هدایت شده از خادم العباس علمدار حسین علیه السلام
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
💚 وَ يَحْدُونِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ تَفَضُّلُكَ عَلَى مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيْكَ ، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَيْكَ ، إِذْ جَمِيعُ إِحْسَانِكَ تَفَضُّلٌ ، وَ إِذْ كُلُّ نِعَمِكَ ابْتِدَاءٌ
💚 و درگیر و راغب میکند مرا به درخواست از تو : احسان تو به کسی که با نیت خالص به سوی تو آمد و با خوشگمانیاش به پیشگاه حضرتت وارد شد؛ زیرا تمام احسانت از روی فضّل وبخشش است و همۀ نعمتت،شروعش از سوی تو نسبت به آفریدههاست قبل از آنکه آنها از تو بخواهند
💠 صحیفه سجادیه
💚 دعا در اقرار به گناه - دعای دوازدهم
💚 قسمت سوم
💠 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💠
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
🌼@hafzi_1🌼
https://eitaa.com/t_sardar!
۲۷ فروردین
هدایت شده از خادم العباس علمدار حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*«صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ»*
هر روز صبح از راه دور به آقا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
سلام و عرض ادب میکنیم.
من دلـــــم تنگـــه بـــــرات
منهمشگریهاممی گیره
واسه ی کـــــرب و بـــلات♥️_
🌼
💠 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💠
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
🌼@hafzi_1🌼
https://eitaa.com/t_sardar!
۲۷ فروردین
هدایت شده از خادم العباس علمدار حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘❁﷽❁⚘
«صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ»
ضمن عرض سلام و صبح بخیر خدمت شما بزرگوار، قلبتان را منور نمایید با هدیه صلواتی بر محمد و آل محمد به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شادی ارواح مطهر شهدای عزیز و اموات و گذشتگان روح مطهر و ملکوتی شهــدای عزیزمان صلوات
🌸اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــدٍ وآل مُحَمَّد🌸 وعجل فرجهم🤲🌹☘
💠 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💠🤲🌹☘
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠🤲🌹☘
🌼@hafzi_1🌼
https://eitaa.com/t_sardar!
۲۷ فروردین
هدایت شده از خادم العباس علمدار حسین علیه السلام
پيامبر در معرض هرگونه خطر، توطئه، ترور، آوارگى وتبعيد بود. «كادوا ليستفزّونك ...»
- دشمنان مكتب، هدفشان قلع و قمع كردن اساس دين است و در اين راه، به احدى حتى پيامبر رحم نمى كنند. «ليستفزّونك»
- طرح كافران در مرحله اوّل، ايجاد رخنه در فكر واعتقاد رهبر است، «ليفتنونك عن الّذى...» ودر مرحله بعد، شدّت عمل وتبعيد واخراج اوست. «ليخرجوك...»
- حضور پيامبر در ميان مردم، مانع قهر الهى است و اگر آن حضرت را از خود دور و تبعيد كنند، در فاصله كمى نابود مى شوند. «لايلبثون خلافك الاّ قليلا»
- قرآن كريم، هم از غيب خبر مى دهد و هم با بيان ناكامى توطئه هاى دشمن به پيامبراكرم صلى الله عليه وآله تسلّى مى دهد. «كادوا ليستفزّونك ... لايلبثون خلافك الاّ قليلاً»
سوره اسراء آیه ۷۶👆📜
۲۷ فروردین
هدایت شده از بسم الله بنیامین
ظهور اتفاق میافتد ولی مهم این است که ما کجای این ظهور باشیم.
#شهیدمصطفی_احمدی_روشن🌷
✨*⃝💛
[🌼] @hafzi_1🍃
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
۲۷ فروردین
هدایت شده از بسم الله بنیامین
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید محمد ابراهیم همت:
با کفر سازش و صلح حرام است ⚠️
#مذاکره
#شهید
#غزه_تحت_القصف
#آمریکا
✨*⃝💛
[🌼] @hafzi_1🍃
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
۲۷ فروردین
هدایت شده از بسم الله بنیامین
11.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: ما دشمنمان را میشناسیم. اگر ترسیدیم، مثل سگ هار تعقیب میکند و اگر بایستیم، میایستد.
