همیشه به من میگفت که او را از زیر قرآن رد کنم.
تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم🍃. وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند😔، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند. به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند،
شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد.😭
همانجا گفتم: «میخواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را میدانم. من با تو زندگی میکنم مصطفی».💔
راوی:همسرشهید
#مصطفیصدرزاده
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣️شهادت + دهه هفتاد❣️