کتاب بازیهای سروش صحت صدای یزدانی خرم را هم درآورد
مهدی یزدانیخرم از نویسندگان جریان شبه روشنفکری و از همکاران نشر چشمه در یک رشته استوری، دخالتهای سروش صحت در حوزه داستان و آموزش نویسندگی را تقبیح کرد.
این نویسنده که خود را «دوست سالیان» صحت دانسته، با عباراتی مانند «از حد گذشتن ابتذال» و «خطرناک» از مجری کتابباز و اکنون خواسته است که «بس کند» و آرزو کرده که «فقط یک داستان و نه کپشن یا دلنوشته» از او بخواند.
📌نمایشگاه کتاب؛ غیبت جمعی در بزرگترین رویداد فرهنگی کشور
🖌نجمه بسنه
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در سال ۱۴۰۴ با همه اهمیت و پیشینهاش، امسال در سکوتی عجیب در فضای مجازی برگزار شد. این رویداد که سالها بهعنوان مهمترین مناسبت فرهنگی ایران شناخته میشود، نهتنها از سوی سیاستورزان و جریانهای فکری جدی گرفته نشد، بلکه حتی در میان کاربران معمولی، بلاگرها، اینفلوئنسرها و دغدغهمندان فرهنگ نیز بازتابی نداشت.
در روزهای برگزاری نمایشگاه، تنها چند توییت محدود از خلوتی سالنها منتشر شد. برخی کاربران به خلوت بودن فضاها اشاره کردند و برخی دیگر به حاشیههایی چون تذکرهای حجاب پرداختند. در یکی از توییتهای پربازدید، کاربری نوشته بود: «بهخاطر موی بلندم از پشت سر تذکر حجاب دادند، اما وقتی فهمیدند مرد هستم، کوتاه آمدند.» چنین روایتهایی بیشتر از خود کتاب و غرفهها در معرض توجه قرار گرفتند.
آنچه بیش از همه جلب توجه کرد، غیبت روایتسازان اصلی فضای مجازی در این رویداد بود. با اینکه اصولگرایان معمولاً در موضوعات مختلف کمپینهای هماهنگ دارند، در مورد نمایشگاه کتاب هیچ پست، برنامه یا روایتسازی خاصی از آنها منتشر نشد. در اینستاگرام نیز نه معرفی کتابی، نه گزارشی از بازدید، و نه حتی اشارهای کوتاه دیده نمیشد.
در مقابل، اصلاحطلبان که دولت را در اختیار دارند و معمولاً خود را به فرهنگ نزدیکتر میدانند، هیچ برنامهای برای بهرهبرداری از این فرصت فرهنگی نداشتند. چهرههای این جریان، چه در توییتر و چه اینستاگرام، در سکوت از کنار نمایشگاه عبور کردند. حتی بلاگرهایی که در سالهای گذشته با استوری یا پست به کتابخوانی اشاره میکردند، اینبار کاملاً ساکت بودند.
در میان همه این سکوتها، تنها چند تصویر و روایت بهطور گسترده بازنشر شد: امضای کتابهای سیمین دانشور توسط دو بازیگر، صف طولانی برای امضای کتاب فاضل نظری، و در روزهای پایانی، ازدحام مقابل غرفه علیاکبر رائفیپور.
این حضورها، در کنار خلأ جریانهای رسمیتر، نوعی دوقطبی ناخواسته در نمایشگاه ایجاد کرد؛ در حالیکه ادبیات ایران، ریشهای غنی دارد که باید فرصت دیدهشدن پیدا کند. تکرار چهرههایی مانند فاضل نظری، چه در تولید و چه در معرفی کتاب، بیشتر سطحیسازی و بازاریسازی ادبیات را نشان میدهد تا رشد واقعی آن.
دلایل این وضعیت را باید در مجموعهای از عوامل جستوجو کرد: افزایش قیمت کتابها، کاهش قدرت خرید، مشکلات اقتصادی، و همزمانی نمایشگاه با سالگرد درگذشت رئیسجمهور. همه اینها تمرکز کاربران، بهویژه اکانتهای سازمانیافته، را بیشتر به مسائل سیاسی معطوف کرد.
