eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
107 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
9.2هزار ویدیو
263 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷عرض ارادتی به حضرت زینب سلام الله علیها در سالروز ولادتشان : کیست زینب آنکه عالم واله و حیران اوست نور عصمت جلوه گر از چهره ی تابان اوست ✅ از همان آغاز تولدش مورد عنایت پروردگار بود ؛ چرا که همه منتظر نام گذاری او از جانب خداوند بودند که جبرئیل از جانب خداوند عرضه داشت نام زینب بر او پسندیده شد و این فضیلت به تنهائی برای این بانوی تمدن ساز کافی است.👌 ✅ او نائبة الزهرا لقب یافت ؛ چرا که در همان دوران کودکی، پس از شهادت حضرت زهرا عهده دار مسئولیت سنگین خانواده ی اهل بیت شد . ✅ او را عالمه ی غیر معلمه خوانده اند ، زیرا توجهات ویژه ی الهی، او را مفسر قرآن نمود . ✅ او به قوت عقل و منطق مشهور بود که عقیله لقب گرفت . ✅ او در نطق و خطابه، زبان علی در کام بود که در بحرانی ترین شرایط، خفتگان و غافلان را بیدار و انقلابی بپا می کرد . ✅ او را فاضله و کامله اش خواندند ؛ چرا که از نظر کمالات تا آستانه ی عصمت پیش رفت . ✅ او جریان تاریخ را که یزیدیان رقمی دیگر زده بودند، توانست مبتکرانه و یک تنه عوض کند و غم حسین را جاودانه سازد . ✅ او در اخلاق کریمانه تا آن حد به تکامل رسید که لقب حیاء الکرم را از آن خود نمود. ✅ او در مقام تاب آوری ، مقام صباری یعنی قله صبر را به خود اختصاص داد . ✅ او در جهان بینی توحیدی با آن همه داغ، و خباثت یزیدیان رضایتمندانه می گفت : ما رایت الا جمیلا ✅ او در عبادت و تهجد سر از پا نمی شناخت حتی در شام عاشورا نماز شبش ترک نشد البته نشسته . میدانید چرا ؟ ✅ او در مقام تبیین در پیچیده ترین شرایط، قهرمانانه روشنگری نمود و برای ما و مجاهدان راه حق الگو شد . مدیون تلاشها و ایثارها و خون جگرهای او در پایداری اسلام ولایی هستیم . 👌 در نشر فرهنگ ولایی می کوشیم . نیلی پور
15.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️سوال: چرا وقتی مردم جهان با ظهور منجی موعود به سعادت دنیا و آخرت میرسند؛ خداوند این امر را هرچه سریع تر محقق نمیکند ؟ عجل الله تعالی فرجه 📗« بخشی از کتاب انقلاب اسلامی و آینده جهان» 🖤اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🖤 🔺 ظهور بسیار نزدیک است
19.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️آغاز باشما ؛ پایان با ما 🇮🇷 اینجا ایران است! کوچکترین اشتباه تان مساویست با نابودی کامل مواضع شما در دنیا
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😔 ❗️چه بِرند هایی در ایـــران حامیِ اسرائیل هستند!؟ اگر از این محصولات استفاده کردید حتما دستان خود را بشویید چرا که آغشته به خون مردم مظلوم غزه است!
