#رمان_از_سوریه_تا_منا
#قسمت_31
آنقدر به سر و صورتم زده بودم که استخوان های گونه ام درد می کرد. دل دردم که بماند.😔حسابی بی حال و بی رمق بودم. پرستار متوجه حالتم شده بود و مدام ما بین آرام کردنم سوالاتی درمورد بارداری ام می پرسید. اصلا کنترل حالم دستِ خودم نبود و مدام صالح را با دست بریده اش تصور می کردم و ضجه می زدم.😭آنها هم نمی توانستند آرامبخش تزریق کنند. توی اتاق با یک پرستار تنها ماندم. سعی داشت آرامم کند. حالم بهتر شده بود و از آن همه هیجان کاذب و منفی خبری نبود. چشمم می سوخت و تمام صورتم درد می کرد. سلما وارد اتاق شد و با چشمان😞متورم وخیس به سمتم آغوشش را باز کر. نمی دانم چه کسی به آنها خبر داده بود؟ اصلا چرا من تنها آمده بودم؟ چرا اینطوری دلم ضعف می رود
و چقدر تنم سرد بود و می لرزیدم. از شرایطم بی خبر شدم و گیج و سردرگم توی بغل سلما فرو رفتم.
_الهی دورت بگردم آروم باش. چیکار می کنی باخودت؟ خداروشکر کن صالح زنده س... "صالح؟! مگه قرار بود بمیره؟ چرا این حرفا رو می زنه؟"😒تلنگری به روحم کافی بود که موقعیتم را دوباره به یادم آورد و ضجه ام بلند شود.
_سلماااا صالحم... مرد زندگیم... میگن دستش قطع شده... نتونستن پیوندش بزنن. ای خدااااااا😭
سلما محکم مرا توی بغلش گرفته بود و به پرستار گفت:
_داره می لرزه... تنش یخ زده...
انگار به حرفم گوش نمی داد. با پرستار مرا روی تخت خواباندند و صدای مبهم سلما که شرایطم را برای عده ای سفید پوش توضیح میداد به گوشم می رسید. گوش هایم پر از هوا شده بود. کم کم صداها مبهم و قطع شد و چشمانم سیاهی رفت. دیگر نفهمیدم چه شد...
چشمم که باز شد لباس بیمارستان به تنم بود و سرم به دستم. زهرا بانو کنارم نشسته بود و ذکر می گفت.📿صدای گریه ی نوزادی توی گوشم پیچید. دلم ضعف رفت. گیج بودم و نمی دانستم چه بلایی سرم آمده.😪خواستم بلند شوم که دردی عمیق و خشن روی خط شکمم بی حالم کرد و صدایم را درآورد.
_آاااااخ
_بلند نشو دخترم. حالت خوب نیست از شدت درد اشکم درآمد و به چشمان سرخ زهرا بانو زل زدم. بلند شد و از اتاق بیرون رفت. انگار تاب تماشای خواهش نگاهم را نداشت. 😔"خدایا... چی به روزم اومده؟ "دستم را آرام روی شکمم کشیدم و دلم فرو ریخت. یاخدا... بچه م... چرا انقدر دلم ضعف میره؟ چرا نبض نمیزنه؟ "سلما وارد اتاق شد و با لبخندی😊 تصنعی کنارم نشست و پیشانی ام را بوسید.
_بهتری؟
چیزی نگفتم. انگار صالح راهم فراموش کرده بودم. نه... فراموش نکرده بودم. گیج بودم از مصیبت های وارده. خلا بود که آزارم می داد. خلا دستی که دیگر نبود و طفلی که هنوز به رشد نرسیده، از بطنم خارج کرده بودند و ناکام از حس مادری... حسی که تجربه اش نکردم. اشکم سرازیر شد. عمق فاجعه را فهمیدم. دلتنگ صالح بودم. خیلی دلتنگ صدا و نگاهش بودم. دلتنگ آغوشش... آغوش نیمه شده اش 😞
دلتنگ دلداری هایش و توکل عمیقی که داشت و آرامشش در اوج طوفان ها...
