eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
101 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.4هزار ویدیو
253 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمدی روشن: در آخرت سر پل صراط از کسانی که مخالف انقلاب و ولی فقیه هستند روبرمیگردانم...
☀️ ﷽ ﷽ السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌یا‌بقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ اَلسّلامُ عَلَیْکَ‌یا مَولایَ یاصاحِبَ‌الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجاز اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُ‌ویاشَریکَ‌الْقُران وَیااِمامَ الْاُنسِ‌وَالْجان ✨ سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات ✨ ✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم اسرائیل قرآن را آتش زدند چند صفحه از قرآن سوخت اما صفحه ی سالم کنار صفحه ی سوخته برا مردم اسرائیل پیامی داشت... صفحه ۳۳،صفحه رمزگونه ای که پر از کده برا قوم بنی اسرائیل... صفحه ی ۳۳ قرآن در سوره ی بقره: از‌ بنی‌ اسرائیل‌ بپرس‌ چه‌ بسیار شواهد روشنی‌ ‌برای‌ ‌آنها‌ فرستادیم‌ و ‌هر‌ ‌که‌ نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ سوی‌ ‌او‌ آمد تغییر دهد [بداند ‌که‌] بی‌تردید ‌خدا‌ سخت‌ کیفر ‌است
درس‌نمۍخـوآندیم بہ‌خیـٰال‌خودمـٰان‌فڪرمۍکردیم مبـٰارزه‌کردن‌واجـب‌تراست... محمدهۍمی‌نشست‌بـٰامـٰاحرف‌می‌زد: این‌چہ‌حرفیہ‌افتـٰاده‌تو؎دهن‌شمـٰاها؟! یعنۍچی‌درس‌خوندن‌وقت‌مون‌رو تلـف‌می‌کنہ‌؟! بـٰاید‌هم‌درس‌بخـونید هم‌مبـٰارزه‌تون‌روبڪنید..! آدم‌بۍسوادکہ‌بہ‌دردانقـلآب‌نمۍخوره...シ!☝️🏻" ..
هدایت شده از کانال خصوصی من وخدا
11.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ❇️قطعه‌تلاوتی بسیار زیبا و قوی از قاری بین‌المللی کشورمان استاد مـحمـد کـاظمـی 📖سوره مبارکه حـجـرات، آیات ۷ و ۸ 🎶مقام‌های استفاده‌شده : « و » 🗓جلسه قـرآنی ولی‌عصر (عج) _ ۷ آذر ۱۴۰۲ ⏰مدت زمان : ۱:۴۰ 👌ببینید و بشنوید و لـذّت ببرید ... ؛*┄┄┄┅═✧❁💠🌹💠❁✧═┅┄┄┄* قـرآنـی نـغـمـه‌هـای بـهـشـتـی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه 👌 کلیپی بسیار تکان‌دهنده... 🌤 استقبال مردم از تحقق جملهٔ امام صادق علیه‌السلام: 🦋 «إِذَا لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاهُ.» 🦋 اما اگر دعا نکنید این امر ، به نهایت مدّتش خواهد رسید. 🌤 پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: 🦋 «آنچه در بنى اسرائيل روى داده است، در امّت من هم روى مى‌دهد، قدم به قدم و مو به مو... 🦋 قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «يَكُونُ فِي هَذِهِ اَلْأُمَّةِ كُلُّ مَا كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ اَلنَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ اَلْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ 📗نوادر الاخبار، ج۱، ص۲۸۰ 📗مرآة العقول، ج۴، ص۳۴۶ 📗اثبات الهداة، ج۱، ص۱۲۵ 📗اعلام الوری، ج۲، ص۳۰۹ 📗لوامح صاحبقرانی، ج۳، ص۵۸ 📗تفسیرنورالثقلین، ج۴، ص۱۰۱ 📗كفاية الأثر: ص ۱۵، 📗من لا يحضره الفقيه، ج ۱، ص ۲۰۳ 📗الوافي، ج ۲۶، ص ۳۸۵ 📗بحار الأنوار، ج۵۳، ص ۱۰۸ 🤲 در این و با گناهان خود حجاب غیبت آقاجان مان نشویم 🔻 ظهور بسیار نزدیک است
