eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
107 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
9.2هزار ویدیو
262 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷ﺍﺯﺧﺪﺍﻭﻧﺪ میﺧﻮﺍﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﮒ ﻣﺮﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﮒ ﻣﺤﻤﺪ ص ﻗﺮار دهد. ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﭘﯿﺮﻭﺧﻂ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ همچنین ﺍﺯ ﻣﺴﻮﻟﯿﻦ درخواست دارم ﮐﻪ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺎﺷﺘﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﺳﯿﺒﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺎﻡ و ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻧﺮﺳﺪ ﻭ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺤﺮﺍﻥ و ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺁﺳﯿﺐ ﻭﺁﻓﺖ ﺍﺳﺖ "ﯾﺎ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻧﯽ ﺳﻠﻢ ﻟﻤﻦ ﺳﺎﻟﮑﻢ ﻭﺣﺮﺏ ﻟﻤﻦ ﺣﺎﺭﺑﮑﻢ ﺍﻟﯽ ﯾﻮﻡ القیامه"  ﺩﯾﻦ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺪ ﻭ ﻣﺮﺯﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﻭ ﺧﺎﺋﻨﯿﻦ به ﺍﺳﻼﻡ یعنی ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻣﺎﻫﯿﺘﺸﺎﻥ ﺭا مشخص ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .🌷 ﺑﺮ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺣﮏ ﮐﻨﯿﺪ ‏ « »  اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
🌷 ، روز سوم مرداد ماه سال ۱۳۳۲ در مشهد مقدس و در خانواده ای متدین و معتقد به اسلام دیده به جهان گشود. پدرش "غلامرضا بهارلو"، بود و مادرش "کشور ده باشی زاده عبس آباد" نام داشت. فریدون پس از طی دوران کودکی به تحصیل پرداخت و تا اخذ مدرک به تحصیلات خود ادامه داد. سپس در بازار مشغول به کار شد. وی از اخلاق و رفتاری نیکو برخوردار بود و به اهمیت زیادی می داد. به نقاشی و مطالعه کتب، علاقه فراوان داشت و دردهای اجتماع را با نقاشی نمایان می ساخت. از هنر خود برای به تصویر کشیدن ستم های رژیم خاندان پهلوی بر جامعه استفاده می نمود. در یکی از نقاشی‌های خود تصویر یکی از چهره های انقلاب را کشیده بود؛ به همان سبب به دست شکنجه شد. سرانجام در روز دوم دی ماه ۱۳۵۷ در راهپیمایی اعتراضی علیه حکومت پهلوی، از ناحیه سر مورد اصابت گلوله مزدوران شاه قرار گرفت و به رسید، در روز هفتم شهادت این شهید والامقام اثر نقاشی وی به اهدا شد. اکنون مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای آرامگاه خواجه ربیع واقع در شهر مشهد قرار دارد.🌷 اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
🥀شما هم زمزمه کنید ✨ آدمی به خودیِ خود ، نمی‌افتد . اگر بیفتد ، از همان سمتی می‌افتد که به خدا تکیه نکرده است 👈وقتی دراوج اسمان ها بودند به افتادن فکر نمی کردن ولی ما !!!
