eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.8هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک هفته بود که نامزد صالح بودم.یک هفته بود که تمام فکر وذکرم شده بود صالح و دیدن او.همسایه بودیم و دیدارمان راحت تر بود.هر زمان دلتنگش می شدم با او تماس می گرفتم. یا روی پشت بام می آمد یا توی حیاط.خلاصه تمام وقت کنار هم بودیم.حس میکردم وابستگی ام به او لحظه به لحظه بیشتر می شد. آن روی سکه را تازه می دیدم.صالح سر به زیر و با حجب و حیا به پسر بچه ی پر شیطنتی تبدیل شده بود که مدام مرا با شیطنت ها و کارهای خارق العاده اش غافلگیر میکرد.تنها زمانی که به محل کار می رفت او را نمی دیدم. لابه لای دیدارهایمان خرید هم می کردیم.قرار بود بعد از ماه صفر عقد کنیم .باورم نمی شد خاستگاری و نامزدی مان عرض یک هفته سر هم بیاید.چیزی به موعد عقدمان نمانده بود با هم به خرید حلقه رفتیم.سلما کار داشت و نتوانست همراهمان بیایید.زهرابانو هم بهانه ای آورد و ما را تنها به خرید فرستاد. بابا عابر بانکش را به من داد که حلقه ی صالح را حساب کنم .روسری سفیدم را مدل لبنانی بستم و چادر عربی را سرم انداختم و بیرون رفتم .صالح ماشینش را روشن کرده بود و منتظر من بود.سوار که شدم با لبخندی تحسین بر انگیز نگاهم کرد و گفت: _سلاااااام خانوم گل...حال و احوالت چطوره؟ خوش تیپ کردی خانومم.... گونه هایم گل انداخت و چادرم را مرتب کردم. _سلام صالح جان.چشمات خوش تیپ میبینه... _تعارف که ندارم.این مدل روسری و چادر عربی بهت میاد.قیافه تو تغییر داده. از توجه اش خوشحال بودم.نفسی عمیق کشیدم و گفتم: _نمی خوای حرکت کنی؟ _نمیذاری خانووووم.نمیذاری از دیدنت لذت ببرم. دنده رو عوض کرد بسم ا... گفت و حرکت کرد.هرکاری کردی حلقه ی طلا برنداشت.اصلا متقاعد نشد.گفتم فقط یادگاری نگه اش دارد اما قبول نکرد.در عوض انگشتر نقره ای برداشت که نگین فیروزه ای نیشابوری داشت. من هم اصرار داشتم نقره ای بردارم اما اصرار صالح کارسازتر بود و به انتخاب خودش حلقه ی طلای سفید پر نگینی برایم خرید. واقعا زیبا بود اما از خرید حلقه ی صالح ناراضی بودم. _چیه مهدیه جان؟چرا تو هم رفتی؟ _مردم چی میگن صالح؟ _بابت چی؟ _نمیگن نتونستن یه حلقه درست و حسابی فرا دومادشون بخرن؟ دستم را گرفت و گفت: _به مردم چیکار داری؟ طلا واسه آقایون حرومه.تو به این فکر کن. اخمی ساختگی به چهره اش نشاند و بینی ام را فشار داد و گفت: _درضمن...بار آخرت باشه که به حلقه ی من توهین می کنی خانوم خوشگله. راضی از رضایتش سکوت کردم و باهم راهی رستوران شدیم.خسته بودم و زیاد میلی به غذا نداشتم.سر میز شام به من خیره شد و گفت: _مهدیه جان... _جانم. _تصمیمی دارم.امیدوارم جیغ جیغ راه نندازی. و ریسه رفت و سریع خودش را جمع کرد.بی صدا به او زل زدم که گفت: _بابا گفت آخر هفته مراسم عقد رو راه بندازیم.قراره با پدرت صحبت کنه.من نظرم اینه که...خب....یعنی...میشه اینجوری بهم زل نزنی؟ دستمال را از روی میز برداشت وعرق پیشانی اش را پاک کرد.خنده ام گرفته بود.ما که محرم بودیم پس اینهمه شرم برای چه؟ سرم را پایین انداختم و گفتم: _اینجوری خوبه؟ _نه بابا منظورم این بود شیطنت نکن.به چشام که زل میزنی دستپاچه ام می کنی. _ای بابا صالح،جوئ به لبم کردی.حرفتو بزن دیگه. _ی باشه باشه...نظرم اینه که عقد و عروسی رو با هم بگیریم. لقمه توی گلویم پرید.کمی آب توی لیوان ریخت و مضطرب از جایش برخاست.با دست به او اشاره دادم که حالم خوب است.آرام نشست و سکوت کرد. حالم که جا آمد طلبکارانه به او خیره شدم و گفتم: _تنهایی به این نتیجه رسیدی؟! موهای مرتبش را مرتب کرد و گفت: _خب چکار کنم؟طاقت این دوری رو ندارم. @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
