eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.8هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
رفقا همین شهیدے ڪه عڪسش رو میبینید👆 خیلے ڪارا مے تونست با همین زیباییش بڪنه 🚫❌ اما از خدایے ڪه اون زیبایے رو بهش داد حیا ڪرد ❣ #خوش_به_حالشون #شهید_علاء_حسن_نجمه 💞 #شهید_لبنانے_مدافع_حرم براے آشنایے بیشتر بہ ڪانال شهیـــد بپیوندید😍🎈 http://eitaa.com/joinchat/2587951107C31dabed00e
حضرٺ‌آقآ:بالاټرازارزش شهآدٺ،چیزےنیست.❤ زشت‌نیست‌یه‌کانال‌شهدایی‌خالی‌باشه😔 اسم خودتوگذاشتی بچه‌انقلابی بعد بایدکانالی که متعلق‌به‌شهداست خالی‌بمونه‼️ سریع‌عضوبشید👇 https://eitaa.com/shahadat_314
هدایت شده از ‎‎
#پیشنهاد_عضویت_ویژه 👌 بیا داخل ضرر نمیکنی 👇👇👇 🕊🌹کانال رسمی شهید مدافع" مهدی حسینی" 🌹🕊 در پیام رسان ایتا خاطرات و زندگینامه شهید عزیز با نظارت و کنترل "خانواده شهید" 🌹باما شهـدایی بمانید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1350369280C96cee0f0cd
✔️حضرٺ‌آقآ😘:«مظہر قدرٺ ایران🇮🇷 شہدا هستند.» 💐🌸🌹🌷💛💙💜💚❤😘😍💐🌸🌷🌹 بچہ بسیجےها روٺوݩ ڪانال یه شہید اینقدر خالے باشه⁉️😔😞 دلٺوݩ ݥیاد یہ شہید اینقدر غریب باشہ؟!😭 ڪانالےبراےآشنایے یڪےاز شہداے دفاع‌مقدس❤😍 شݥا دعوتید به ڪانال شہیدعلیرضاموحددانش👇 🆔 @alirezamovaheddanesh1524
﴾﷽﴿ به رسم هر روز صبح: (ع)؛ روزمون رو شروع کنیم: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الحُسَینِ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت +دهه هفتاد❣ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
☀️قرائت هرروز دعای عهد📲 * بسم الله الرحمن الرحیم * ✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨ ✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨ ✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨ ✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨ 🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ 🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ 🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ 🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت+دهه‌هفتاد❣
✨ سلام آقا جانم یا صاحب الزمان(عج) غرق شوم کاش به دریای تو 💫سر بنهم زیر قدم های تو کاش بیایی و فدایت شوم 💫جان به فدای قد رعنای تو @Shahadat_dahe_haftad
🔍 باتـمام‌وجـودگنـاه‌کردیـم نـه‌نعمـتهایش‌راازماگـرفت،نه گنـاهانـمان‌رافاش‌کرد ، اگـربنـدگی‌اش‌رامی‌کـردیم،چه میـکرد‌‌(!) 👤 (‌ره) @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
زیبایی امروز صبح به چشمم خورد و تلنگری برام بود مثل اینکه😊 🌸امام صادق(ع): 🔷آنکه کارهای خود را به بسپارد، همواره در زندگی به آرامش می رسد. 📙مصباح الشریعه @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 ☝️ از خداوند درخواست شهادت کن اگر خداوند فرمود که: لیاقت شهادت را ندارے .. بگو: مگر آنچه را که تا به حال به من داده ای لیاقتش را داشتـــه ام؟ 😔 کدامین نعمتت را لایق بــــوده ام ڪه حالا برای این لیاقـــت داشته باشم؟ ☹️ مگر تو تا به حال در بذل نعمت هـــایت به لیاقت من نگاه می کردی؟ 😔 °• شهادت •° را هم به باقی داده هایـت ببخـش.. 😭 اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
