✍ #گوشه_ای_از_ﻭﺻﯿﺖ_ﻧﺎﻣﻪ_ﺷﻬﯿﺪ_ﻣﺪﺍﻓﻊ_ﺣﺮﻡ_ﺣﺎﺝ_ﺭﺿﺎ_ﻣﻼﯾﯽ
🌷ﺍﺯﺧﺪﺍﻭﻧﺪ میﺧﻮﺍﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ #ﻣﺤﻤﺪ_ﻭﺁﻝ_ﻣﺤﻤﺪ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﮒ ﻣﺮﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﮒ ﻣﺤﻤﺪ ص ﻗﺮار دهد.
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ #ﺳﺮﺑﺎﺯ_ﻭﻻﯾﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﭘﯿﺮﻭﺧﻂ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ #ﻭلی_فقیه ﺑﺎﺷﻨﺪ همچنین ﺍﺯ ﻣﺴﻮﻟﯿﻦ درخواست دارم ﮐﻪ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺎﺷﺘﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﺳﯿﺒﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺎﻡ و ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻧﺮﺳﺪ ﻭ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺤﺮﺍﻥ و ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺁﺳﯿﺐ ﻭﺁﻓﺖ ﺍﺳﺖ
"ﯾﺎ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻧﯽ ﺳﻠﻢ ﻟﻤﻦ ﺳﺎﻟﮑﻢ ﻭﺣﺮﺏ ﻟﻤﻦ ﺣﺎﺭﺑﮑﻢ ﺍﻟﯽ ﯾﻮﻡ القیامه"
ﺩﯾﻦ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺪ ﻭ ﻣﺮﺯﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ.
#ﺷﻤﺮ_ﺯﻣﺎﻧﻪ_ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ #اسرائیل ﻭ ﺧﺎﺋﻨﯿﻦ به ﺍﺳﻼﻡ یعنی ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻣﺎﻫﯿﺘﺸﺎﻥ ﺭا مشخص ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .🌷
ﺑﺮ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺣﮏ ﮐﻨﯿﺪ
« #ﺷﻬﯿﺪ_ﺭﺍﻩ_ﮐﺮﺑﻼ_ﻣﺪﺍﻓﻊ_ﺣﺮﻡ»
اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_فریدون_بهارلو، روز سوم مرداد ماه سال ۱۳۳۲ در مشهد مقدس و در خانواده ای متدین و معتقد به اسلام دیده به جهان گشود. پدرش "غلامرضا بهارلو"، #ارتشی بود و مادرش "کشور ده باشی زاده عبس آباد" نام داشت.
فریدون پس از طی دوران کودکی به تحصیل پرداخت و تا اخذ مدرک #دیپلم به تحصیلات خود ادامه داد. سپس در بازار مشغول به کار شد.
وی از اخلاق و رفتاری نیکو برخوردار بود و به #امور_دینی اهمیت زیادی می داد. به نقاشی و مطالعه کتب، علاقه فراوان داشت و دردهای اجتماع را با نقاشی نمایان می ساخت. از هنر خود برای به تصویر کشیدن ستم های رژیم خاندان پهلوی بر جامعه استفاده می نمود.
در یکی از نقاشیهای خود تصویر یکی از چهره های انقلاب را کشیده بود؛ به همان سبب به دست #مزدوران_رژیم شکنجه شد.
سرانجام در روز دوم دی ماه ۱۳۵۷ در راهپیمایی اعتراضی علیه حکومت پهلوی، از ناحیه سر مورد اصابت گلوله مزدوران شاه قرار گرفت و به #شهادت رسید،
در روز هفتم شهادت این شهید والامقام اثر نقاشی وی به #حضرت_آیت_الله_خامنه_ای اهدا شد.