یہ جایے خوندمــ🕶 ما انسان‌ها ‌‌، هر سالــــ📆 از ڪنار روزے کہ قراره بمیریمـــ😢 گذر میڪنیم، بدون اینڪہ بدونیم اون روز ، روز مرگ ماستــــ😓 پ.ن: مهربونے رو بہ تعویق نندازیمــ❌ شاید فردا نباشیم ‌، ڪہ مهربونے کنیم؛ یا نباشن کہ بهشون محبت کنیمـــ💓 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
💔 صادق کارهایش را #خدا_محور کرده بود. به خواسته ی فرزندم در مجلس عزایش سیاه نپوشیدیم.. راوے: پدر #شهیدصادق_عدالت_اکبری #شهید_مدافع_حرم #فدایی_عمه_سادات @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
امان از دل زینــــــــــــــــب😔: 💔 ما همہ یڪ سو؛ پدر دق میڪند از رفتنٺ😔 مادرِ خوبم ... بہ عشقِ ماندن حیدر بمان😭 🏴 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
#شهید_احمد_مکیان #شهید_دهه_هفتادی داخل قبر #قسمت_100 مادرش موقع تدفین احمد خیلی بی تابی میکرد به
کنار امام زمان بعد از شهادتش مادرش تعریف میکرد یک روز که خیلی برایش گریه کردم به خوابم امد اما این بار با اجدادش آمد گفت ببین این اجدادم هستند ایشان هم امام زمان علیه السلام هستند شما نمیدانی اینجا جای ما خوب است. ما در کنار امام زمان هستیم. راوی: پدر شهید حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
✹﷽✹ دیـــــدار #تو گر صبح ابـــــد هم دهـــــدم دست #من ســـــرخوشم از لذت این چشم بہ راهـــــے... #شبتون_شهدایی🌷 #شهید_روزبه_هلیسایی @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🌺🍃🌺🍂 ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم بجز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم #صبحتون_شهدایی 😊 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#مهــدی_جان این روزها که می‌گذرد غرق حسرتم مثل ‌قنوت‌ های بدون اجابتم! 😞 بسته ست چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری! منم ‌که گرفتار‌ غیبتم ...💔 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔔 ⚠️ ✍فــرشته از خـــدا پرسید: مَـردمانت مســـجد می سازند نماز می خـوانند چـــرا برایشان نمی فـــرستی؟؟!! 👈خــدا پاســـــخ داد: گــوشه ای از زمین دخترڪی ڪنار مادر و برادر مــــریضش در خانه ای بی ســقف بازی می ڪند! 👌تا مخلوقاتــم بـرایشان نسازند آســـــمان من سقـف آنهاست پــس اجــازه بارش🌧 نمی دهـــــم! ▫️خدایا دِه ڪه به ایـــمانی برسم نه ایمانی ڪه به نانی برسیم. @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌸 فرازی از وصیت‌نامه شهید خدایا شڪرت ڪه عشق حسینت را در دلمان زنده گرداندی تا دگر بار حماسه های عاشورا در ابعادی دیگر از تاریخ زنده گردد... خدایا مرگ ما را شهادت در راه خودت قبول ڪن باشد ڪه با نیل به این سعادت عظما ما را همیشه جاوید گردانی،والسلام. #شهید_علی_پاجانی @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❤️خیلی ها می پرسن: ❤️ 💖"کی گفته محجبه ها فرشته اند؟؟!💖 💝◄ 💞همانا عفیف و پاکدامن،فرشته ای ازفرشته هاست.💞 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
