💓🍀نماز خواندن وقت خداست....
ان را به دیگران ندهیم. シ ✌
#حَےِعَلیْالَصلاة 🌱
#امان_از_دل_زینب 💔🏴
فغان از عمقِ جان تا آسمان رفت
زِ گریه سو زِ چشمِ اختران رفت
به پیشِ دیده ی خونبارِ زینب
سرِ سلطانِ خوبان بر سنان رفت
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
#شهادتت_عقب_میفته😢
اوایل امسال با تعدادی از رفقا من جمله سید ابراهیم رفته بودیم برای شناسایی قبل از عملیات😊 منطقه درعا حین برگشت با توجه به فصل بهار و کشتزارهای گسترده تو منطقه حاشیه راه بوته های بلندی که انتهای ساقه هاشون خارهای توپی شکل گرفته (اندازه گردو) رشد کرده بود و من را وسوسه می که با پوتین بزنم زیرشون.... 😁
بلاخره شروع کردم اوليش و با پوتینم هدف گرفتم و با دورخیزی محکم زدم زیرش که بعد از کنده شدن و به هوا پرتاب شد......🙃با خودم گفتم عجب کیفی داد...🤗
بعد شروع کردم دومی..... سومی.... تا اینکه سید ابراهیم صدام کرد ابو علییییی😠
گفتم جانم؟😣
با همون لحن شیرین و قشنگش گفت قربونت بشم آخه اينا هم موجود زنده هستن☺️ همین کار باعث ميشه شهادتت به عقب بیفته بعد از این حرفش کلی تو فکر رفتم😞 و گفتم بابا سید تا کجاهاشو میبینه و نفهميدم کی رسیدیم مقر
و فهمیدم تا سيب نرسه از درخت نمیفته بله من و امثال من هنوز کال هستیم و لايق نشدیم😊
#شهدا_گاهی_نگاهی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
4_5947200949452800445.mp3
5.9M
بریده حنجر خداحافظ
عزیز بی سر خداحافظ ...
🎤حاج #میثم_مطیعی
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع🍃
http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
اجازه هسٺ چیزےبگویَمـ؟🙂☝️
آن پیرِزن تنها را یادٺ هسٺ؟
آنڪه هرشب خودَش با خودَش حرف مےزد؟🌱
آنڪه همیشہ دو لیوان برنج آب مےڪرد؟😞
آنڪه عصر ها جلویِ در خانه فرشش را پهن مےڪرد و چای دونفره مےریخت؛☕️مےنشست و مےنشست تا سرد مےشد
بعد هم بساطش را جمع مےڪرد و مےرفتـ👣
یادَت هسٺ؟😊
آرے او بہ رحمت خدا رفت..😞🕊
✨| #مادر_شهید
✍| #میمـ_اسـ_اچ
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
✨#دوراهــــــــــے
✍ مـریـم سـرخـه اے
🌹قسـمـت #پــنــجــاه و شــشــم
از جایم بلند شدم.
روشنک_بریم؟؟
-بریم.
راه افتادیم و سریع تا ماشین رفتیم.
روشنک_وای خدا کنه معطل مانباشن!!!یا بدتر از این اینکه جانمونده باشیم.
لبخندی زدم و گفتم:
-مطمئن باش خود شهید درستش میکنه.
روشنک لبخند موزیانه ای زد و گفت:
-الحق که پاکی! اعتقادت از من قوی تر شده.
خندیدم و چیزی نگفتم.
روشنک با برادرش تماس گرفت.
روشنک_سلام داداش خوبی؟
جان؟!!
توی راهیم یه سر رفتیم گلزار.
شرمنده.
اها خب؟
جدا؟؟؟؟؟؟؟
اها باشه باشه الان میاییم.
یاعلی.
روشنک متعجب به من نگاه می کرد و بعد زد زیر خنده.با نگرانی گفتم:
-چی شده جاموندیم؟؟؟!!!
-نه دیوونه!!!
-پس چی؟!
-برادرم گفت یه مشکلی پیش اومده یکم دیر تر می ریم!!!
زدم زیر گریه.
من_دیدی گفتم روشنک شهدا حواسشون هست...شهید خلیلی میدونست همه چیو...
-اره عزیزم...
ماشین رو روشن کردو راه افتادیم.
تا رسیدیم همه آماده ی رفتن بودن از ماشین پیاده شدم روشنک ماشین رو پارک کرد وسایلمون رو برداشتیم و سوار اتوبوس شدیم بعد از پنج دقیقه حرکت کردیم.
چشمام هی میرفت ولی سعی می کردم نخوابم.
باهمان پیرهن یقه آخوندی و ریش بلند با چهره ی جذاب شبیه شهید زنده بود...به هیچ خانومی نگاه نمی کرد.بطری آب پخش میکرد.
به صندلی ما رسید بطری را روبه روی روشنک گرفت و گفت:
-بفرمایین خواهرم.
بطری دیگری برداشت سمت من گرفت و گفت:
-نوش جان.
-متشکرم.
رد شد و نگاه من را با خودش کشاند.
متوجه روشنک شدم سریع نگاهم را ازش گرفتم و بحث را عوض کردم.
-کی می رسیم؟؟؟
-چیزی نمونده خیلی وقته تو راهیم یکی دوساعت دیگه می رسیم.
-آها.روشنک؟؟
-بله؟
-جدا آدم هایی که مذهبی (واقعی) هستن و با خدان...چه آرامشی دارن...
-آره عزیزم هرکی با خدا باشه آرامش داره...
-چرا؟؟
-چون به اون آرامش حقیق که خداست رسیده و میتونه این آرامشو منتقل کنه...
-چه جالب...
-اره عزیزم...باخدا باش و پادشاهی کن...بی خدا باش و هرچه خواهی کن...
لبخندی زدم و بعد سکوتی بینمان بر قرار شد...
ادامه دارد...
@shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
#بچه_هیاتی_با_معرفت
ننه می گفت: «آخه پاهات از بین می ره. تو هم مثل بقیه کفش بپوش😒، بعد برو دنبال دسته.» #ابراهیم چشم های میشی اش را پایین می انداخت😔 و می گفت: «می خوام برای امام حسین سینه بزنم💔. شما با من کاری نداشته باشین.»😢
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#شهید_بیسر
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد ❣