار.. بخورید جون بگیرید 🍛
مهربون تر از همیشه گفت: بابا جون بدو دو تا ظرفم برا خودتو فرشته بکش بیار..🍽
+ اااااا ساعت چنده؟؟🧐 ااا این فیلمه که جدید میده رو میخاستم ببینم، برا من نکش ... من میرم این فیلمه رو نبینم نمیشههه🚶🏻♀
دلم گرفت..😞 نمیدونم شایدم نباید ناراحت میشدم.. اما من هیچ وقت کنار آقاجون بودنو مهربونیاشو عوض نمیکردم با فیلم دیدن...
+ آقاجون چه کتابی میخوندین؟🤔
@tarbiatnojavanhaftaseman