می‌گفت خیلی از بچه مذهبیا خیلی از ماها که عجل لولیک الفرج گفتنامون گوشِ فلکُ کر کرده بعدِ ظهور از حضرت می‌بُریم چون منتظرِ یه امامِ مظلومیم نه امامِ مقتدر ! می‌گفت ما عادت کردیم برای ائمه فقط گریه کنیم فقط بگیم بمیرم برای مظلومیت حسین فقط شعارِ یا لیتنا کنا معک سر بدیم می‌گفت همه ی اینا خوبه اما جوری نباشه که وقتی پای عمل اومد وسط و اومدی توی گود دنبالِ یه قطره آب بگردی برای تشنگیِ امامت می‌گفت بعضیا اقتدار رو که از حضرت می‌بینن اشداء علی الکفار رو که می‌بینن دل می‌کنن میرن تو لشکر مقابل یا بی طرف می‌شن و بی تفاوت چون نگاهشون به بحثِ ظهور و اتفاقاتِ بعدش غلط بوده می‌گفت باید خودتونُ آماده کنید برای یه حکومتِ مقتدر و یک عدالتِ عمیق و جدی اگر آماده نباشیم و شناختِ درستی نداشته باشیم اعمال حضرت رو نمیتونیم تحلیل کنیم که هیچ ، ممکنه باهاشون مخالف هم بکنیم ! و نمیتونم تو فتنه هایی که پیش میاد درست رو از غلط تشخیص بدیم دورانِ حکومت امام زمان با همه ی اماما فرق می‌کنه و بلاخره دورانِ اقتدار و پایانِ مظلومیتِ ائمه و پیروانشون با ظهورِ حضرت آغاز می‌شه . میخوام بگم ؛ حواستون به طرزِ نگاهتون باشه یه وقت ، امامِ زمانتونُ تو پستی بلندیِ زمان گم نکنید یه وقت ، به این ندبه های صبح و بازهم‌نیامدی‌گفتن‌های غروبِ جمعه دل خوش نکنید و یادتون نره که کوفیا ، تو العجل گفتن به امام زمانشون ، از همه بهتر بودن ! کربلاها در پیش داریم ... @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
|•~•|وقتی پای باور در میان باشد لیلی نام دیگر جنگ است ✌✨ 🌱😍 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#والپیپر_ویژه😍😍😍 #گوشی📱 #رهبرانه❤️ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
....!! 🌷یک شب قبل از شروع عملیات بیت المقدس، حسین تو سنگر خوابیده بود، دوستانش وارد سنگر می شوند، با ورودشان در سنگر بوی عطر و گلاب مستشان می کنند؛ بوی عطر از بدن حسین بود! آنقدر از این بو مست شده بودند که حسین را از خواب بیدار کردند، به او گفتند: «حسین! این چه عطری ست که زده ای؟ چقدر خوش بوست گیج مان کرده. بده تا ما هم بزنیم.» 🌷حسین با چشمانی خواب آلود گفت: «عطر کجا بود؟ اصلاً من عطری ندارم؟ دیوانه شدید؟ بیائید مرا بگردید.» ولی دوستانش قبول نمی کردند، لحظاتی گذشت، حسین کاملاً هوشیار شده بود و به دوستانش با تُندی گفت: «چرا مرا از خواب بیدار کردید؟ داشتم خواب می دیدم.» گفتند:«چه خوابی؟» نگفت. با اصرار زیاد حسین را به حرف آوردند. 🌷حسین با چشمانی اشک بار گفت: «امام زمان (عج) را سوار بر اسب سفید در خواب دیدم که به من گفت: «به زودی شهید می شوی.» خواب امام زمان (عج) او را خوش بو کرده بود!! دوستانش می گفتند: «در حین عملیات تیری به حسین خورد و حسین را به زمین انداخت. او با همان حال قرآن را باز کرد و مشغول به تلاوت قرآن شد. بچه ها می خواستند او را به عقب برگردانند ولی او مخالفت کرد.» 🌷....حسین گفت: «بچه ها با من کاری نداشته باشید مگه امام زمان (عج) را نمی بینید؛ بروید جلو پیش امام زمان (عج)، مرا وِل کنید....» 🌹خاطره اى به ياد شهيد معزز سيد حسين گلريز راوى: مادر شهيد @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#ترک_گناه حضرت #آیت_الله_بهجت 🌼هرڪس در دام #گناه افتاده و بہ آن #عادت ڪرده جهت ترڪش ۴۰ هفته مستدام بر سر مزار یڪے از علما رفتہ و برایش #قرآن بخواند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #بسیاااااار_مجرب_جهت_ترک_گناه ✍تو رو خدا #گناه نکن😭 مگه اعتقاد نداری #امام_زمان نگاهت میکنه؟ مگه اعتقاد نداری #امام _زمان #غصه شیعیانش و میخوره؟ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