اکنون مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای آرامگاه خواجه ربیع واقع در شهر مشهد قرار دارد.🌷
اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
♻️کهنه سربازان نمی میرند فقط از نظرها دور می شوند
❖ضرابی در دومین روز جنگ، به عنوان فرمانده گردان اف-۴ پایگاه بوشهر، به همراه ده ها خلبان دیگر در کابین اف-۴ و در عملیات ۱۴۰ فروندی، پاسخی کوبنده به حمله ی بعثی ها داد.
❖ پس از پایان جنگ، ایشان به عنوان فرمانده گردان آموزشی فانتوم در مهرآباد و سپس وابسته ی نظامی ایران در کشور چین، خدمات شایسته ای به کشور انجام داد، اما کار مهم او تاسیس کانون خلبانان ایران بود.
❖ این کانون با حمایت نیروی هوایی، محلی برای گردهمایی خلبانان و تجدید دیدار آنها و حتی پیگیری مشکلات آنها بود.
❖کاپیتان ضرابی به عنوان دبیر کانون خلبانان، تلاش بسیاری برای ارتباط رسانه ها با خلبانان زمان جنگ انجام داد تا خاطرات آنها بازگو شود.
▫️کارگردان:مهدی جبین شناس
◽️تهیه کننده: سالار بی باک
#مطالبه_گری_اهالی_مستند
#تجدید_بنای_سینمای_مستند
👥درج نظر شما درباره این پست
❖
🥀فصل الخطاب
✨رهبر انقلاب: قمار عادیسازی با رژیم صهیونیستی شرطبندی روی اسب بازنده است
👈"پیام تندیس به درستی به عربستان مخابره شد "
#شهدا_شرمنده_ایم
👥درج نظر شما درباره این پست
🥀🔹اشتباه نکنید!
✨این سعودیهای بی همه چیز و سایر کشورهای عربی دنبالهرو این #گاو_شیرده فقط زبان زور میفهمند!
به اینها احترام بگذارید سرشان گیج میرود!
میگویید نه! امتحان کنید
▫️دوتا موشک که به آرامکو و نزدیکی های برج خلیفه بزنید، خودشان #حاج_قاسم گویان پیاده به زیارت مزار سردار شهیدمان در کرمان میآیند.
👈آل سعود همان آل یهود است
👥درج نظر شما درباره این پست
مرزبانان،
شجاعانه می جنگند،
غریبانه زندگی می کنند،
و مظلومانه شهید می شوند...
#نیروی_انتظامی
#هفته_فراجا
#امنیت_اتفاقی_نیست
#مرزبان
🌹🕊
#فقطخدا
خیلی"نامردیه"
از کسی دیگر "حاجت" بخوام؛
وقتی که "خدا" رو دارم...!
#دکترانوشه
هدایت شده از بسم الله بنیامین
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۳۸
صدایم زد
_نازنین!
با قدمهایی کوتاه به سمتش رفتم..
و مثل تمام این شبها تمایلی به همنشینی اش نداشتم..
که سرپا ایستادم و بی هیچ حرفی نگاهش کردم.
موهای مشکی اش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته..
و تنها یک جمله گفت
_باید از این خونه بریم!
برای من که #اسیرش بودم،..
چه فرقی میکرد در کدام زندان باشم که بی تفاوت به سمت اتاق چرخیدم..
و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد
_البته #تنها باید بری، من میرم ترکیه!
باورم نمیشد...
پس از شش ماه که لحظه ای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد..
و میدانستم #زندان_بان_دیگری برایم در نظر گرفته..
که رنگ از صورتم پرید...
دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود ومیترسیدم مرا دست غریبه ای بسپارد که به گریه افتادم...
از نگاه بیرحمش پس از ماهها محبت
میچکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود،..
زمزمه کرد
_نیروها تو استان ختای ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمیگردم!
و خودش هم از این
رفتن #ترسیده بود که به من دلگرمی میداد..
تا دلش آرام شود
_دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از ارتش آزاد حمایت میکنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به سوریه حمله کنه!
یک ماه پیش..
که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و #رؤیای_وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود،...
نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهدای جاویدالااثر
ابوالفضل حافظی تبار
🌷🌷