شخصـــــۍ حـڪیمـــــے را گــفت: من خـــوشبختى مي‌خــواهم! حڪیم‌ گفت: نخست مـــن را حذف ڪن كه حكايت از نفـس دارد سپس ميخواهم را، ڪه حکايت از ميل‌و خواسته دارد. اڪـــنون آنـــچه باقـــــۍ ميـــماند همـــــان خوشــــــــــ‌بختۍ اســت. @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
اسرائیل کتک خورده... @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
خدایی خدا غریبه😔 غریبه چون که ما عاشقش نشدیم😓 غریبه بنده لایقش نشدیم🚷 غریبه رهرو صادقش نشدیم‼️ امون ز غفلت امون زتهمت🚫 از دست ما تو غیبته حضرت حجت😥 گناه شد عادت غیبت عبادت جالب اینه گذاشتیم سر خدا هم منت😰 هرجا ریا شد به اسم خدا شد😡 همه دکان واکرده ایم حتی تو هیئت‼️ چی و ببینه دل سیاه⚫️ ⚜یا رو زبون اللهم الرزقنی شهادت⚜ از امربه معروف ترسیدیم♨️ حاجی و دورشیطان گردیدیم😑 همسایه یتیم و سیر خوابیدیم😱 ما به زمین خورده خندیدیم😶 خدا نفهمیدیم😫 خدایی خدا غریبه 😔 غریبه چون که راحت گناه کردیم😭 غریبه به نامحرم نگاه کردیم👿 غریبه نامه فقط سیاه کردیم‼️ فروختیم ایمان❗️ خریده ایم نان❗️ خاک میخوره رو طاقچه هامون قرآن‼️ سحر نه حالی نه خمس مالی☹️ اسممون هم گذاشتیم عبدشاه مردان🙁 شیعه حرفیم😓 آدم برفی⛄️ هنوز نمک نخورده میشکنیم نمکدان😞 یه پا تو محراب یه پا لب آب🌊 روبه روی عکس شهید عکس شهیدان✨ ✨بگو خدا غرق امیدم کن✨ بی خریدارم😞 🌹خریدارم کن🌹 😇پیش حسین رو سفیدم کن😇 😄نذر ابوالفضل رشیدم کن😄 خدا شهیدم کن🙏 خدایی خدا غریبه☝️ غریبه که دوسش داریم واسه حاجت😢 غریبه می پرستیمش برا جنت😔 غریبه که به تنهایی کرده عادت تو راه پاکی زدیم به خاکی😡 چه عاشقی چه مجنونی چه سینه چاکی😐 جای حرم کیش💦 جای پرچم دیش😞 چه ساده بر مقدسات می شه حکاکی😖 این وضع ناموس کو کف افسوس😩 نکشیدیم خجالت از چادر خاکی😔 دیگه شیطان شد ایاک نعبد😰 ببین خدارو ول کردیم😔 می گردیم با کی🚶 ☘بگو خدا رحمی به حالم کن☘ لکه ننگم زلالم کن🌺 عشق خودت رو مدالم کن🌹 بکش و در علقمه چالم کن🌱 خدا حلالم کن @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
تو مگه دوستم نداری بابایے...💗 مگه نگفتی میری برمیگردی...😔 گفتی یه روزی تو لباس عروس☺️ دلت میخواد که دور من بگردے... وقتی لباس پاره‌تو آوردن...😔 ندیدی که قد مامانے خم شد...! داد میزنم که آدما بدونن... باباے من #مـدافــع‌حــــرم شد...🌷 ▫به یاد شهیدامیرعلی هیوند.▫ ونازدانه اش:یسنا... @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
🚨 #بسم_رب_الشهـداء_و_الصديقين... 💠 پرواز پرستویی دیگر... « محمدابراهـيم رشيدي » در راه دفاع از حریم اهلبیت(ع)، و تامین امنیت ملی کشورمان؛ در سوریه به فيض #شهـادت نائل امد. شادی روحش با #صلوات🌹 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
🔺 "" که از نیروهای تخریب تیپ مکانیزه ٢٠رمضان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و چندی پیش شده بود، به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. 🔺 این شهید ٣٢ساله و بود و پیش از این چندین بار در سوریه حضور داشت. 🔺قرار است پیکر مطهر این مدافع حرم به بازگردد. @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