🔸دشمن شناسی ابزاری است که هر ملتی نداشته باشد کارش تمام است
#رژیم_موقت_صهیونیستی
#شهید_قاسم_سلیمانی
#رهبر_معظم_انقلاب
#آمریکای_جنایتکار
#دشمن_شناسی
✨*⃝💛
[🌼] @hafzi_1🍃
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
۲۷ فروردین
هدایت شده از بسم الله بنیامین
. 🕊 تلاوت آیات #قرآن_ڪریم ؛
💠 ۩ بــِہ نـیّـت
#شهید_احمد_صداقتی
#صفـ۲۱۷ـفحه 📚
🍀|شبتون شهدایی
✨*⃝💛
[🌼] @hafzi_1🍃
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
۲۷ فروردین
هدایت شده از بسم الله بنیامین
#پیام_شهید
●ما باید قدر نعمت ولایت فقیه را بدانیم. به شفاعت شهدا امیدوار نباشید. شهید با کسی قوم و خویشی ندارد، اگر راه شهدا که همان راه اسلام است را ادامه دادید از ما هستید و گرنه خیر.
●من از جانب خودم و دوستانم می گویم: از یکایک شما بازخواست میکنیم که با خون ما چه کردید، آیا در مقابل کفر، منکرات و فساد فاسدان ایستادید یا گذشتید و گفتید به ما چه؟ اگر بی تفاوت بودید منتظر غضب ما باشید. اگر اشکی دارید، بر مظلومیت خاندان اهل بیت (ع) و سالار شهیدان بریزید».
#غواصشهید_مهدی_دباغ🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۴۹/۶/۵ قوچان ، خراسانرضوی
●شهادت : ۱۳۶۷/۱/۲۳ حلبچه
✨*⃝💛
[🌼] @hafzi_1🍃
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
۲۷ فروردین
هدایت شده از بسم الله بنیامین
☕️ #رمان_چایت_را_من_شیرین_میڪنم
#قسمت_بیست_و_هشت
احساسِ احتمالیِ عثمان، اصلا مهم نبود
من از تمام دنیا یک برادر میخواستم که انگار باید به آن هم چوب حراج میزدم.
آخ که اگر آن مسلمانِ خانه خراب کن را بیابم..
هستی اش را به چهار میخ میکشم..
مادر روی کاناپه، تسبیح به دست نشسته بود،
با دیدنم اشک ریخت
( چقدر دیر کردی. چرا انقدر رنگ و روت پریده.. )
فقط نگاهش کردم. هیچ وقت نخواستمش..
فقط دلم برایش می سوخت.. یک زنِ ترسو و قابل ترحم..
چرا دوستش نداشتم؟
در باز شد. پدر بود با شیشه ایی در دست و پشتی خمیده.
تلو تلو خوران به سمت کاناپه رفت و رویش پخش شد.
این مرد، چرا دیگر نمی مرد؟؟
گربه چند جان داشت؟؟ هفت؟؟ نُه؟؟
این مستِ پدرنام، جان تمام گربه های زمین را به یغما برده بود..
پوزخندی بر لبم نشست،
مادرِ خط خطی شده از درد را مخاطب قرار دادم
( دیگه قید پسرتو، واسه همیشه بزن.. اون دیگه برنمیگرده..).
چرا این جمله را گفتم؟ خودم باورش داشتم؟
لرزید.. لرزیدنش را دیدم.
چرا همیشه دلم به حالش می سوخت؟
تا بوی سوختگی قلبم بلندتر نشده بود
باید به اتاقم پناه می بردم.
چرا همیشه نسبت به این زن حس جنگیدن داشتم.
صدای آوازهای مستانه پدر بلند و بلندتر میشد.
درِ اتاقم را قفل کردم. مادر به در کوبید
(سارا.. چی شد؟؟ دانیال کجاست؟
چرا باید قیدشو بزنم؟ چرا میگی دیگه برنمیگرده ).
باید تیر نهایی را رها میکردم.
با حرفهای صوفی و عثمان دیگر دانیالی وجود نداشت
که این زنِ بدبخت را به آمدنش امیدوار کنم.
