۲۴ تیر ۱۴۰۳
۲۴ تیر ۱۴۰۳
هدایت شده از بیو چنلچک شههههه-!
۲۴ تیر ۱۴۰۳
۲۹ تیر ۱۴۰۳
برایش نوشت:
شما آخرین کسی بودید که من بهتان امید داشتم،
و حالا خودِ شما آخرین امید من را نابود کردید.
۲۹ تیر ۱۴۰۳
گفت: حالا که میدانید چه چیزهایی را از سر گذراندم و تجربه کردم کمتر دوستم دارید؟
گفتم: حالا حس میکنم بیش از گذشته شما را دوست میدارم، شما را با تمام زخمهایتان میخواهم.
۲۹ تیر ۱۴۰۳
زنها، همیشه میترسند کسی را که عمیقا دوست دارند از دست بدهند، زنها میترسند از اینکه دوست داشته نشوند، زنها هنگام مشکلات و همیشه نیازمند آغوشی امن هستند، زنها به شنیدن حرفهای قشنگ احتیاج دارند. با اینحال امان از وقتی که دل زنی بشکند، آنوقت دیگر تمام ملایمتهایش دود هوا میشود و سینه سپر کرده دور از همهی آدمها پلههای ترقیاش را به تنهایی سپری میکند.
۲۹ تیر ۱۴۰۳
من فکر میکنم که شاید زندگی، همین عاشقانههای ساده باشد. مثلا وقتی من میخوابم، تو پتو رویم میاندازی، یا وقتی تو دلت میگیرد، سرت را روی پای من میگذاری و آرام حرف میزنیم.
۲۹ تیر ۱۴۰۳
۲۹ تیر ۱۴۰۳