eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
117 دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
11.2هزار ویدیو
279 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز خود را هرگز ترک نکنید! چرا که نماز همچون ریسمان اتصالی است که همه ی هستی و موجودیت آدمی را به ملکوت پیوند می دهد و روزنه ای به سوی بهشت است. 🥀 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
دید در معرض تهدید دل و دینش را رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را ... قبل از شهادتش به اطرافیانش میگفت: « من تا شهید نشوم ، دست از جنگ و انقلاب برنمی‌دارم...»
همواره مي‌گفت : برخي سكوت‌ها و حرف‌هاي نابه‌جا ، كوچكي هستند كه تكرار مي‌كنيم و برايمان عادت مي‌شود ، بزرگ را اگر انسان خيلي آلوده نشده باشد متوجه مي‌شود ، اين كوچك هستند كه متوجه نمي‌شويد . شهدای جاویدالااثر
1.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 ۱۴ مردادماه، نخستین شهید اجرای حکم تاریخی امام راحل علیه سلمان رشدی مرتد گرامی باد. 🔻بخشی از شهید: اي امام عزيز … 👆👆 شهدای جاویدالااثر
💢 سال ۱۳۴۲ در چالوس متولد شد. همزمانی دوران جوانی‌اش با جنگ تحمیلی باعث شد در جبهه‌های نبرد حضور پیدا کند و به سپاهیان لشکر ۲۵ کربلا بپیوندد. او در این دوران در عملیات‌های متعددی از جمله عملیات والفجر۸ و والفجر۲ شرکت کرد. حمله تکفیری‌ها به سوریه باعث شد تا بار دیگر این رزمنده کهنه کار تخریبچی عزم رفتن به جبهه‌های جهاد را کند، از این رو از طریق تیپ۴۵ جوادالائمه در سمت معاون هماهنگ کننده تیپ۴۵ و تخریبچی حرفه‌ای به سوریه رفت. او در طی سال‌ها جنگِ سوریه بارها برای نبرد با تروریست‌های تکفیری و دفاع از حرم عمه سادات به این ڪشور رفت و از دی‌ماه سال ۱۳۹۵ چندین بار به به جبهه‌های سوریه اعزام شد. او سرانجام در مرداد سال ۹۶ پس از پاکسازی سه منطقه درگیر جنگ در حین پاکسازی مقری که شهید محسن حججی در آن به شهادت رسیده بود ، نزدیک مرز سوریه و عراق به درجه شهادت رسید . پیکر مطهر این شهیدِ اهل مازندران و ساکن گرگان پس از تشییع در زادگاهش؛ در شهر گرگان به خاک سپرده شد. ...🕊
📌 «هدیه‌ی سند ازدواجش، را بخشید.» 🔹 یک روز بارانی دور تا دور یکدیگر در خانه نشسته بودیم که مجتبی هم از راه رسید. رو به من کرد، ◇ و گفت: بابا، از روی سند ازدواج به من یک فرش داده‌اند، برویم آن را بیاوریم. گفتم: امروز که بارانی است، باشد برای فردا. ◇ گفت: نه، امروز حتماً باید آن را بیاوریم. همه با هم رفتیم و فرش را آوردیم. وقتی فرش را در خانه پهن کردیم، ◇ گفتم مبارکت باشد. گفت: مبارک صاحبش باشد. ◇ من که سر درنیاوردم، خنده نمکینی کرد و به سراغ تلفن رفت. با یکی از بسیجی‌های گردانش تماس گرفت. ◇ به او گفت: من قالی‌ات را گرفته ام، بیا و آن را ببر. بسیجی گفته بود: امروز بارانی است، باشد برای فردا. ◇ مجتبی گفت: نه! همین امروز باید بیایی و آن را ببری. نیم ساعت بعد، آن بنده خدا آمد و فرش را برد، بی آنکه مجتبی پولی از آن بسیجی بگیرد. ◇ بعد از آن با لبخند رضایت، روی فرش کهنه اتاقش کنار همسرش نشست. (س)
21.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شعر خوانی شهید در وصف حال خود و دوستانش باید گذشـت از این، دنیا به آسـانی باید مهیا شد، از بهر قربانی... سرانجام معشوقه به سامان شد و پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست. 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهدای جاویدالااثر ابوالفضل حافظی تبار 🌷🌷