*دوست دارم زودتر خانوم خونه م بشی * طنین صدایش مدام توی گوشم می پیچید. مطمئن بودم زهرا بانو هم نسبت به این تصمیم واکنش نشان می دهد.چرا که مدام به فکر جهزیه اک بود آن هم به بهترین شکل ممکن.چیزی که زیاد برای خودم مهم نبود.حتی به صالح نگفتم که خانه رع چه کار کنیم ؟ خیلی کار داشتیم و این پیشنهاد صالح همه را سردرگم می کرد. درست مثل تصورم زهرا بانو کلی غر زد و مخالفت کرد اما بابا انقدر گفت و گفت و گفت که سکوت کرد و کم و بیش متقاعد شد. اینطور که فهمیدم هنوز قرار بود با سلما و پدرش توی خانه ی پدرش زندگی کنیم.مشکلی نداشتم اما از صالح دلخور بودم که درمورد این مسائل با من چیزی نمی گفت. از طرفی هم نگران بودم. از این همه اصرار و عجله واهمه داشتم و سردرگم بودم برای تشکیل زندگی جدید. دو روز بود که صالح را ندیده بودم.انگار لج کرده بودم که حتی به او نمی گفتم یک لحظه به دیدارم بیاید و خودم هم با او تماسی نداشتم.اصلا این سکوت صالح هم غیر طبیعی بود. انگار چند شهر از هم فاصله داشتیم و همسایه ی دیوار به دیوار هم نبودیم.بی حوصله و بغض آلود بیرون رفتم. مدتی بود به پایگاه نرفته بودم.هنوز پیچ کوچه را رد نکرده بودم که ماشین صالح از جلویم رد شد. بی تفاوت به راهم ادامه دادم.صالح نگه داشت و صدایم زئ توجه نکردم. _مهدیه جان...مهدیه خانوم...ایستادم اما به سمت او نچرخیدم.ماشین را خاموش کرد و به سمتم دوید. _خانومی ما رو نمی بینی؟ بدون حرکتی اضافی گفتم: _سلام... _سلام به روی ماهت حاج خانوم _هنوز مشرف نشدم.پس لطفا نگو حاج خانوم. _چی شده خانومم؟با ما قهری؟نمیگی همسایه ها ببینن بهمون می خندن؟ _همسایه ها جای من نیستن که بدونن چی تو دلم می گذره _الهی من فدای دلت بشم که اینجوری دلخوری. می دونم...به جان مهدیه که می خوام دنیا نباشه خیلی سرم شلوغ بود.الان هم باید برگردم محل کار.فقط چیزی لازم داشتم که برگشتم .قول میدم شب بیام باهم حرف بزنیم.باشه خانومم؟! مظلومانه به من خیره شده بود.گفتم: _لطفا شرطمون یادت نره. باتعجب به من نگاه کرد.گفتم: _اینکه مواظب خودت باشی. لبخند زد و دستش را روی چشمش گذاشت. سوار ماشینش شد و با عجله دور شد.آهی کشیدم و راهی پایگاه شدم. @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#شهید_حسین_بواس🌹 #وصیتنامه🍃 خدایا نمی دانم کِی ، کجا و چگونه مرا خواهی برد... ولی از تو میخواهم زمان مرگم، مرا در راه حفظ و نگهداری از دینت ببری. شهادت ۱۳۹۵ خانطومان ، سوریه #اَلْلٰهُمَ‌الْرزُقْنٰا‌شَهادتَه🍃 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
؟! گر تمام شهر زلیخا شوند و جلوه گری کنند ⬅تو یوسف باش ⬅یوسف گونه ببین ⬅یوسف گونه رفتار کن خدا را چه دیدی شاید ⬇ با یوسف بودن تو ↩زلیخا هم به خود آمد. @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
#شهید_احمد_مکیان #شهید_دهه_هفتاد کنار امام زمان #قسمت_101 بعد از شهادتش مادرش تعریف میکرد یک رو
