#تلنگــرانـــہ
آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند: ↓
°• اگہ کسےدرجنگ
#شهـیدبشہ یڪبارشهـیدشده
اماکسے اگہ
باهواےِ نفـس خودش بجنگه
#هرروزشهـیدمیشہ •°
@SHAHDAT_DAHE_HAFTAD
•═•••🍃••◈🌸◈••🍃•••═
#دلانہ✨
وَقٺےمیونِقبورِشھداقدممیزنے
بہوضوحبوۍبھشٺروحسمیکُنے
انگارنہانگارکہخوابیدن
چشمآۍٺکٺکشونباهآٺحرفمیزنہ
بِھٺلبخندمیزنن
راهکارنشونمیدن
هدایٺمیکُنن
وعجیبحِلٵوَٺےدارهکہمیونِ
اینهمہعاشقغریـبہنبــآشے.. ♥️
#شهدا ☺️
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🍃قَد اَفلَحَ مَن زَكّاها🍃
| شمس/۹ |
خدا خودش میگه ها:
هر کسی که خودشو از گناه دور نگه داره و خودسازی کنه..
خوشبخت وعاقبت بخیر میشه🌱
- خب ما دیگه چی از این بهتر میخوایم؟
#ازآسمان☔️
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
°•~♥️
غمِ یوسُف
بُکشد !
عاشقِ
کنعانی را...:)🌱
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#شـاهبـانوۍمن
دیگـربهنسخہهاۍاطبانیازۍنیستــــــ
یڪیـارقیہدواۍدلغصہدارمـا
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
آهاۍ رفقا...🌱
نت موبایل ها رو همه قطع کنید|📱🚫|
به نت الهے متصل شوید...|💕|
#بهوقتاذان|🕋|
#التماس_دعا
#اذان♥️🌱
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
|هرجاسخنازرقیهجانمیآید😍
صوتصلواتعرشیانمیآید♥️ 🌙|
|درمجلساینسہسالهمنمعتقدم
عطرخوشصاحبالزمانمیآید🌱|
#ولادتحضرترقیهخاتون😍🎊
#رقیہجانِحسین🎉💜
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
|هرجاسخنازرقیهجانمیآید😍 صوتصلواتعرشیانمیآید♥️ 🌙| |درمجلساینسہسالهمنمعتقدم عطرخوش
•••😍🎉🎊•••
#دردانہحسین♥️🌱
|در دفتر شعرِ کربلا این خاتون
عمریست به «دُردانه» تخلص دارد😌
بالای ضریح او مَلَک حک کرده
در دادن حاجات تخصص دارد🕊|
#عُشــــٰاقالدردانہالحــــ❀ــسَـیـن♥️)∶
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
1_60679824.mp3
4M
#ولادترقیةبنتالحسین💜🌈
|دختردردونہیاربابرسیده|
#ولادتدرانہحسینمباررررررک😍🎉🎊
#جوادمقدم🎤🎧
http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
يوسُفِ گُمگَشتھ باز آيَد
اگـر ثابـِت شـَوَد
دَر فِراقَش مِثلِ يَعقوبيم
وَ حَسرَت ميخوريم
الَسلامعَلَیکاَیُهَاالعَزیز
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#طـنـز_جـبهـہ😁
⭕️دو تا از بچههاے گردان، غولـے را همراه خودشان آورده بودند و هاے هاے مـےخندیدند.
گفتم: «این ڪیـھ؟» ↭😳
گفتنـد: «عـراقـے» ↫😁
گفتـم: «چطورے اسیرش ڪردید؟» ⇤😎
مـےخندیدنـد ⇜ 😂
.
گفتنـد:
«از شبــ🌙 عملیاتــ پنهـان شـده بـود. تشنگـےفشار آورده بـا لبـاس بسیجـےهـا آمـده ایستگـاه صلواتـے شربتــ گرفتـھ بـود.╉😎😂╉ پـول داده بـود!»
اینطورے لـو رفتـه بـود. بچـھ هـا هنـوز مـےخندیدند.😁😁
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
•{ #مذهبـے 🌙
•{ #استوری🌱
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺰﻧﺪ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ..؛✨
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
•••🎊😍
|هنوزمستیشعبانادامهخواهدداشت
صداےپاۍرقیہ،بہگوشمیاید...|♥️😌
#میلادبۍبۍرقیہخاتوݩ🎉🌱
#مبارڪاااااباشه☺️💕
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#هـوالعـشـق❤️ از اتاق پرو بیرون اومدم. _آقا بی زحمت این مانتو رو حساب کنید. فروشنده مشغول تا زدن مان
#هـوالعـشـق❤️
نزدیکای ساعت ۱۲ رسیدیم خونه سید اینا⏲
همه خسته بودیم و سریع شام خوردیم تا بخوابیم.
من و فاطمه قرار شد تو اتاق سید بخوابیم☺️سید و علیم توی اتاق مهمون😝
ولی از اونجایی که داداش منو خانومشون میدونستن دیگه از این فرصت ها گیرشون نمیاد قرار شد دوتایی توی اتاق مهمون بخوابن😈(بی تربیت ها خجالتم نمیکشن ناسلامتی رفتیم تو خونه یه روحانی👳 تازه من و سیدم که سینگل😇)
منم توی اتاق سید😍 سیدم توی هال😂
در اتاق شو باز کرد منو راهنمایی کرد.
سید: خب اینم اتاق من امیدوارم راحت بخوابید. دیگه اگه کمی کسری هست حلال کنید🙂
_ممنون . بازم شرمنده که اتاقتون رو....
نذاشت دامه بدم😌
سید: این چه حرفیه نفرمایید. با اجازه.