🍃☘ #پروفایل #پسرونه👨✌️ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🍃☘ #پروفایل #دخترونه👩✌️ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
...🌸 ۲۲۲هزار شهید دفاع مقدس... ۱۷هزار شهید تـرور... ۱۱۶۹۷شهید مفقود الاثر... ۳۱۶۴شهید انقلاب... ۲۱۰۰شهید مدافع حـرم... ۵۵۴هزار جانباز... حدود ۲۰میلیون رزمنده دفاع مقدس...❤️✋ آره رفیق همه اینا رو گفتم تا بدونی امنیت اتفاقی نیست... اینا رو گفتم تا اونایی که خوب داشتن ولی نداشتن رو بشناسی... ✋ •♡| |•♡ @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
حسین(ع) یک عباس داشت ... خمینی صدها عباس!!! @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
📕 (داستان واقعی) 🔸 قسمت۷۵ جا خوردم ... تو اون لحظه هیچ چیز خاصی یادم نمی اومد ... - ای بابا ... همون دفعه که بچه های گروه رو دیدی ... بعدش گفتی از اینجا بیا بیرون ... اینها قابل اعتماد نیستن تا چند وقت بعد هم، همه شون می افتن به جون هم ... ولی چون تیم شدن تو این وسط ضربه می خوری ... دقیقا پیش بینی هایی که در مورد تک تک شون و اون اتفاقات کردی درست در اومد ... من فقط همین ماجرا و نظرم رو به علیمرادی گفتم ... دو دل شدم ... موندم برم یا زنگ بزنم و عذرخواهی کنم ... به نظرم توی ماجرایی که اتفاق افتاده بود ... چیز چندان خاصی نبود ... - این چیزها چیه گفتی پسر؟ ... نگفتی میرم ... خودم و خودت ضایع میشیم؟ ... پس فردا هر حرفی بزنی می پرسن اینم مثل اون تشخیص قبلیته؟ .. تمام بعد از ظهر و شب، ذهنم بین رفتن و نرفتن مردد بود ... در نهایت دلم رو زدم به دریا ... هر چه باداباد ... حس کنجکاوی و جوانی آرامم نمی گذاشت ... و اینکه اولین بار بود توی چنین شرایطی به عنوان مصاحبه کننده قرار می گرفتم ... هر چند برای اونها عضو مفیدی نبودم ... اما دیدن شیوه کار و فرصت یادگرفتن از افراد با تجربه ... می تونست تجربه فوق العاده ای باشه ... خبری از ابالفضل نبود ... وارد ساختمان که شدم ... چند نفر زودتر از موعد توی سالن، به انتظار نشسته بودن ... رفتم سمت منشی و سلام کردم ... پسر جوانی بود بزرگ تر از خودم ... - زود اومدید ... مصاحبه از 9 شروع میشه ... اسم تون... و اینکه چه ساعتی رو پای تلفن بهتون اعلام کرده بودن؟ ... - مهران فضلی ... گفتن قبل از 8:30 اینجا باشم .. شروع کرد توی لیست دنبال اسمم گشتن ... - اسمتون توی لیست شماره 1 نیست ... در مورد زمان مصاحبه مطمئنید؟ تازه حواسم جمع شد ... من رو اشتباه گرفته ... ناخودآگاه خندیدم .. - من برای مصاحبه شدن اینجا نیستم ... قرار جزء مصاحبه کننده ها باشم ... تا این جمله رو گفتم ... سرش رو از روی برگه ها آورد بالا و با تعجب بهم خیره شد ... گوشی رو برداشت و داخلی رو گرفت ... -آقای فضلی اینجان ... گوشی رو گذاشت و با همون نگاه متحیر، چرخید سمت من ... - پله ها رو تشریف ببرید بالا ... سمت چپ .. اتاق کنفرانس... تشکر کردم و ازش دور شدم ... حس می کردم هنوز داره با تعجب بهم نگاه می کنه ... حس تعجبی که طبقه بالا ... توی چهره اون چهار نفر دیگه عمیق تر بود ... هر چند خیلی سریع کنترلش کردن ... من در برابر اونها بچه محسوب می شدم ... و انصافا از نشستن کنارشون خجالت کشیدم ... برای اولین بار توی عمرم ... حس بچه ای