*هر موقع‌ به‌ بهشت‌ زهرا‌ میرفت؛😊 آبی بر میداشت‌ و قبور شهدا رو میشست! میگفت: با قرار گذاشتم‌ که‌ من‌ غبار رو از روی‌ قبرهای‌ آنها‌ بشورم‌ و‌ آنھـٰا هم‌ غبار گناه‌ رو‌ از‌ روی‌ دلِ‌ مـن‌ بشورند... 🥀 🥀 🍃🍃🍃
🌺🌸 مگو چرا ز حسین‌اش جدا نمی‌گردد خدا برای حسین آفرید زینب را فرخنده میلاد سلام الله علیها تبریک و تهنیت 🌸🌺
هدایت شده از بسم الله بنیامین
رفتم جلوی چادر تدارکات گردان و گفتم: پوتین‌هایم پاره شده و دیگر قابل استفاده نیست. و با دستم اشاره کردم به پوتین‌هایم که دهان باز کرده بودند و ... . مسئول تدارکات گفت: باید از آقا سید نامه بیاوری، اگر او نوشت، من پوتین می‌دهم وگرنه، نمی‌توانم. رفتم دنبال آقا سید. گفتم: آقا سید، پوتین‌هایم پاره شده، گفتند شما باید نامه بدهید تا تدارکات... سید گفت: ببر کفشدوزی درستش کند. گفتم: بردم. درست بشو نیست. وضعشان خیلی خراب است. می‌بینید که. گفت: پوتین‌های من، وضعشان بهتر از پوتین‌های شما نیست، اما باید تحمل کرد. موقع نماز جلوی حسینیه تخریب، پایش را گذاشت روی یکی از پله‌ها، بند پوتینش را باز کرد. وقتی به پوتینش نگاه کردم از تقاضای خودم شرمنده شدم. پوتین سید هیچ کف‌پوشی نداشت. همه‌اش، همان کف زیرین زبرِ خانه خانه بود. دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. بعد از نماز مغرب و عشا در حسینیه نشسته بودم غرق در فکر و خیال که دستی به شانه‌ام خورد. تا خواستم سرم را بلند کنم، دستی به طرفم دراز شد، یکی از بچه‌های گردان بود. کاغذی در دستم گذاشت و رفت. باز کردم و یادداشت را خواندم: تدارکات، لطفا یک جفت پوتین تحویل حامل نامه بدهید. https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهید جاویدالااثر ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله بنیامین
من ادواردو نیستم 4.mp3
19.4M
📗کتاب صوتی بسیار شنیدنی من ادواردو نیستم "سرگذشت ثروتمندترین شهید شیعه" قسمت 4⃣ https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهید جاویدالااثر ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله بنیامین
بچه که بودیم گاهی روزهای تعطیل به خانه پدربزرگمان می رفتیم و وقتی از بیکاری حوصله‌مان سر می رفت، یک توپ پلاستیکی می خریدیم و فوتبال بازی می کردیم. وسط شور و نشاط بازی، ناگهان عباس غیبش می زد! صدایش می کردیم و جوابی نمی شنیدیم. با کنجکاوی به دنبالش می گشتیم و می دیدیم که در حال وضو گرفتن است. بزرگ تر که شدیم، دیگر می دانستیم که حتی در گرماگرم بازی ، عباس نمازش را به موقع می خواند. این باعث شده بود که ما هم به تبعیت از او، بازی را تعطیل کنیم و نماز بخوانیم. https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهید جاویدالااثر ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله بنیامین
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهید جاویدالااثر ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله بنیامین
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم میکوبید.. و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد _مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟😁 و محکم روی پا مصطفی کوبید _این تا وقتی زن نداره خیلی بی کلّه میزنه به خط! 😁زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط میکنه کار دست خودش و ما نمیده!😜 کمکم داشتم باور میکردم.. همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند..☺️🙈 که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید _من میخوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!😊😄 بیش از یک سال در یک خانه.. از داریا تا دمشق با مصطفی بودم،.. بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در حرم حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم.. و باز امشب دست و پای دلم میلرزید... دلم میخواست از زبان خودش حرفی بگوید.. و او همه احساسش در 👀❤️ بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو میکرد... ابوالفضل کار خودش را کرده بود.. که از جا بلند شد و خنده اش را پشت بهانه ای پنهان کرد _من میرم یه سر تا مقرّ و برمیگردم.😊 و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید😧 و انگار میخواست فرار کند که خودش داوطلب شد _منم میام!🤭😧 از اینهمه دستپاچگی،... مادرش خندید😄 و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهانکاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد _داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا میخوای بیای؟😉😁 از صراحت شوخ ابوالفضل این بار من هم به خنده افتادم.. 😅🙈 و خنده بی صدایم مقاومت مصطفی را شکست.. که بی هیچ حرفی سر جایش نشست و میدیدم... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهید جاویدالااثر ابوالفضل حافظی تبار🌷