با این حال، یک مسئله برجسته است: کتاب و فرهنگ مکتوب دیگر حتی برای کاربران فرهنگی هم اولویت نیست. کسانی که همیشه دغدغه فرهنگ داشتند، این بار حتی یک کتاب هم معرفی نکردند. این خلأ، زنگ خطریست برای جایگاه فرهنگ مطالعه در جامعهای که بیش از همیشه نیاز به گفتمانسازی فرهنگی، امیدبخشی و بازگشت به ریشههای هویتی دارد.
نباید از فضای فیزیکی نمایشگاه نیز چشمپوشی کرد. طراحی نامناسب سالنها، چیدمان ناکارآمد غرفهها، تهویه ضعیف، نبود امکانات رفاهی مانند محل استراحت، و سردرگمی مسیرها گوشهای از رویکرد مدیران بود. فضایی که بیشتر به فروشگاهی شلوغ شبیه بود تا رویدادی فرهنگی و الهامبخش. این ضعفها که حاصل مدیریت سنتی و بیبرنامه است، موجب شد حتی حامیان کتاب نیز با حس نارضایتی محل را ترک کنند.
نمایشگاه کتاب ۱۴۰۴ نهتنها تصویری از وضعیت نشر و کتاب، بلکه آینهای از وضعیت فرهنگی کشور بود؛ فرهنگی که بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری در روشها، چهرهها، روایتسازی و سیاستگذاری فرهنگیست.
🔰
@HAFTRA
📌از نئورئالیسم تا نئوفلاکت
🖌حامد میرزائی
🔹«چرا فیلم تلخ میسازم؟ چون جامعه تلخه. جامعه شیرین باشه، من هم فیلم شیرین میسازم. وقتی شیرینیای نمیبینم، چی بسازم؟» اینها را سعید روستایی در جشنواره کن ۲۰۲۵، در میان اجنبیها میگوید. جملهای که ساده مینماید، اما پشت آن یک بدفهمی بزرگ از نسبت هنر و واقعیت ایستاده.
🔹بیایید از اصل ماجرا شروع کنیم:
اینکه هنر فقط «بازتاب» جامعه باشد، فقط یکی از نظریههای هنر است، آنهم از نوع مارکسیستی کلاسیکش. اما نظریههای دیگر، مثل نظریه «شکلدهی»، میگویند هنر، جهان را نه فقط «بازتاب میدهد»، بلکه «میسازد». ارسطو میگوید هنر برتر از تاریخ است، چون نه آنچه روی داده، بلکه آنچه میتواند روی دهد را نشان میدهد. نگارگری ایرانی، که یکی از غیرواقعنماترین سبکهای هنری است، سالها برای بیننده ایرانی «واقعیتر» از طبیعتگرایی کمالالملک بود؛ چون به عالم معنا ارجاع میداد.
🔹سینما هم، از آغاز، اصلاً واقعنما به آن معنای ساده نبوده. فکر میکنید واقعگرایی سینما یعنی فقط فقر و فلاکت؟ سینمای واقعگرا یعنی فیلمهای رنوار، دسیکا، روسلینی، که در عین نشاندادن سختی زندگی، کرامت و پیوند انسانی را هم تصویر میکردند. فرق نئورئالیسم ایتالیایی با آنچه امروز در ایران به نام «ژانر اجتماعی» میسازند، در این است که اولی بر حقیقت انسانی تأکید داشت، نه بر فروش فلاکت.
🔹از نظر تاریخی، تصور «واقعیتر بودن» سینما همیشه تغییر کرده. زمانی مردم فکر میکردند فیلمهای سیاهوسفید واقعگراترند و فیلمهای رنگی فانتزیاند. وقتی به سینمای صامت، صدا اضافه شد، گفتند حالا واقعیتر شده. بعد گفتند فریمریت ۲۴ واقعیتر از فیلمهای چاپلین است. امروز با ظهور «واقعیت مجازی» و ویدئوگیم و متاورس، تازه فهمیدهایم که اساساً سینمای تخت دوبعدی، خیلی هم «واقعی» نیست. پس «واقعیت» در سینما، قواعد تاریخی خودش را دارد.