هدایت شده از کانال خصوصی من وخدا
🌷یکی از اثرات نماز شب در چهره و صورت فرد ظاهر می شود. اهل سحر و نماز شب نوری در چهره خود دارند. امام صادق عليه السلام می فرمایند: صلاة اللیل تحسن الوجه نمازشب، صورت انسان را زیبا می کند. 📚تهذیب الاحکام، ج۲، ص۱۲۱ 🌟 معرفتی و اخلاقی 🌺
﷽ 🎇🌷رزمندگان بم (۵۰۶): ● بر طبق شماره ها؛ 1- جانباز بسیجی رضا اکبری 2- جانباز بسیجی علیرضا ایرانژاد (دکتر ایرانژاد، برادر رزمنده بسیجی رضا ایرانژاد) 3- جانباز بسیجی پاسدار حسین مهنا (برادر جانباز پاسدار حسن مهنا) 4- شهید بسیجی محمّد حسین عطارزاده (برادر شهید محمّد حسین عطارزاده) 5- رزمنده پاسدار حسن بیگلری پور (برادر شهیدان قنبر و محمّد علی بیگلری پور و رزمنده مرحوم حسین بیگلری پور) 6- شهید بسیجی کاظم دشتی خویدکی 7- و ...... 8- رزمنده حسین قزوینی جعفری (قاری قرآن و مداح اهل بیت) 9- رزمنده پاسدار مهدی حسینشاهی (آیت اللهی) ۱۰- شهید بسیجی علی خلیلی (برادر شهید بسیجی طلبه داود خلیلی و جانباز بسیجی پاسدار عباس خلیلی) 🌷مقابله به مثل در جنگ: 💥 《الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ》. (بقره، ۱۹۴). ● ترجمه: ماهِ حرام، در برابر ماهِ حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید.) و تمام حرامها، (قابلِ) قصاص است. و (به طور کلّی) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّی کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روی ننمایید)! و بدانید خدا با پرهیزکاران است! ● شرح: در جنگ صفین که بخشی از آن در ماه حرام صورت گرفت، امام علی (ع) در حالی که قهرمانان شامی را به خاک می افکند اين آيه را مى‏خواند. (كشف الغمة، ج‏1، ص 247)
آفتاب‌نزده از خانه زد بیرون. همین‌طور آمد و نشست کنار راننده که بروند اهواز. از کرمان راه افتادند و دو سه ساعت بعد رسیدند به سیرجان. آن موقع بود که حرف دل فرمانده آمد سر زبانش. معلوم شد قلبش را پشت در خانه‌اش جاگذاشته و آمده. به راننده‌اش گفت: «دیشب شب ازدواجم بود.» حاج‌آقا شما می‌موندید. چرا اومدید؟ نه، جبهه الان بیشتر به من نیاز داره. به ‌جای رخت دامادی، لباس رزم به تن آمده بود پشت خاکریز، توی سنگر، وسط میدان نبردی که آتش و خمپاره و گلوله از زمین و آسمانش، جای نقل‌ونبات را گرفته بود. تازه‌عروس خانه‌اش را از همان روزها سپرده بود به خدا. یقین داشت که خدا بیشتر از خود حاجی مراقب اوست. https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار🌷
🍂 🔻 گلستان یازدهم / ۳۹ زهرا پناهی / شهید چیت سازیان نوشته بهناز ضرابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ امتحانات خردادماه سال ۱۳۶۵ تمام شده بود. بابا صبح زود می‌رفت به مغازه، مادر، علاوه بر اینکه به کارگاه خیاطی می رفت در کارهای دیگری که خانم‌ها به طور خودگردان برای پشتیبانی از جبهه انجام می‌دادند شرکت و کمک می‌کرد. گاهی نفیسه را هم با خود می‌برد و حتی برای ناهار هم به خانه نمی‌آمد. در این مواقع کارهای خانه بین من و رؤیا تقسیم می‌شد. روز سه شنبه بیستم خردادماه ۱۳۶۵ بود. زنگ خانه به صدا درآمد. چادر سر کردم و فاصلۀ ده پانزده قدمی راهرو تا در حیاط را با دو سه قدم بلند طی کردم. تا در را باز کردم