_ صالح کجاست؟
_ تو بخش آقایونه
سلما خندید و گفت :
_ انتظار نداری که بیارنش اینجا
” بیخود نخند سلما... دلم مُرده...“
_ حالش چطوره؟
_ خوبه... نگران نباش. خوابیده. همش سراغتو میگیره و مدام میگه بهش نگید که هول نکنه نمی دونه تو هم اینجایی و...😄
گریه ام گرفته بود و بی وقفه اشک می ریختم.😭
غم این فاجعه را تنهایی باید به دوش می کشیدم . صالحم نقص عضو شده بود وبچه...
” ای خداااا کمکم کن “
صدای گریه نوزادان مدام روی دل پاره پاره ام چنگ میکشید . تا صبح از کابوس و خواب آشفته نخوابیدم.
با هر نوای زیبا و دلنشین گریه ی نوزادی که می شنیدم میمردم و زنده می شدم .
دستم روی شکمم بود و به حال خودم و صالح و طفل ناکامم گریه می کردم .😭 صدای اذان صبح از پس پنجره های بسته ی اتاق به گوشم رسید. چشمم گرم شد و خوابم برد.
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
4_254230620467626813.mp3
5.61M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴دوباره ماییم تشییع شبانه
🌴دوباره ماییم قبر بی نشانه
🎤🎤 میثم مطیعی
#پیشنهاد_ویژه
http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_مدافع_حرم 😔
🍃 بسمـ رب شهدا 🍃
#شهید_دهه_هفتادی 😍❤️
که_زمان_و_مکان_شهادتش_را_میدانست😭
#شهادت💫
همیشه از من میخواست دعاکنم که #شهیدشود. حتی وقتی دانشگاه بود پیام✉️ میفرستاد که مامان یادت نروددعا کنی شهید شوم. هربار درجواب میگفتم که #نیتت راخالص کن تاشهیدشوی! نیتش را خالص کرد.🍃
#نقل_از_مادر_شهید 🌹
#ادامه_دارد....
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
✨﷽✨
✅چند عمل ساده براي چند صد برابر كردن
ثواب نمازها
❶ «اذان و اقامه»
باعث ميشود دو صف از فرشتگان، پشت سر
مومن نماز بخوانند: ثواب الاعمال صدوق ص٧٢
❷ «ركوع كامل»
باعث نداشتن وحشت قبر ميشود.
ثواب الاعمال صدوق ص٧٣
❸ «انگشتر عقيق»
دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت بدون
آن است: عدة الداعي ابن فهدحلي ص٢٢٠
❹ «مسواك زدن»
دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتاد ركعت نماز
بدون مسواك است:من لايحضره الفقيه صدوق
❺ «خواندن سوره قدر»
خواندن سوره قدر در يكي از نمازها باعث آمرزش
گناهان ميشود: ثواب الاعمال ص٢٦٧
❻ «استنشاق و مزه مزه در وضو»
باعث آمرزش و غلبه بر شيطان است
ثواب الاعمال صدوق ص٤٣
❼«عطر»
باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود.
ثواب الاعمال ص١٢٠
❽ «تسبيحات حضرت زهراء س»
بهتر از هزار ركعت نماز نزد حضرت صادق
(عليه السلام) است: فلاح السائل ص١٥٥
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
‼️ دیر آمد؛ زود رفت ‼️
🔻 دانشجو بود و جوان، آمده بود خط، داشتم موقعیت منطقه را برایش میگفتم که برگشت و گفت: ببخشید، حمام کجاست؟ گفتم: حمام را میخواهی چکار؟ گفت: میخواهم غسل شهادت کنم.
♦️ با لبخند گفتم: دیر اومدی زود هم میخوای بری. باشه! آن گوشه را میبینی، آنجا حمام صحرایی است. بعدش دوباره بیا اینجا.