🔹سینما همیشه تفسیر است، نه تقلید صرف از واقعیت. مونتاژ شوروی با برشهای تهاجمی، حقیقتی انقلابی میسازد؛ هالیوود با تدوین تداومی، توهم را واقعیت جا میزند؛ و بازن با برداشت بلند، به مخاطب اختیار کشف معنا میدهد. هر سه، بازنماییاند، نه خود واقعیت.
🔹مشکل نگاه امثال روستایی این نیست که جامعه را نشان میدهند؛ مشکل این است که فقط بخشی از آن را میبینند. انتخاب اینکه چه چیزی دیده شود، خودش یک تصمیم سیاسی، طبقاتی و زیباییشناختی است. بوردیو میگوید سلیقه فرهنگی، بازتاب جایگاه اجتماعی است. پس «تلخی» روستایی نه از جامعه، که احتمالاً از جایگاه و میل پنهان خود او سرچشمه میگیرد.
🔹مسئله سینما, فقط «واقعگرایی» نیست. هنرمند قرار نیست فقط دنبالهرو جامعه باشد. اگر هنرمند نتواند افق بگشاید، امید ببخشد یا حتی امکان تغییری را نشان دهد، فقط دارد به بازتولید وضع موجود خدمت میکند. این فقط موجسواری فیلمساز است برای تأییدیه گرفتن از
همان ساختاری که «تلخی» را برای بیننده ایرانی میخواهد؛ چون شیرینی اش متأسفانه فقط سهم فیلمساز میشود.
🔰
@HAFTRA
چرا جایزه نخل طلا به جعفر پناهی سیاسی بود؟
🖋سعید مستغاثی
▪️"... این فیلم اثری بیش از حد نمادین و فاقد عمق احساسی است که ضمن استفاده نامناسب از ساختار روایی غیر خطی، مکرر از استعاره های سیاسی استفاده و اثری تکراری و فاقد نوآوری ساخته شده..."
این بخشی از نقد مارکوس اوزل، سردبیر نشریه معروف "کایه دو سینما" برای فیلم "یک تصادف ساده" ساخته جعفر پناهی است که در هفتاد و هشتادمین جشنواره فیلم کن نخل طلا(جایزه اول جشنواره کن) را دریافت کرد. اوزال در نقد خود به فیلم یاد شده، یک ستاره از چهار ستاره داد!
▪️سایر منتقدان نشریه فرانسوی «کایه دو سینما» نیز اغلب نقدهای منفی بر فیلم "یک تصادف ساده" وارد کردند و فیلم را در رده نهم از لیست خود قرار دادند.
همچنین در ستاره دادن حلقه منتقدان بین المللی جشنواره کن، فیلم "یک تصادف ساده" در جای هفتم واقع گردید.
▪️حتی منتقد سینمایی وب سایت اینترنشنال درباره فیلم "یک تصادف ساده" نوشت:
"... فیلم از نظر سینمایی مشکلات قبلی فیلمهای اخیر پناهی را تکرار میکند.، کماکان نوعی تصنعی بودن صحنهها و دیالوگها به فیلم آسیب میزند. مهمترین مشکل فیلم از صحنه بحث شخصیتها در کنار ون در بیابان آغاز میشود. جایی که هر کدام از شخصیتها دیالوگهایی شعاری و گلدرشت را تکرار میکنند.
▪️مشکل دیالوگها زمانی بیشتر به چشم میآید که ضعف در اجرا هم علاوه میشود. هیچ کدام از بازیگران فیلم اجرای درخوری ندارند، باقی شخصیتها هم بیشتر به تیپ شبیه میشوند و فیلمساز نمیتواند به دل آنها نفوذ کند...
🔰
@HAFTRA
📌جعفر پناهی؛ روشنفکر اجارهای در سینمای اضطرار
🔹نخل طلا را امسال به جعفر پناهی دادند؛ نه به خاطر سینما، بلکه دقیقاً به خاطر نبودِ آن. این جایزه نه ستایش هنر است و نه تقدیر از خلاقیت، بلکه یک حرکت کاملاً سیاسی و نمادین است برای تحکیم همان تصویر آشنای «ایرانیِ مظلومِ معترضِ تبعیدی» که جشنوارهها سالهاست عاشق بازنماییاش هستند. پناهی در این میان، نقش خود را خوب بلد است: فیلمهایی بیساختار، شعارزده، کمهزینه، و پرهیاهو که دقیقاً مطابق با استانداردهای تحسین غربی ساخته میشوند، بیآنکه کوچکترین جسارت یا ابتکاری در زبان سینما داشته باشند.
