🔷 از قافله عشق و شهدا جا نمانیم! ایام راهیان نور نزدیک است!
♦️شهید آوینی: «و این است زمزم نور، و اینانند قبیله نورخواران و نورآشامان و قوام این عالم اگر هست در اینان است واگرنه، باور كنید كه خاک ساكنان خویش را بهیكباره فرو میبلعید.»
🔸منبع: مستند «شهری در آسمان»
#روایت_فتح_آوینی_
#مثل_ابراهیم
#مدافع_حرم_حاج_علی_خاوری
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
حاج علی خاوری منطقه شرهانی خادم الشهدا سال ۹۳😭
از این قبیله اگرچه عاشقان رفتند
هنوز راه همان است و مرد بسیار...
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
هدایت شده از کانال رسمی حاج حسین یکتا
موسسه حیات طیبه برگزار میکند
اردوهای راهیان نور
ستاد راهیان نور شهید صیاد شیرازی
مختص گروهها و اتوبوسی
ستاد راهیان نور شهید باقری و شهید جهانآرا
مختص خودروهای شخصی و خانوادگی
به همراه ویژه برنامه شبهای بلهبرون شلمچه
با روایت حاج حسین یکتا
تاریخ ثبت نام از ۱ بهمن ۱۴۰۳
جهت ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر
به تارنمای http://www.rahiyannoor.ir مراجعه فرمایید
یا از ساعت ۱۰ الی ۱۲ و ۱۶ الی ۲۰
با شماره ۰۲۱۹۱۰۰۸۸۸۰ تماس حاصل نمایید.
https://eitaa.com/hosseinyekta_ir
4_5963046372297938007.mp3
8.77M
پیشنهاد دانلود🤌🤌
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا بقیه عمر مرا بگیر و به عمر ایشان اضافه کنه❤️🌱
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
👆کلام نورانی امام علیه السلام
🏴شهادت امام کاظم علیه السلام تسلیت باد.
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
هدایت شده از مثل ابراهیم کانال مدافع حرم حاج علی خاوری
اطلاع رسانی
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
4⃣7⃣
📚مزد اخلاص.
خاطرات زیبای شهید علی محمدصباغ زاده.
کسی که آب دهان بر صورتش انداختند و در نتیجه آن ۱۷۰ نفر در برزیل مسلمان شدند!
راوی استاد قرائتی.
✅خاطرات اثرگذار و زیبا
📖اثر گروه شهید هادی.
۱۲۰ صفحه مصور.
۳۵۰۰۰ تومان
چاپ اول ۱۳۹۳
چاپ چهارم ۱۳۹۸ پالتویی
@pkhadi
شهید علی محمد صباغ زاده
دیباچه:
علی محمد صباغ زاده در20مرداد سال1336درهمدان به دنیا آمد و در دامن پاک مادری مومن ومهربان تربیت یافت.وی ازسن هفت سالگی نمازوروزه اش رابه جای می آورد واگرسحراورا بیدارنمی کردندبدون سحری روزه می گرفت. می گویند:هرچه پول توجیبی می گرفت به دوستان فقیرش می داد و غذایی که به همراه خود می برد با ضعیف ترین دانش آموزان می خورد.مهربانی وخلوص او نزد خاص وعام زبانزد بود. دردوران دبیرستان فعالیت مخفی علیه رژیم شاه را آغازکرد.بعد ازاخذ دیپلم برای خدمت سربازی وارد ارتش شد.وی دراین دوران نیزبه فعالیت اسلامی وانقلابی وآگاه سازی سربازان می پرداخت. به هنگام صدورفرمان امام(ره) مبنی برترک پادگانها ازآنجا فرارکرد.علی محمد درتکثیر،توزیع نوارواعلامیه های امام نقش اساسی ایفا نمود. بعدازپیروزی انقلاب باروحیه حساس، صمیمی ودلسوزی وعلاقه وی به تعلیم و تربیت واخلاق مدیریتی که داشت شغل معلمی را انتخاب نمود وبرای خدمت به روستاهارفت وعلاوه برتدریس،کمک مادی ومعنوی نیزبه شاگردان می کرد. با انتقال به رزن برفعالیتهای خویش افزود، سخنرانی درمراسمهای مختلف، ساختن مسجد،برگزاری نماز جمعه،گسترش کتابخانه ازآن جمله است. وی حتی ازحقوق خود خوراک وپوشاک دانش آموزان نیازمند را تأمین می کرد. علی به بیت المال اهمیت خاصی قائل بود.