♻️کهنه سربازان نمی میرند فقط از نظرها دور می شوند ❖ضرابی در دومین روز جنگ، به عنوان فرمانده گردان اف-۴ پایگاه بوشهر، به همراه ده ها خلبان دیگر در کابین اف-۴ و در عملیات ۱۴۰ فروندی، پاسخی کوبنده به حمله ی بعثی ها داد. ❖ پس از پایان جنگ، ایشان به عنوان فرمانده گردان آموزشی فانتوم در مهرآباد و سپس وابسته ی نظامی ایران در کشور چین، خدمات شایسته ای به کشور انجام داد، اما کار مهم او تاسیس کانون خلبانان ایران بود. ❖ این کانون با حمایت نیروی هوایی، محلی برای گردهمایی خلبانان و تجدید دیدار آنها و حتی پیگیری مشکلات آنها بود. ❖کاپیتان ضرابی به عنوان دبیر کانون خلبانان، تلاش بسیاری برای ارتباط رسانه ها با خلبانان زمان جنگ انجام داد تا خاطرات آنها بازگو شود. ▫️کارگردان:مهدی جبین شناس ◽️تهیه کننده: سالار بی باک 👥درج نظر شما درباره این پست ❖
🥀فصل الخطاب ✨رهبر انقلاب: قمار عادی‌سازی با رژیم صهیونیستی شرط‌بندی روی اسب بازنده است 👈"پیام تندیس به درستی به عربستان مخابره شد " 👥درج نظر شما درباره این پست
🥀به وقت دلتنگی ✨شهید سید علی حسینی: اگر خواهان شفاعت علی (ع) و فاطمه (س) هستید به ولی امر و نایب حضرت امام زمان متوسل شوید زیرا حیات و ممات ما اعتقاد به ولایت است. 👈شفاعت درهمین حوالی است ... 👥درج نظر شما درباره این پست
🥀 شهیدحاج حسین خرازی ✨یادمون‌باشه‌که‌هرچقدربرای ‌خداکوچیکی‌وافتادگی‌کنیم‌ خدادرنظردیگران‌بزرگمون‌میکنه‌'!' 👈نیازی به توضیح ندارد اگردرک کنیم 👥درج نظر شما درباره این پست
🥀🔹اشتباه نکنید! ✨این سعودی‌های بی‌ همه چیز و سایر کشورهای عربی دنباله‌رو این فقط زبان زور می‌فهمند! به اینها احترام بگذارید سرشان گیج می‌رود! می‌گویید نه! امتحان کنید ▫️دوتا موشک که به آرامکو و نزدیکی های برج خلیفه بزنید، خودشان گویان پیاده به زیارت مزار سردار شهیدمان در کرمان می‌آیند. 👈آل سعود همان آل یهود است 👥درج نظر شما درباره این پست
مرزبانان، شجاعانه می جنگند، غریبانه زندگی می کنند، و مظلومانه شهید می شوند... 🌹🕊
💢هیسسس!!!کمی یواش تر هفته فراجا تبریک بگویید ... 🔹بچه های شهدا دلتنگ پدرشان هستند . 🔹دلتنگی فرزند شهید مهدی آزمون 🌹🕊
خیلی"نامردیه" از کسی دیگر "حاجت" بخوام؛ وقتی که "خدا" رو دارم...!
هدایت شده از بسم الله بنیامین
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۸ صدایم زد _نازنین! با قدمهایی کوتاه به سمتش رفتم.. و مثل تمام این شبها تمایلی به همنشینی اش نداشتم.. که سرپا ایستادم و بی هیچ حرفی نگاهش کردم. موهای مشکی اش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته.. و تنها یک جمله گفت _باید از این خونه بریم! برای من که بودم،.. چه فرقی میکرد در کدام زندان باشم که بی تفاوت به سمت اتاق چرخیدم.. و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد _البته باید بری، من میرم ترکیه! باورم نمیشد... پس از شش ماه که لحظه ای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد.. و میدانستم برایم در نظر گرفته.. که رنگ از صورتم پرید... دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود ومیترسیدم مرا دست غریبه ای بسپارد که به گریه افتادم... از نگاه بیرحمش پس از ماهها محبت میچکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود،.. زمزمه کرد _نیروها تو استان ختای ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمیگردم! و خودش هم از این رفتن بود که به من دلگرمی میداد.. تا دلش آرام شود _دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از ارتش آزاد حمایت میکنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به سوریه حمله کنه! یک ماه پیش.. که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و در دولت جدید خواب از سرش برده بود،... نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهدای جاویدالااثر ابوالفضل حافظی تبار 🌷🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