🔹فیلم «یک تصادف ساده» — که اتفاقاً خودش هم چیزی بیشتر از یک تصادف جشنوارهای نیست — مجموعهای از ضعفهای مزمن سینمای پناهی را بار دیگر در ویترینی نمادین به نمایش گذاشته: قابهای خام، دیالوگهای گلدرشت، شخصیتهای تیپیکال و شعارهایی که بیشتر از دل محافل روشنفکری فرانسه درمیآیند تا از تجربه واقعی مردم ایران. فیلم پناهی نه روایت است، نه درام، نه سینما؛ بلکه یک «خبر طولانی تصویری» است برای مصرف سردبیران خارجی.
🔹جعفر پناهی سالهاست که دیگر فیلمساز نیست؛ او برند است. یک کالای نمادینِ آماده برای بازار مصرف روشنفکری جهانی. او همانقدر در قفسه سینمای معترض جای دارد که کیتکت در قفسه سوپرمارکتها. هر فیلمش یک بستهبندی از سوژههای داغ است: زندان، سانسور، مهاجرت، سرکوب، و اخیراً بیابان و وانت! اما پشت این ترکیبها، چیزی از «سینما» باقی نمانده. در واقع، پناهی نه به سینما وفادار است و نه به مردم. او به «بازار» وفادار است؛ بازاری که مصرفکنندهاش چشم آبی دارد، حقوق بشر را شعار میدهد و برایش مهم نیست که فیلم خوب باشد یا بد؛ فقط کافیست علیه ایران ساخته شده باشد.
🔹اعطای نخل طلا به پناهی آن هم در حالیکه منتقدان برجسته غربی هم فیلمش را ضعیف و تکراری دانستهاند، نشاندهنده این واقعیت است که جشنواره کن مدتهاست به باشگاه سیاسیبازیهای هنری بدل شده است. این دیگر رقابت سینمایی نیست؛ یک مراسم نمادین است برای اعلام برائت از نظم جهانی، آنهم با استفاده از کارگردانهایی که دقیقاً تحت همان نظم ساخته شدهاند. پارادوکس مضحکیست: سیستم، ضدسیستم میسازد تا همچنان سیستم بماند.
🔹سینمای پناهی، سینمای آسانپسند غربی است. ساده بساز، کمی تلخی بریز، از ظلم بگو، و اگر شد چند صحنه نیمهمستند اضافه کن تا ژست رئالیستیات تکمیل شود. جایزهات محفوظ است. این سینما نیست؛ این ادای هنر درآوردن برای گرفتن بودجه و جایزه است.
🔹از همه تأسفبارتر اما سکوت یا حتی همراهی برخی محافل فرهنگی داخل ایران با این روند است. کسانی که از یکسو ناتوان از پرورش بدیلهای واقعیاند و از سوی دیگر، پناهی را بهعنوان ویترینی از موفقیت سینمای ایران جا میزنند. اما حقیقت این است: موفقیت جعفر پناهی، موفقیت سینمای ایران نیست. موفقیت پروژهای غربی برای ساختن ایرانیِ معترضِ دلسردِ شکستخورده است.
🔹پناهی، محصول دوران اضطرار است؛ سینمایش، سینمای خاموشی است، نه به معنای سکوت، بلکه به معنای فقدان نور، فقدان تصویر، و فقدان صداقت. نخل طلای او، در واقع مدال طلاییست برای تسلیم.
🔰
@HAFTRAH
📌واکنش جواد قارایی مستندساز به فسلم اخیر جعفر پناهی:توان ساخت فیلم عمیق و اثرگذار و تمیز و نجیب را ندارند
چرا برخی فیلمسازها, تهیه کنندکان, کارکردانان و فیلم نامه نویسان ایران, از هالیوود فقط سیکار کشیدن, فحاشی, الکل و مخدر مصرف کردن» خیانت, چاقو و تفنگ کشی, قتل, ناامیدی, ابتذال بدبختی و فلاکت را آموختند و در آثار خود استفاده می کنند؟ در صورتی که در همان هالیوود این حجم از ابتذال و سیاه نمایی وجود ندارد؟!