جواد رفت و پشت سرش درو بست🙃
چادر و مانتو مو در آوردم . زیر مانتوم یه تاپ مشکی تور داشتم.😊
آخییییش😋 خنک شدم😊 از صبح مردم تو اون همه لباس گرم😁
چه اتاق مرتبی😳
کش موهامو باز کردم و موهای بلند لخت مشکیمو ریختم دورم😍
روی تخت سید دراز کشیدم و به امروز و همه اتفاقای عجیبش فکر کردم...
کم کم خواب مهمون چشمام شد...😴
با شنیدن صدای باز و بسته شدن کشو از خواب پریدم و یهو بلند شدم و شروع کردم به جیغ زدن...😱
_آی دزددددد😮
یهو چراغ اتاق روشن و شد و محمدجواد اومد چیزی بگه که حرف تو دهنش ماسید😦 منم صدای جیغم خفه شد 😶
اون من و نگاه میکرد و منم اونو هردو متعجب بودیم من حق داشتم ولی اون چرا😳
محمدجواد یهو نگاهشو از من گرفت و سرشو انداخت پایین و با صدایی که میلرزید گفت : شرمنده واقعا... جزوه هامو از تو اتاق یادم رفته بود بردارم... فردام آخرین امتحانمه و هیچی نخونده بودم... بب... ببخشید...😖😣
اینا رو گفت سریع از اتاق رفت بیرون و درو بست😳
این چرا اینجوری کرد🤔
۹۰ درجه به طرف دیگه اتاق چرخیدم که با دیدن خودم توی آینه یه جیغ خفیف کشیدم😱
وای خاک تو سر من 😱
سید منو با این وضع دید😰
خدایا...😭
#قسمت_سیزدهم_+۱۸_طوری😂
#دوستانتون_رو_تگ_کنید
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#هـوالعـشـق❤️ نزدیکای ساعت ۱۲ رسیدیم خونه سید اینا⏲ همه خسته بودیم و سریع شام خوردیم تا بخوابیم. من
#هـوالعـشـق❤️
تا صبح نخوابیدم و به اتفاق دیشب فکر کردم... خدایا تو خودت شاهدی از وقتی به سن تکلیف رسیدم و مامانم یه چادر سفید گل گلی سرم کرد دیگه هیچ نتامحرمی حتی یه شاخه مومو ندیده... اون وقت دیشب محمدجواد منو....😭
تق تق 🚪
_بفرمایید
فاطی: السادات بدو بیا حاج خانوم میز صبحانه رو چیده🍳🍞🧀🍯☕️
_باشه الان میام.
لباسامو پوشیدم و چادر نمازی که حاج خانوم بهم داده بود رو سر کردم.
توی آینده به خودم نگاه کردم.😢
از بی خوابی و گریه های بی اراده دیشب چشمام متورم و قرمز شده بود.
هی.... 😢
از اتاق رفتم بیرون و رفتم توی آشپزخوه به همه یه سلام آروم دادم
همه با خوشرویی و بلند جوابمو دادن
و فقط محمدجواد بود که سرش پایین بود و آروم سلام داد😔
بین فاطمه و علی روی صندلی نشستم.
حاج خانوم با محبت نگاهم کرد و گفت :وای مادر چشات چیشده😳 دیشب نتونستی خوب بخوابی؟
با این حرفش همه توی صورتم دقیق شدن حتی محمدجوادم سرشو گرفت بالا نگاهش که تو نگاهم گره خورد سرمو انداختم پایین😔
_چیزی نیست بخدا دیشب دیر خوابیدم چشمام خسته اس نگران نباشید 😁
دو سه تا لقمه خوردم بلند شدم بالاخره موفق شدم حاج خانوم رو راضی کنم تا ظرفا رو بشورم.☺️
همه رو فرستادم توی پزیرایی و خودم توی آشپزخونه موندم .
سید: فائزه خانوم😔
به طرف پشت سرم برگشتم... سید سرش پایین بود...
با لرزشی که توی صدام محسوس بود گفتم : بله بفرمایید😨
سید: من... من واقعا بخاطر دیشب متاسفم... یعنی واقعا بی عقلی کردم... بخدا نخواستم بد خواب بشید وگرنه قبلش در میزدم و بیدارتون میکردم... من فکر نمیکردم شما با اون وضعیت.... 😣
_آقامحمدجواد شما تقصیری ندارید... یعنی اتفاقیه که افتاده... بهتره فراموشش کنید...😞
سید: فقط میشه حلالم کنید...؟ چون من ناخواسته صحنه ای رو دیدم که....
بین حرفاش پریدم...
_میشه ادامه ندید...😔
سید: بازم معذرت میخوام... فقط حلالم کنید...
اینو گفت و از در آشپزخونه بیرون رفت.... بیرون رفتن محمدجواد همانا و شل شدن پاهام همانا... صندلی رو گرفتم تا نیوفتم و بعدم روش نشستم.... خدایا... چقدر شنیدن اسمم از زبونش شیرین بود... فقط کاش تو موقعیت بهتری این اتفاق شیرین میوفتاد.... کاشکی....😭
#قسمت_چهاردهم_بچه_مون_ناکام_از_دنیا_نرفت
#دوستانتون_رو_تگ_کنید
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
رفـقـا یـاڋٺون نـره☺️
ٺـرجـیـحـا زیـر آسـمـون خـڋا☘
اڋمین هاے ڪاناݪ رو هـم دعـا بـفـرمــاییـد ..🌹
•’°🦋✨*
گفٺ: فهمیدم چرا رنگ چادرت مشڪیہ.
گفتم :چرا؟؟
گفٺ :چون سایه مادر بالا سرتہ!:)♥️
@SHAHADAT_DAHE_HAFTAD
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