🔻 دقایقی بعد آمد. لباس تمیز بسیجی به تن داشت و یک چفیه خوشگل به گردن. چند قدم مانده بود که به من برسد یک گلوله توپ زیر پایش فرود آمد...
راوی: #حاج_حسین_یکتا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
#سیره_شهدا 🌺🍃
ایشان در همه موارد نسبت به بقیه بهترین بود. از لحاظ خوشرو و خوشاخلاق بودن نمونه بود. همیشه خنده بر لب داشت و بعد از شهادت کسانی که میخواستند از شهید یاد کنند، از خندهرو بودنش میگفتند. همچنین خیلی بخشنده و دریادل بود. خاطرم نیست از کسی ناراحت و دلخور شده باشد. همیشه میگفت دنیا کوچکتر از این حرفهاست که بخواهیم ناراحت شویم و کینهای به دل بگیریم. دقیقاً با رفتار خوبش طرف را متوجه اشتباهش میکرد. خیلی از غیبت و دروغ بیزار بود. اگر گاهی پشت تلفن حرف کسی پیش میآمد، میگفت من راضی نیستم از این تلفن و در این خانه بخواهی غیبت کنی. نه خودش غیبت میشنید و نه میگذاشت کسی جلویش غیبت کند. اگر در مجلسی علیرضا بود، هیچوقت غیبت نمیشد. از دروغ گفتن هم خیلی بیزار بود. حتی اگر جایی به نفعش بود که دروغ بگوید باز از این کار خودداری میکرد.
#شهید_علیرضا_نوری
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#نماز
✅پیامبر اکرم (ص):
⚠️دعا کلید رحمت و وضو کلید نماز،
و نماز کلید بهشت است.
📚نحج الفصاحه ص۴۸۵
#نماز_اول_وقت_فراموش_نشود😍
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
☜ کاری کنید که همسرتان با شوق به خانه برگردد
🏠 رهبر انقلاب: اگر مرد خانه، فعالیتی چه علمی و چه جهادی و سازندگی و چه برای کسب روزی و چه برای کارهای عمومی دارد...
☜زن سعی کند فضای خانه را برای او مساعد کند که او بتواند با روحیهی خوب سرکار برود و با شوق به خانه برگردد.
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضیها حاضرن مدافع داعش بشن که مدافعان حرم رو زیر سوال ببرن...
http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
نوشتیم بسیجی.......
کوفیان خواندند لباس شخصی نظام
نوشتیم شهید.......
کوفیان خواندند مزدوران نظام
نوشتیم امام خامنه ای.......
کوفیان خواندند رهبری
نوشتیم جمهوري اسلامی.....
.کوفیان خواندندجمهوری ایرانی
هر کس بخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند...
.
گر کرب و بلا نبوده ایم، حالا هستیم✌️
گر شام بلا نبوده ایم، حالا هستیم✌️
ای مردم عالم همگی گوش کنید
تا آخرخون مطیع رهبر هستیم....
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أحـــفـــــظ و أنصر سید القائـــــد الامــــــــام خــــــامـــــنـــــه ای إلی ظهور المهدی عج
#ما_برآنیم_که_این_ذکر_جهانی_بشود
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
@Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#امدادگــر
هرکس میخواست او را پیدا کند ،
می رفت ته خاکــــریز ...
جبهه که آمد ، گفتند امدادگر بشود ؛
هر کس می افتاد داد می زد :
" امدادگر ...! امدادگر ...!"
اگر هم خودش نمیتوانست دیگرانی
که اطرافش بودند داد می زدند :
" امدادگر ...! امدادگر ...!"
خمپـاره منفجـر شد ؛
او که افتاد ، دیگران نمیدانستند
چه کسی را صدا بزنند ...
ولی خودش گفت :
#یازهرا ...! #یازهرا ...!
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