جواب: چون توان ساخت فیلم عمیق و اثرگذار و تمیز و نجیب را که مخاطب جذب کند و انگیزه وامید به زندگی بدهد ندارند. هویت ها و ریشه های خود را هم دوست ندارند.
چشمانتان را باز کنید در کنار مشکلات وسیاهی ها، زیبایی ها و هویتهای ژرف فرهنکی و عشق و احترام ودرستی و نجابت ایرانی را هم ببینید و اینقدر ایران وایرانی را بد نمایان نکنید.
اگر مرد میدان هستید از امید و زیبایی و شرافت ایرانی هم در کنار این سیاهی ها فیلم بسازید تا ببینیم کسی در جشنواره ها برایتان تره هم خورد میکند یا نه !
فیلمسازی که هویتهای فرهنگی وزیبای
ایران وایرانی را نمیبیند و در مقابل دوربینهای خارج بگوید جز سیاهی در ایران چیزی نمیبیند, نگاهی به آیینه دل خود بیندازد.
تا در طلب گوهر کانی, کانی. تا در هوس لقمه نانی, نانی.
این نکته رمیز اگر بدانی دانی. هر چیز که در جستن آنی, آنی.
🔰
@HAFTRAH
48.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌دکتر مجید شاه حسینی در گفتگو با برنامه جریان: جشنوارههایی مانند کن، فقط ابزارهایی هستند برای تحقیر ملتی که در آستانه بلوغ تمدنی است
🔹۱. از انقلاب فرانسه تا امپراتوری استعماری
دکتر شاهحسینی مصاحبه را با بررسی ریشههای استعمار فرهنگی فرانسه آغاز میکند. وی انقلاب فرانسه را انقلابی پر از تناقض میخواند؛ انقلابی با شعار "آزادی، برابری، برادری... یا مرگ" که در عمل به سرکوب، خونریزی، استعمار نظامی و فرهنگی ختم شد. او اشاره میکند که انقلاب فرانسه، برخلاف ظاهر آزادیخواهانهاش، خاستگاهی ماسونی داشته و استعمارگری خونینی را بهویژه در آفریقا، آسیا و خاورمیانه رقم زد.
🔹۲. نفاق درونی و بیرونی فرانسه
فرانسه را کشوری توصیف میکند که در داخل مرزهایش ناسیونالیسم افراطی دارد اما در خارج از مرزها مبلغ سکولاریسم یا مسیحیت میسیونری است. مثلاً در داخل به حذف کلیسا افتخار میکنند ولی در مستعمرات، از دین مسیح برای اطاعتپذیری مردم استفاده میکردند. همین دوگانگی را در حقوق زنان، آزادی بیان و هنر هم مشاهده میکند.
🔹۳. پشتپرده جشنواره کن و نقش سیاسی آن
دکتر شاهحسینی توضیح میدهد که جشنواره کن در اصل پاسخی سیاسی به جشنواره ونیز در دوره فاشیسم ایتالیا بوده و از ابتدا هدفی غیرهنری داشته است. او کن را یک ابزار فرهنگی برای تحقیر کشورهایی میداند که مقابل استعمار غربی مقاومت میکنند. مثالهایی از فیلمهای فیلیپینی، ارمنی و ایرانی میزند که چون سیاهنمایی از وطنشان ارائه دادند، جایزه گرفتهاند. شعار کن از نظر او این است: هر کشوری که تصویرش را تیرهتر نمایش دهد، جایزه میگیرد.
🔹۴....
هفت راه
📌دکتر مجید شاه حسینی در گفتگو با برنامه جریان: جشنوارههایی مانند کن، فقط ابزارهایی هستند برای تحق
دوگانگی در برخورد با هنرمندان
در فرانسه، هنرمندانی که با اشغالگران همکاری کردهاند، حتی اگر شاعر یا روزنامهنگار بودهاند، اعدام شدهاند. اما در مورد سایر کشورها، هنرمندانی که وطن خود را تخریب میکنند، با افتخار جایزه میگیرند. مثال بارز از خانم مهدیه اسفندیاری پژوهشگر ایرانی است که بهدلیل دفاع از مردم فلسطین، در فرانسه بازداشت شده و به تمجید از تروریسم متهم شده است.