علی آقا پشت در پیدا شد. با دیدنش جا خوردم دست باندپیچی شده اش از گردنش آویزان بود. بعد از سلام و احوال پرسی نصف و نیمه با نگرانی پرسیدم:"چی‌شده؟!" با آسودگی جواب داد هیچی چند تا ترکش کوچیکه. به او تعارف کردم بیاید تو. خسته و به هم ریخته بود. موهایش را از ته تراشیده بود، لب‌هایش بی رنگ بود و ترک خورده با ریش‌هایی بلند. پوتین هایش آن قدر خاکی بود که رنگ اصلی اش مشخص نبود. به خنده گفتم:« از جنگ برگشتی؟» لبخندی زد و گفت عملیات بود؛ جزیره مجنون. اصرار کردم: «بیا تو.» نه خیلی خسته ام دوست داشتم اول تو را ببینم. وجیهه خانم خانه ست؟ مادر خانه نبود. با تعجب پرسیدم:"برای چی؟ نه نیست. رفته کارگاه" گفت: «نیروها خسته‌ان برنامه چیدیم از طرف سپاه چند روزی خانوادگی بریم مشهد.» دستی روی ریش‌های بلندش کشید و گفت: «میخوام تو رم ببرم. به نظرت، وجیهه خانم اجازه می‌ده؟» سکوت کردم. گفت می‌رم یه استراحتی می‌کنم عصر می‌آم اجازه‌ت رو می‌گیرم.» بابا و مادر حرفی نداشتند قبول کردند. ادامه دارد.. https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار🌷
🍂 🔻 گلستان یازدهم / ۴۰ زهرا پناهی / شهید چیت سازیان نوشته بهناز ضرابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔸 پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۶۵ صبح زود از جلوی در سپاه راه افتادیم. دو تا اتوبوس بودیم. اتوبوس مجردها و اتوبوس متأهل‌ها. على آقا مرا نشاند ردیف دوم یا سوم. کنارم یک صندلی خالی هم بود. ساکش را گذاشت و رفت داخل اتوبوس مجردها .متأهلها همه جوان بودند یا مثل ما عقد کرده یا تازه عروس و داماد. به ندرت خانواده ای بیشتر از دو تا بچه داشت. اتوبوس ها حرکت کردند. چند ساعتی گذشت. برای استراحت توقف کردیم. علی آقا آمد توی اتوبوس ما، اما كنار من ننشست، رفت ته اتوبوس. اول فکر کردم برای سرکشی رفته و زود بر می‌گردد اما هر چه منتظر شدم نیامد. به عقب سر برگرداندم دیدم اغلب زن و شوهرها در حال گفت وگو یا میوه خوردن اند و کنار هم نشسته اند و علی آقا و چند نفر دیگر ته اتوبوس معرکه گرفته بودند؛ می گفتند و می خندیدند. اشاره کردم بیاید جلو. کمی طول کشید تا آمد. ساکش را از روی صندلی برداشتم و جلوی پایم گذاشتم و گفتم:"بشین. تو کجایی؟! حوصله‌م سر رفت." نشست اما این پا و آن پا می‌کرد؛ میل به رفتن داشت. گفتم:" اینجا هم شامل قانون همدان میشه؟!" با تعجب نگاهم کرد. گفتم: «خانواده شهدا، حرف نزدنمون تو خیابون.» خندید و سر تکان داد. "آره میشه از نیروهام خجالت می‌کشم. می‌ترسم فکر کنن خودم گرفته م." با اعتراض گفتم تو مگه تو دل اونایی شاید این طور فکر نکنن. گفت: «حب فكره. شاید فکر کنن علی آقا هم زن گرفت و پرید و ما تنها ماندیم.» گفتم: «بقیه همه نشستن پیش خانم هاشون؛ مگه کسی چیزی گفته؟» با بی حوصلگی گفت: "هر کسی اخلاق خاص خودش داره من این طوری ام." دیگر چیزی نگفتم. اخلاقش دستم آمده بود. با این حال نیم ساعتی پیشم نشست و رفت. کمی بعد صدای آواز خواندن یکی از ته اتوبوس بلند شد. یکی از نیروهای علی آقا بود. صدای خوبی داشت. هم آواز می‌خواند و هم نوحه. اما آوازهای همدانی اش قشنگتر بود. همه را به خنده می انداخت. https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار🌷