حرمله: #پدر را بزنم یا #پسر را؟
گفت: پسر را بزن پدر خودش می افتد
یا باب الحوائج ڪربلا!
#دست مرا بگیر
#آب از سرم گذشت...
السَّلام عَليڪ يٰا عَلى اَصغر(؏)
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🌷| #جیبش باید پر پول می بود اما نبود
نه اینکه #ولخرج باشه نه😌
ته ته تفریحش این بود که با #پسر خاله هاش جمع بشند و #برن دریا تنی به آب بزنند🏊
پاسدار بود و #حقوق کارمندی سپاه رو می گرفت #مجرد هم بود👨
#با ما زندگی می کرد و خرجی برای خورد و #خوراک روی دوشش نبود .👌
با این حال #بازم جیباش پرپول نبود😊
پس اندازی هم نداشت. در #حد خرج و مخارج عادی خودش، #همین که بتونه کرایه بده جایی بره و بیاد، از حقوقش برمی داشت #توی جیبش میذاشت .👌
#بقیه پول هاشو قرض می داد به دوستان و #اقوامی که زن و بچه داشتن و #پای مخارجشون #لنگ می زد
#حتی اگه به روش نمی آوردند خودش به بهانه ای سر #صحبت رو باز می کرد و #مبلغی رو بهشون قرض می داد💰
#می_گفت : اینها بیشتر از من به این پول نیاز دارن. زندگی من #فعلا میگذره، شکر خدا😌🌹
قرض هم #که می داد می گفت : دستتون باشه هروقت #لازم داشتم خودم میام #سراغ شما. برای پس دادنش عجله #نکنید✋
همیشه #بهش می گفتم مادر #پول هایی که قرض می دی رو بنویس گوشه ی #دفتری جایی از یادت نره✍
آروم می خندید و میگفت : نیازی نیست☺️ اگه پس آوردند که چه #بهتر. اگه هم که نه #نوش جونشون راضی ام😌👌
#یکی دو تا که نبودند بعد از #شهادتش پشت سر هم غریب و آشنا می اومدند و می گفتند #فلان قدر بهش بدهکاریم ... ‼️
#شهید_مدافع_حرم_عبدالصالح_زارع
#راوی_مادر_شهید
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#رسـم_خـوبان
یک روز #عکس از امام را همراه خود به خانه🏡 آورد و با نردبانی که به پایه #چوبی برق روبروی منزل گذاشته بود عکس🖼 را به پایه چسباند . #پسر همسایه که هم سن او و پسر استوار ارتش بود ،😬رفت و آن را کنده و در خانه مان #پرت کرد و امیر باز هم آن را چسباند♻️ ، این کار چند بار تکرار شد نهایتا پسر با #عصبانیت عکس را درآورد و فریاد زد بیایید خدایتان را بگیرید😡 . امیر با #خوشحالی عکس را برداشت و دوباره به پایه برق نصب کرد😍
#شهید_عبدالامیر_شاکور🌷
#سالروز_شهادت
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