درمحل کارخود یک گوشی تلفن برای مکالمه ازمنزل برده بودوحتی حق مکالمه راپرداخت می نمود.نمونه های زیادی ازاین دست وجود دارد. وی درسال 1358درمدرسه راهنمایی روستای جامیشلوکه اینک به نام وی شهید صباغزاده نامگذاری شده به مدت 3الی 4ماه به فعالیتهای قرآنی پرداخت. فعالیتهای انقلابی ومحبوبیت ایشان بین مردم باعث شدموردغضب منافقین قرار بگیردوچند بارازسوی آنان تهدید شود.ولی بااین وجودبرفعالیتهای خویش افزود حتی شبها به قبرستان رزن می رفت وبرای مومنین قبرمی کند. درآزادسازی شهرپاوه ازچنگ ضدانقلاب به آن منطقه عزیمت نمود، پس ازآن به دلیل نیازمبرم به وجودایشان دراستان اجازه حضور مجدد در جبهه رابه وی ندادند.اوکه شیفته جهاد ومبارزه بود، با اجازه مدیرکل آموزش وپرورش استان به جبهه های نبرد اعزام گردید.همسر شهید، سه شب پیاپی قبل از رفتن ایشان درخواب،شهادت ایشان رامی بیند.علی محمد صبح روز رفتن به جبهه ، غسل شهادت کرده وآن روز را روزه گرفت وهنگام عزیمت به همسرش گفت:«22 بهمن شهید می شوم». هنوز پانزده روز از رفتن علی به جبهه نمی گذشت که شوق دیداردوست اورا به معشوق رساندوبااصابت ترکش سرازتنش جداگردید. بعدازشهادت بوی عطرشهیدهمه رامست کرده بود،هرکس به سمت او می رفت ازبوی آن شهید می گفت. شهیدصباغزاده دروصیتنامه خویش می نویسد«دوستان، ازشما می خواهم که همیشه باهم خوب باشید وازغیبت وتهمت دوری کنیدتاآنجاکه می توانیدبه خاطر رضایت خداوند وبدون منت مردم کار را انجام دهید وهمیشه به یاد خداباشید.
*سینی چای در دستم بود با تمام افتخار و غرور وارد اتاق شدم برای لحظه ای دستانم لرزید صدای به هم خوردن استکان های چای شنیده شد به طرف مهمانها رفتم اول سینی رو جلوی حاج آقا قرائتی گرفتم و تعارف کردم:
بفرمائید.. حاج آقا قرائتی استکان چای را برداشت و از من تشکر کردم... برای لحظه ای صورتم سرخ شد اولین بار بود که شخصیت های مهم تلویزیونی رو از نزدیک می دیدم..
حاج آقا قرائتی به اتفاق آیه ا.. موسوی همدانی امام جمعه ؛ استاندار همدان , فرمانده سپاه و جمعی از بزرگان در منزل شهیدان محمد و حسن قاسمی که با ما همسایه دیوار به دیوار بودند جهت سرکشی آمده بودند... حاج اقا قرائتی با حسین آقا پدر شهیدان صحبت می کردند. حسین آقا که چند سالی همراه و ملازم حضرت آیه ا... العظمی ملا علی همدانی بودند ازخاطرات فرزندان شهیدش حسن ومحمد چنین نقل می کرد:
حسن تنها دوازده سال داشت و در داخل حیاط مشغول مطالعه بود که چند نفر از آشنایان زنگ خانه را زدند. پس از احوالپرسی روبه آنها کردم و گفتم ان شاءا... خیر باشد. یکی از آنها گفت: اگر خدا بخواهد عازم مکه هستیم. اما قبل از آن می خواهیم به قم برویم و مالمان را حلال کنیم. چون بنده به آنها توصیه کردم بهتر است برویم خدمت آقای آخوند و مالتان را حلال کنید و آنها نیز پذیرفتند. حسن هم با ما همراه شد مرحوم آخوند ما را به گرمی پذیرفت و تعارف کرد که بنشینیم. ایشان داشت به طلبه ها وجوهات می داد سال 1352 بود به هر یک از طلبه ها بیست تومان شهریه می داد. دقایقی بعد ایشان بلند شدند که هم طلبه ها را بدرقه کنند و هم دستور چای را بدهند. یکی از کسانی که همراه ما بود گفت فلانی مگر آقای آخوند چقدر پول زیر پتو داشت که به هر یک از طلبه ها بیست تومن داد...!!؟ من هم کنجکاوانه پتو را کنار زدم... اما دیگر پولی باقی نمانده بود.!! حسن از حرکت من بسیار ناراحت شد و این ناراحتی از نگاه خشمگین او کاملا مشهود بود. راستش منم از کاری که کرده بودم شرمنده شدم و از خودم خجالت کشیدم.