🚨 اندکی تامل
👈این سرگذشتمان نمی گذرد .
🔺 کودک که بودیم ، تاریخ می خواندیم .امیرکبیر،ستار خان ،باقر خان ،
رئیس علی تنگستانی و میرزای جنگلی .
🔺با خود می خواندیم و خوش بودیم به ایستادگی مردانمان.
به انتهای داستان که می رسیدیم اما ، امیر مان را ،
کبیرمان را می کشتند .
میرزایمان را می کشتند . تنگستانیمان را می کشتند. ستارخانمان را می کشتند .
باقر خانمان را می کشتند.
❌اما سردارانمان را غریبه نکشت هرچه با ما کرد این آشنا کرد.
🔺 با خود میخواندیم و می گفتیم چه احمق مردمانی بودند. بزرگانشان را می کشتند؟.
🔺با خود می گفتیم بزرگ می شویم کشوری می سازیم،
صنعتش امیر کبیری ،
آزاد از یوغ #استعمار غرب و شرق ،
صنعت گرمان می سازد بهترین سماور
مردمانش ستارخانی ،
خاک می خورند خاک نمی دهند
مردانش تنگستانی ، از تنگستان های تاریخ عقب نمی جهند.
خواهیم ایستاد مقاوم همچون رئیس علی دلداده .
دل می دهیم به خاک به آب به آسمانمان اما خاک و امتیاز نخواهیم داد.
تشنه نخواهیم شد .
یک نان را هم، همه باهم می خوریم زیر بار ذلت نمی رویم .
وطن را خواهیم ساخت.
🔴ما هم ، بزرگ شدیم امیر کبیرمان فریاد زد هل من ناصر ینصرنی . نشنیدیم نشناختیم .
میرزایمان فریاد زد مقاومت کنید که امان نامه گرگ تزویر است.
امان می دهد تا مقاومت تان را بشکند.
نشنیدیم و نشناختیم.
❌کلید داران مان اما از کربلا مشق مذاکره کردند.
🔺مردمان را دلخوش به مذاکره بجای مقاومت کردند با اینکه سرنوشت سازش را لمس کرده بودند
گفتند #چالش و #تنش هزینه دارد، اما نگفتند که #سازش_هزینه_دارد نیز
🔺و هزینه #سازش بسی بیشتر از چالش بوده است
در سازش ما ایروانها و گرجستانها و خزرها و بحرینها دادیم علاوه بر دادن سرداران و قهرمانان،
اما در #چالش خرمشهرها فتح کردیم و گردنها شکستیم و مهمتر از همه وجبی از خاک و ناموس عقب ننشستیم
گفت ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش را – بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش را.