🔹 ۵. جایزههایی برای تحقیر ملتها
برخی کارگردانان ایرانی مانند محسن مخملباف با دهها جایزه جهانی در کارنامهشان، عملاً به تحقیر ملت خود پرداختهاند، نه دفاع از آن. این جوایز بیش از آنکه هنری باشند، سیاسیاند و نتیجه محتوای انتقادی از نظام جمهوری اسلامی یا فرهنگ ملی هستند.
🔹 سیاست پشت نقاب هنر
او تاکید میکند که جشنوارههایی مانند کن، فقط ابزارهایی هستند برای تحقیر ملتی که در آستانه بلوغ تمدنی است. سیاست فرهنگی فرانسه، همچنان در ادامه استعمار نرم، ملتها را با «زبان هنر» و «سیاست داوری» تحقیر میکند. وی خواستار بیداری افکار عمومی و واکنش به چنین تحقیرهایی است. در پایان از پیام قاطع وزیر خارجه ایران در پاسخ به توییت مقام فرانسوی تقدیر میکند.
🔰
@HAFTRAH
📌سریال سووشون به دلیل نداشتن مجوز توقیف و نماوا فیلتر شد
▪️شبکه نمایش خانگی نماوا بدلیل امتناع از انجام تعهدات قانونی مسدود شد
🔸سریال سووشون محصول شبکه نمایش خانگی است.
🔹این سریال بهدلیل عدمدریافت مجوزهای قانونی توقیف شد.
🔸با توجه به تخلف صورتگرفته از سوی شبکه نمایش خانگی نماوا و امتناع آن از انجام تعهدات قانونی، این پلتفورم مسدود شد./میزان
🔰
@HAFTRAH
3.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌بیقانونی پنهان پشت قاب تصویر
🖋 علیرضا معینی
🔹قسمت اول سریال «سووشون» که بهتازگی در نماوا منتشر شد، نشان داد مسئله ما دیگر صرفاً "محتوا" نیست؛ مسئله، "رویه"ای است که برخی پلتفرمهای داخلی در پیش گرفتهاند: حرکت سیستماتیک به سوی نادیدهگرفتن قانون، عبور از خطوط قرمز فرهنگی، و در نهایت تلاش برای شکل دادن به یک زیست رسانهای بیقید.
🔹اینکه در نخستین قسمت یک سریال، سکانسهای متعدد خلاف عرف، از رقص گرفته تا صحنههای شبهخصوصی، به نمایش گذاشته میشود، اتفاقی نیست. این، محصول یک تصمیم است؛ تصمیم به نادیدهگرفتن قانون. آن هم در شرایطی که از سوی نهاد ناظر – ساترا – تذکرات رسمی داده شده بود و فرصت اصلاح وجود داشت.
🔹این پرسش جدی باید مطرح شود: آیا برخی پلتفرمها عمداً به دنبال آزمودن مرزهای نظام فرهنگی کشور هستند؟ یا بدتر، در حال طراحی و اجرای پروژهای برای تغییر ذائقه عمومی، بیتوجه به فرهنگ بومی و اسلامی جامعه ما؟
🔹فیلتر شدن «نماوا»، صرفنظر از ابعاد فنی و حقوقیاش، یک هشدار واضح بود: قانون خط قرمز دارد، و عبور از آن تبعات خواهد داشت. اما اصل ماجرا این است که چرا ما به نقطهای رسیدهایم که پلتفرمهای بومی – که باید پایگاه امن تولید محتوای سالم باشند – خودشان به تهدید فرهنگی تبدیل شدهاند؟
🔹وقتی پلتفرمها نهتنها به قانون پایبند نیستند، بلکه برای عبور از آن طراحی محتوا میکنند، یعنی دیگر با یک تخلف موردی طرف نیستیم؛ بلکه با یک «رویکرد» مواجهیم. رویکردی که آرامآرام تلاش میکند به جامعه القا کند که بیقانونی، نُرم جدید است.
🔹اینجا همانجاییست که مسئولان فرهنگی کشور...