#عاشقانه ❤️
میومد خونه، نمیذاشت کار کنم.
زهرا رو میذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون #غذا میداد.
میگفت: «شما از صبح تا حالا به
اندازه کافی #زحمت کشیدی»
#مهمون میومد،
پذیرایی با خودش بود.
دوستاش به شوخی میگفتند:
«مهندس که نباید تو خونه کار کنه!»
میگفت: من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم
مگه به حضرت زهرا (س) #کمک نمیکردند؟
#شهید_حسن_آقاسی_زاده🌷
@Shahadat_dahe_haftad
#شهـدا_چہ_می گویند؟
آنها میگویند ، ما در زمان خود
#مَـردانہ رفتیــم
حالا نوبت #شماست..!!
#مبـادا با حرفتـان
یا #قدمتـان ، کارے کنید کہ
#زحمت ما هـدر برود
#شبتــان_بـا_یادشہــدا_آرامــ💚🌙
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
7⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠شهیدی که با حضرت زینب(س) در جبهـه دیـــدار داشت
✍همسر بزرگوار شهید برونسی:
یکبار خاطره ای از جبهه برایم تعریف میکرد
میگفت:
🌷کنار یکی از زاغه های #مهمات سخت مشغول بودیم.
تو جعبه های مخصوص مهمّات میگذاشتیم و درشان را می بستیم.
گرم ڪار یکدفعه چشمم افتاد به یک خـانـم #محجبـه که چادری مشکی داشت،
پا به پای ما مهمات میگذاشت توی جعبه ها.
🌷با خودم گفتم حتما از این خانمـهاییه که میان جبهه
اصلا حواسم به این نبود که #هیچ زنی را نمیگذارند وارد آن منطقه بشود.
به بچه ها نگاه کردم مشغول کارشان بودند و بی تفاوت میرفتند و می آمدند، انگار آن خانم را نمیدیدند.
🌷قضیه عجیب برام سؤال شده بود
موضوع عــادی بنظر نمیرسید.
#کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست
رفتم نزدیکتر تا رعایت #ادب شده باشد،
سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم:
🌷خانم ! جایی که ما مردها هستیم شما نباید #زحمت بکشین.
رویش طرف من نبود.
به تمام قد ایستاد و فرمود:
مگر شما در راه #برادر من زحمت نمی کشید
یک آن یاد #امـام_حسیـن علیـه السلام
افتادم و اشک توی چشمهام حلقه زد.
خدا بهم لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست .
🌷بی اختیار شده بودم و نمیدونستم چی بگم
خانم همانطور که رویشان آنطرف بود فرمودند:
هرکس که یاور ما باشد البته ما هم یاری اش میکنیم.
📚کتاب خاکهای نرم کوشک ص۱۶۶
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
•|♡|•
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