خشاب آخر را خالی کردم
(پسرت مرده.. تو ترکیه دفنش کردن.. مسلمونا کشتنش..)
در سینه ام قلب داشتم یا تکه ایی یخ؟
جز آوازهای تنها مستِ خانه، صدایی به گوش نمیرسید.
در را کمی باز کردم. از میان باریکه ی در، مادر را دیدم.
خمیده خمیده به طرف اتاقش رفت.
من اگر جایش بودم؛ در فنجان خدایم زَهر میریختم.
دوست داشتم بخوابم. حداقل برای یکبار هم که شده،
طعمِ خوابِ آرامی که حرفش را میزنند، مزه مزه کنم.
این دنیا خیلی به من بدهکار بود،
حتی بدونِ پرداخت سود؛ تمام هستی اش را باید پرداخت میکرد.
آن شب با تمام بی مهریش گذشت
و من تا خود صبح از دردِ بی امان معده
و هجوم افکار مختلف در مورد سرنوشت دانیال به خود پیچیدم.
و در این بین تنها صدای ناله ها و گریه های بی امان مادر کاسه صبرم را نهیب میزد که ای کاش کمی صبر میکردم.
صبح، خیلی زود آماده شدم.
پاورچین پاورچین سراغ مادر را گرفتم.
این همه نامهربانی حقش نبود.
جمع شده در خود، روی سجاده اش به خواب رفته بود.
نفسی عمیق کشیدم باید زودتر میرفتم.
با باز کردن در کافه، گرمایی هم آغوش با عطر قهوه
به صورتم چنگ زد. ایستادم.
دستم را به آرامی روی گونه ی سیلی خورده از عثمان کشیدم.
کمی درد میکرد. خشمِ آن لحظه، دوباره به سراغم آمد.
چشم چرخاندم. صوفی روی همان میز دیروزی،
پشت به من نشسته بود. عثمان رو به رویم ایستاد.
دستش را روی دستِ خشک شده بر گونه ام گذاشت. گرم بود. چشمانش شرم داشت ( بازم متاسفم..)
بی توجه، به سراغ صندلی دیروزیم رفتم،
جایی کناره شیشه ی عریض و باران خورده.
صوفی واقعا زیبا بود.
چشمهای تیره و موهای بلند و مشکی اش در دیزاینِ کِرم سوخته ی لباسهایش، هر عابری را وادار به تماشا میکرد.
اما مردمک چشمایش شیشه داشت، سرد و بی رمق..
درست مثل من..
انگار کمال همنشینی با دانیال، منسوبیت به درجه ی سنگی شدن بود. لبهایِ استتار شده در رنگ قرمزش تکان خورد ( بابت دیروز عذر میخوام.. کشتن برادرت انگیزه بود واسه زندگی اون روزهام.. فقط انگیزمو گفتم..)
عثمان با سه فنجان قهوه رسید و درست در جای قبلی اش نشت. جایی در نزدیکی من.
صوفی سر به زیر با دسته فنجانش بازی میکرد
( یه چیزایی با خودم آوردم.) چرخید و از درون کیفِ چرمیِ آویزان به صندلیش یک پاکت و دوربین بیرون آورد
( اینا چند تا عکس و فیلم از منو برادرته.
واسه وقتی که دوست بودیم تا عروسی و اون سفرِ نفرین شده به ترکیه.) همه را روی میز در برابر دیدگانم پخش کرد. دانیال بود. دانیال خودم..
عکسهای دوران دوستی اش،
پر بود از لبخندهای شیرینِ دانیال مهربان با تمام شوخی های بامزه و گاه بی مزه اش و صورتی تراشیده و موهایی کوتاه و طلایی. تاریخِ ثبت شده در پشت عکس را نگاه کردم. دست خط برادرم بود. تاریخ چند ماه بعد از آشنایی با آن دوست مسلمانش را نشون میداد. درست همان روزهایی که محبتهایش؛ عطرِ نان گرم داشت و منو مادر را مست خود میکرد..
#ادامہ_دارد...
نویسنده متن 👆 زهرا بلنددوست
┄✨*⃝💛
[🌼] @hafzi_1🍃
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
۲۷ فروردین
۲۷ فروردین