رو داشتم که پاش رو توی کفش بزرگ ترش کرده .. آقای علیمرادی، من و اون سه نفر دیگه رو بهم معرفی کرد... و یه دورنمای کلی از برنامه شون ... و اشخاصی که بهشون نیاز داشتن رو بهم گفت ... به شدت معذب شده بودم ... نمی دونستم این حالتم به خاطر این همه سال تحقیر پدرم و اطرافیانه که ... - ادای بزرگ ترها رو در نیار ... باز آدم شده واسه ما و ... و حالا که در کنار چنین افرادی نشستم ... خودم هم، چنین حالتی پیدا کردم ... یا اینکه ... این چهل و پنج دقیقه، به نظرم یه عمر گذشت ... و این حالت زمانی شدت گرفت که ... یکی شون چرخید سمت من ... - آقای فضلی ... عذرمی خوام می پرسم ... قصد اهانت ندارم ... شما چند سالتونه؟ ... نفسم بند اومد ... همون حسی رو که تا اون لحظه داشتم... و تمام معذب بودنم شدت گرفت ... - 21 سال نگاهش با حالت خاصی چرخید سمت علیمرادی ... و من نگاهم رو از روی هر دوشون چرخوندم ... می ترسیدم نگاه و چهره پدرم رو توی چهره شون ببینم ... اولین نفر وارد اتاق شد ... محکم تر از اون ... من توی قلبم بسم الله گفتم و توکل کردم ... حس می کردم اگر الان اون طرف میز نشسته بودم ... کمتر خورد می شدم و روم فشار می اومد ... یکی پس از دیگری وارد می شدن ... هر نفر بین 20 تا 30 دقیقه ... و من، تمام مدت ساکت بودم ... دقیق گوش می دادم و نگاه می کردم ... بدون اینکه از روشون چشم بردارم... می دونستم برای چی ازم خواستن برم ... هر چند، بعید می دونستم بودنم به درد بخوره اما با همه وجود روی کار متمرکز شدم ... در ازای وقتی که اونجا گذاشته بودم، مسئول بودم ... این روند تا اذان ظهر ادامه داشت ... از اذان، حدود یه ساعت وقت استراحت داشتیم ... ♻️ادامه دارد... ✅ @Shahadat_dahe_haftad
📕 (داستان واقعی) 🔸 قسمت۷۶ بعد از نماز، ده دقیقه ای بیشتر توی سالن و فضای بیرون اتاق کنفرانس موندم ... وقتی برگشتم داشتن در مورد افراد... شخصیت ها، نقاط و قوت و ضعف ... و خصوصیات شون حرف می زدن ... نفر سوم بودن که من وارد شدم ... آقای علیمرادی برگشت سمت من ... - نظر شما چیه آقای فضلی؟ ... تمام مدت مصاحبه هم ساکت بودید .. - فکر می کنم در برابر اساتید و افراد خبره ای مثل شما ... حرف من مثل کوبیدن روی طبل خالی باشه ... جز صدای بلندش چیز دیگه ای برای عرضه نداره ... کسی که کنار علیمرادی نشسته بود، خندید ... - اشکال نداره ... حداقلش اینه که قدرت و تواناییت رو می سنجی ... اگر اشکالی داشته باشی متوجه می شی ... و می تونی از نقاط قوتت تفکیک شون کنی ... حرفش خیلی عاقلانه بود ... هر چند حس یه طبل تو خالی رو داشتم که قرار بود صداش توی فضا بپیچه ... برگه ها رو برداشتم و شروع کردم ... تمام مواردی رو که از اون افراد به دست آورده بودم ... از شخصیت تا هر چیز دیگه ای که به نظرم می رسید ... زیر چشمی بهشون نگاه می کردم تا هر وقت حس کردم ... دیگه واقعا جا داره هیچی نگم ... همون جا ساکت بشم ... اما اونها خیلی دقیق گوش می کردن ... تا اینکه به نفر چهارم رسید ... تمام خصوصیات رو یکی پس از دیگری شمردم ... ولی نظرم برای پذیرشش منفی بود ... تا این جمله از دهنم خارج شد ... آقای افخم ... همون کسی که سنم رو پرسیده بود ... با حالت جدی ای بهم نگاه کرد ... - شما برای این شخص، خصوصیات و نقاط مثبت زیادی رو مطرح کردید ... به درست یا غلط تشخیص تون کاری ندارم ... ولی چرا علی رغم تمام این خصوصیات، پیشنهاد رد کردنشرو می دید؟ ... نگاهش به شدت، محکم و بی پروا بود ... نگاهی که حتی یک لحظه هم ... اون رو از روی من برنمی داشت ... آقای علیمرادی خودش رو جلو کشید ... طوری که دید من و آقای افخم روی هم کمتر شد .. - چقدر سخت می گیری به این جوون ... تا اینجا که تشخیصش قابل تامل بوده ... افخم با همون حالت، نگاهش رو از من گرفت و چرخید سمت علیمرادی ... - تصمیم گرفتن در مورد رد یا پذیرش افراد، کار راحتی نیست... که خیلی راحت، افراد بی تجربه واردش بشن ... قصد اهانت به ایشون یا شخص معرف و پذیرنده رو ندارم ... اما می خوام بدونم چی تو چنته داره ... پام رو به پایه میز کنفرانس تکیه دادم و صندلی رو چرخوندم... تا دیدم نسبت به آقای افخم واضح تر بشه .. - نفر چهارم شدید حالت عصبی داره ... سعی می کنه خودش رو کنترل کنه ... و این حالت رو پشت خنده هاش و ظاهر شوخ طبعش مخفی می کنه ... علی رغم اینکه قدرت برقراری ارتباطش خوبه ... اما شخصیه که به راحتی کنترلش رو از دست میده ... شما گفتید توی پذیرش به افرادی با دقت نظر بالا نیاز دارید ... افرادی که کنترل درونی و موقعیتی داشته باشن ... افراد عصبی، نه تنها نمی تونن همیشه با دقت بالا کار کنن ... و در مواقع فشار و بحران هم دچار مشکل میشن ... بلکه رفتار آشفته شون، روی شرایط و رفتار بقیه هم تاثیر می گذاره ... و افراد زیر دست شون رو هم عصبی می کنن ... لبخند عمیقی چهره علیمرادی رو پر کرد ... و سرش چرخید سمت افخم ... آقای افخم چند لحظه صبر کرد ... حالت نگاهش عوض شد.. - از کجا فهمیدی عصبی بودنش موقعیتی نیست؟ ... طبیعتا برای مصاحبه اومده ... و یکی از مصاحبه گرها هم از خودش کوچک تره ... فکر نمی کنی قرار گرفتن در چنین حالتی هر کسی رو عصبی می کنه؟ ... و واکنش خندیدن توی این حالت می تونه طبیعی باشه؟ .. نمی دونستم، سوالش حقیقیه؟ ... قصد سنجیدن من رو داره یا ... فقط می خواد من رو به چالش بکشه؟ ... حالتش تهاجمی بود و فشار زیادی رو روم وارد می کرد ... از طرفی چهره اش طوری بود که نمی شد فهمید واقعا به چی داره فکر می کنه ... توی اون لحظات کوتاه ... مغزم داشت شرایط رو بالا و پایین می کرد ... و به جواب های مختلف ... متناسب با دریافت های مختلفی که داشتم فکر می کرد ... که یکی از اون افراد، سکوت کوتاه بین ما رو شکست ... - حق با این جوانه ... من، نفر چهارم رو از قبل می شناسم... باهاش برخورد داشتم ... ایشون نه تنها عصبیه ... که از گفتن هیچ حرف زشتی در قالب کلمات شیک ... هیچ ابایی نداره ... ولی چیزی که برام جالبه یه چیز دیگه است ... چرخید سمت من ... - چطور تونستی اینقدر دقیق همه چیز رو در موردش بفهمی؟ ... نمی دونستم چی بگم ... شاید مطالعه زیاد داشتم ... اما علم من، از خودم نبود ... به چهره آدم ها که نگاه می کردم... انگار، چیزی برای مخفی کردن نداشتند ... چند دقیقه بعد، سری بعدی مصاحبه ها شروع شد ... ♻️ادامه دارد... ✅ @Shahadat_dahe_haftad
#رفیق_شهید شهید بہ قلبتـ نگاه میڪند اگر جایـے برایش گذاشته باشےمـےآید،مـےماند [°تا شهیدٺــ ڪند°] #جهادی ❤️ @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