می گفت: ما الان تنها با آنهایی ڪار داریم ڪہ رهرو عشقند نہ رهرو تڪلیف رهرو عشق یڪ گام بالاتر از تڪلیف است ... •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
● از بچه های گردان تفحص بود. همراه علی محمودوند. کاروان ۱۰۰۰ تایی شهدا رو عازم مشهد الرضا علیه السلام کرده بودند، مشکل اینجا بود عده ای بنا گذاشتند بر سر و صدا کردن به خاطر نبودن ۱۳ تا از پیکر مقدس این شهدا.. ● قول داد و گفت هرجوری شده من این ۱۳ تا شهید رو میارم. رفت شلمچه و شروع کرد زاری بالای یکی از کانال ها. آخرش که داشت برگشت گفت: شهدا داریم کاروان می بریم مشهد الرضا علیه السلام. ۱۳ تا جا هم خالی داریم. هر کی می آد بسم الله…. مجید پازوکی بود. اومد توی کانال، ۱۳ تا دست از زیر خاک زده بود بیرون. لبیک …. 📎پ ن : ۱۷ مهر ماه جستجوگر نور گرامی باد . ⚘ 🌷 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
●بعد از ازدواج یقین پیدا کردم که محمد شهید خواهد شد. همیشه آرزوی شهادت داشت و هنگام عبادت ارتباط خوبی با خدا برقرار می‌کرد. برای غذا خوردن با هر لقمه بسم‌الله می‌گفت. از سحر تا طلوع آفتاب نماز و دعا می‌‌خواند. خیلی به دعای بعد از نماز مقید بود. آرامش خاصی داشت و خیلی متین بود. ● گاهی اوقات اگر من از دست بچه‌ها عصبانی می‌شدم با خنده می‌گفت اینها بچه هستند خودت را ناراحت نکن. هیچ‌وقت صدای بلندش را کسی نشنید. هر کاری و نظری داشتم خیلی متین و آرام گوش می‌داد بعد اگر درست نبود توجیه می‌کرد. خیلی راحت با مسائل و مشکلات کنار می‌آمد. ● حق‌الناس را خیلی رعایت می‌کرد حتی وقتی آب را باز می‌کرد تا وضو بگیرد. اگر سفره می‌انداختیم و چند قاشق غذا باقی می‌ماند می‌برد جایی برای مورچه‌ها و پرندگان می‌ریخت و می‌گفت اینها بخورند بهتر از دور ریختن است. ✍راوی : همسر شهید 🌷 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
ای شهیــد ... با همین هوشیـاری ؛ دیـده‌بـان قلـب‌مان بـاش که از هجوم شیاطین روزگار در امــان بمانــد ... ....🕊🕊🌹🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💢 در دهم اسفند ماه سال ۱۳۴۷ به عنوان تنها پسر خانواده پرجمعیت خود در روستایی از بستان دیده به جهان گشود. در سن نوجوانی عراق به بستان حمله کرد و او به همراه خانواده به اهواز و بعد به سوسنگرد برگشت و تا سال  ۱۳۸۵ در شهر کوت سیدنعیم زندگی کرد. در جوانی وارد سپاه پاسداران لشکر ولیعصر (عج) شد ، بعد از اتمام جنگ در تیپ لشکر در قسمت بسیج صادقانه ایفای خدمت کرد و در سال ۱۳۸۸به عنوان فرمانده‌ی گردان امام حسین (ع) در منطقه‌ی کوت عبدالله اهواز منصوب شد که طی خدمتش در گردان جوانان زیادی را جذب بسیج کرد و جان تازه‌ای به این گردان بخشید. سال ۱۳۹۲ به لشکر بازگشت و به مسؤلیتهای مختلفی منصوب شد و در دی‌ماه ۱۳۹۳ برای اولین بار با درخواست کتبی خود برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه اعزام شد. سرانجام این مجاهد خستگی ناپذیر در سومین اعزامش به سوریه در روز یکشنبه سوم آبان ماه ۱۳۹۴ مطابق با یازدهم محرم سال ۱۴۳۷ هجری قمری در جاده‌ رقه در استان حماه سوریه بطور ناجوانمردانه ‌ای به دست تڪفیری ‌ها به درجه‌ی رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهرش پس از روزها غربت به وطن بازگشت و در ۱۷ آبان سال ۹۴ در اهواز تشییع شد و پس از انتقال به گلزار شهدای اهواز در کنار مزار شهیدان حسونی‌زاده ، فاطمی‌اطهر و جهانگرد اهوازی آرام گرفت و مزارش زیارتگاه عارفان و عاشقان شد. ....🕊🕊🌹🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•