وصیت نامه بسم رب شهدا و صدیقین دل نوشته ای به رسم وصیت نامه ... خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش استوار مانده ایم خدایا های و هوی بهشت را می بینم چه غوغایی! حسین علیه السلام به پیشواز یارانش امده است چه صحنه ای فرشتگان ندا میدهند که هم رزمان ابراهیم، همراهان موسی،هم دستان عیسی هم کیشان محمد هم سنگران علی همفکران حسین و همگامان خمینی و خامنه ای از سنگر کربلا امده اند چه شکوهی چرا ما باید همیشه شاهد شهادت و عروج برادری باشیم و حسرت بخوریم که چرا ما از این قافله عقب مانده ایم چرا فقط ما باید زیر تابوت انها را بگیریم و دیگران زیر تابوت ما را نگیرند آخر صبر و تحمل تا کی؟ ما هم دوست داریم شهید بشویم و مشمول ایه کریمه و لا تحسبن الذین قتلوا باشیم ما هم دوست داریم سرمان در دامان سرورمان حسین بن علی علیه السلام قرار بگیرد و دوست داریم از دست حضرتش آب بنوشیم پس حال که این سعادت در خانه ما را که کوبیده است سراسیمه به طرفش می شتابیم و خود را از جام شهادت سیراب می کنیم و جهان و این دنیا را با تمام مظاهر فریبنده اش ترک می کنیم و به حقیقت و ذات دنیا که همان آخرت است می رسیم ای کاش پر داشتم و میتوانستم بار دیگر خانواده ام را مخصوصا مادر و همسرم را ببینم ولی نه خدایا چون این هجرت و جدایی در راه توست با جان و دل آن را خریدارم در حالی می نویسم که امیدی به شهادت ندارم مگر به فضل و کرم خداوند متعال زیرا ما بنده نافرمان بردار درگاه خداوند بوده ایم که اگر بخواهیم خود را از شهدا و شاهدان حقانیت خداوند تبارک و تعالی بدانیم دچار جرم دیگری شده ایم دوست دارم اگر جنازه ام به دست شما رسید پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل بگیرید غریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه قم قطعه ۳۱به خاک بسپارید و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی حتما چنین کاری بکنید چون من از روی پرنور و با جمال شهدای گمنام خجالت می کشم که قبر من مشخص و جناره ام با احترام تشییع و دفن شود ولی آن نوگلان پرپر روی دشت ها و کوه ها بی غسل و کفن بمانند یا زیر تانک ها له گردند ای ای امت دلاور حزب الله ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید تمام هستی تان را تقدیم اسلام کنید من که چیزی نداشتم هستی من یک جان بود که به پای رهبرم عزیزم و امت حزب الله فدا کردم ولی افسوس که یک جان بود کاش چندین جان داشتم و آنها را به پای رهبرم و کوی عشق حسین می ریختم و به اندازه یک لبخند او را شاد می کردم به نماز اول وقت پایبند باشید و بر خواندن قرآن مخصوصا معنایش تداوم و پشتیبان ولایت فقیه باشید از همه تقاضا دارم طوری عزاداری نکنید که باعث خوشحالی دشمنان شود جشن بگیرید تا کور دلان بدانند که ما سعادت را در شهادت می دانیم اگر کسی از اهل فامیل و دوست و آشنا خدایی نکرده گفت فلانی رفت و ای کاش زنده بود و... به ایشان بگویید که احمد جایش خوب است و شما فکری به حال خود بکنید که هنوز مانده اید... @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
☘ بچه ها هممون یه روز میمیریم! و بخاطر گناهامون به غلط کردن میفتیم! پس بیاین قبل اینکه به غلط کردن بیفتیم یه غلطی بکنیم! @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا