eitaa logo
آموزش مداحی(حاج عباس واعظی)
803 دنبال‌کننده
388 عکس
250 ویدیو
24 فایل
آموزش مداحی توسط حاج عباس واعظی مداح و ذاکر اهل بیت(ع) از شهرستان تربت حیدریه ارتباط با ادمین کانال @AbbasVaezy110 @RezaTaghavi1366 @rezaAmini82
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5801075935725752869.mp3
9.67M
🏴 روز سوم محرم الحرام _ ١٤٠٣ 🥀 نفس بریده بودم با تو نفس گرفتم هر جوری بود آخرش سرت رو پس گرفتم 🔰@hajabasvaezii
📜 إعتَنَقَهُ و جَعَلا یَبْکِیانِ حَتّی غُشِیَ عَلَیْهِما. ▪️ سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه دستان مبارکش را به گردن قاسم علیه‌السلام انداخت و آن قدر هر دو گریستند که بیهوش شدند. 📚بحارالانوار ج۴۵ ص۳۴ 🩸ای‌کاش هزار قاسمِ من فدا بشود اما خاری به پای برادرم حسین «صلوات‌الله‌علیه» نرود … در نقلی آمده است: 🥀 لحظات احتضار امام حسن علیه‌السلام بود که دائم از هوش می‌رفتند و سپس به هوش می‌آمدند. یک‌بار به هوش آمدند، با صدای بی‌رمقی فرمودند: برادرم حسین «صلوات‌الله‌علیه» کجاست؟ 🥀 زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمود: به روضه منوّره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رفته تا برای شما دعا کند! 🥀 پس امام حسن علیه‌السلام آهی کشید و فرمود: چه نعمت خوبی‌ست که شخصی در حال جان دادن باشد و برادرش بالای سرش باشد! ای‌خواهرم زینب! در دنیا مصیبتی بزرگ‌تر از مصیبت برادر نیست! 🥀 زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمود: آری …برای خواهر، داغ برادر، بزرگ است اما برای مرد، داغ پسر سخت‌تر است. 🥀 در این هنگام امام حسن علیه‌السلام فرمودند: کاش هزار نفر مثل پسرم قاسم علیه‌السلام شهید شوند ولی خاری به پای برادرم حسین صلوات‌الله‌علیه نرود! 🥀 ... پس امام حسن علیه‌السلام به زن و مرد بنی‌هاشم، مصیبت‌های کربلا را خبر داد و همه بسیار گریه کردند. تا اینکه امام حسن علیه‌السلام فرمود: 📜 خدایا! شکرت که مُردم و ندیدم روزی که سر خونین برادرم حسین «صلوات‌الله‌علیه» را به نیزه زده‌اند و در هر ولایت و مجلسی می‌گردانند! 📚 سحاب الدموع، نخجوانی، ص۱۳۶ (بازنویسی شده) 🩸مانند ماه‌ْپاره‌ای از دل خیمه به سوی میدان شتافت و رجز می‌خوانْد … در نقل‌ها آمده است: 📋 فَخَرَجَ و دُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ وهُوَ يَقولُ: ▪️او به ميدان آمد و در حالى كه اشك هايش بر گونه هايش روان بود، چنين رجز مى‌خواند: 📋 إن تُنكِروني فَأَنَا فَرعُ الحَسَنْ / سِبطُ النَّبِيِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَنْ ▪️اگر مرا نمى‌شناسيد، من شاخه حسنم. نواده پيامبرِ برگزيده و امين. 📋 هذا حُسَينٌ كَالأَسيرِ المُرتَهَنْ / بَينَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَنْ ▪️اين، مولایم حسين علیه‌السلام است، بسان اسيرى در بند ميان مردمى (تشنه مانده) كه خدا کُنَد آن مردمان هیچ‌گاه از آب باران ننوشند! 📋 و حَمَلَ وكَأَنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ، ▪️سپس حمله بُرد و صورتش به پاره ماه مى‌مانْد. جنگيد و با وجود كمىِ سنّش، ۳۵ حرامی را به درک واصل کرد 🔖 حُمَيد بن مسلم، گوید: 🥀 من در لشكر ابن سعد بودم و به آن نوجوان، مى‌نگريستم. او پيراهنى و بالاپوش و كفش هايى داشت كه بندِ يك لنگه‌اش پاره بود، و از ياد نبرده‌ام كه لنگه چپ آن بود. 📚بحارالأنوار، ج۴۵ ص۳۴ 📚المناقب، ج۴ ص۱۰۶ 🩸فهرست لینک دار مصائب و مقاتل حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام ➖ عمو به فدایت شود! تو را بعد از آنکه به «بلای‌عظیم» گرفتار شدی، به قتل می‌رسانند … ➖ روضه‌خوانی جگرسوز حضرت قاسم علیه‌السلام درمیانه میدان | اسب‌هایتان را آب داده‌اید اما ... ➖ ای عموجان! من چگونه شما را یکّه و تنها بین دشمنان ببینم؟! ➖ از هوش‌رفتن سیدالشهداء و حضرت قاسم علیهماالسلام به وقت وداع | إمام حسین علیه‌السلام با چه وضعی قاسم علیه‌السلام را روانه میدان نمود... ➖ مبارزه جانانه حضرت قاسم علیه‌السلام با ازرق شامی ملعون... ➖ وداع حضرت قاسم با حضرت زینب کبری علیهماالسلام... ➖ سلام امام هادی «علیه‌السلام» در زیارت شهدای کربلا ،به حضرت قاسم علیه‌السلام... ➖ مانند ماه‌پاره‌ای از دل خیمه به سوی میدان شتافت و رجز می‌خوانْد … ➖ گوشه‌ای از شجاعت جگرگوشه سردار جمل در میانه میدان ... ➖ سیدالشهداء علیه‌السلام بدن مطهر حضرت قاسم علیه‌السلام را کشان کشان به سمت خیمه می‌برَد... ➖ نحوه شهادت جانسوز حضرت قاسم بن حسن علیهمالسلام‌ | بر بدن مطهر قاسم علیه‌السلام در حالی که زنده بود، اسب تاختند... ➖ به خدا سخت است بر عمویت که او را صدا بزنی اما نتواند کاری برایت کند… ➖ قاسم علیه‌السلام را سنگ‌باران کردند تا که او را از پای انداختند... ➖ بابایت حسن علیه‌السلام کجاست تا که حال و روز تو را ببیند؟! ➖ شرح جگرسوز اجازه طلبیدن حضرت قاسم از عمویش سیدالشهداء عَلَيْهِماالسّلام | خواندن عقد قاسم علیه‌السلام با دختر امام حسین علیه‌السلام … ➖ وقتی‌که قاسم علیه‌السلام چشمان بی‌رمقش را باز می‌کند و سیدالشهداء علیه‌السلام با صدای بلند بر بالین او گریه می‌کنند... ➖ مادر قاسم علیه‌السلام از فراق او به حالت احتضار در آمده بود... ➖ نوعروسان شامی، جمع شدند و سر مطهر قاسم علیه‌السلام را سنگ‌باران کردند … @hajabasvaezii
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (ع) شب جمعه ست و هوایت به دلم افتاده ای رفیق ابدی حضرت ارباب سلام 🔰@hajabasvaezii
🩸شاخ شمشاد حرم بین میدان قاسم است یا ماه تابان آمده؟ سیزده ساله‌ترین پیر جوانان آمده بس که با هیبت رسیده، من نفهمیدم دگر یک تنه او آمده یا کل گردان آمده @hajabasvaezii
باران بریز، بر دلِ باران نخورده‌ام بی‌گریه بر تو مثل زمین‌های مرده‌ام حالا مُحرم است و بهار است و زندگی خود را به دست زندگیِ تو سپرده‌ام گریه برای تو بخدا یک وظیفه است آن را از انبیاء خدا ارث برده‌ام آن مَشکِ گریه بود که سقّا به دوش داشت حالا گذاشته است خدا روی گُرده‌ام در روضه‌ها هوای دلم صافِ صاف شد از بس‌که اَبرهای دلم را فشرده‌ام @hajabasvaezii
ای سینه شکسته دلان نینوای تو لبریز نینوای وجود از نوای تو جان حسین و نجل حسن عشق زینبین آغوشِ گرم حضرت عبّاس، جای تو قرآن پاره پاره پاشیده بر زمین! گلبوسه عمو به همه آیه های تو سر تا سر وجود تو مثل حَسن، حَسن خُلق تو، خوی تو، سخن تو، صدای تو تو قاسمی که شخص حسن خوانده قاسمت قسمت شود جحیم و جنان، در رضای تو یک باغ لاله و نفس سیزده بهار ای ماه چارده شده محو لقای تو تو بر حسین مثل علی اکبر، او حسن تو سوختی به پای وی و او به پای تو ریحانه رسول که جان جهان فداش! رو کرد بر تو گفت که جانم فدای تو! شب بود و عشقبازی تو با نماز شب می بُرد دل زیوسف زهرا، دعای تو قبر تو در قبور بنی هاشم است لیک در قلب ما، بنا شده، صحن و سرای تو پیراهن تو بود زره، سینه ات سپر جوشن شدند بر تن تو، زخم های تو بر روی دست های عمو دست و پا زدی انگار بود، دست عمو، کربلای تو در نینوا صدای تو خاموش شد ولی در هر دلی است، ناله ای از نینوای تو «میثم» چنین نگاشت که ای غرق در حسین مثل حسین گشت خدا، خون بهای تو حاج غلامرضا سازگار @hajabasvaezii
چه کنم مویِ بهم ریخته را از تو هر سویِ بهم ریخته را آمدم تا نگذارم بِکشد چنگ، گیسویِ بهم ریخته را نامه بر دستِ تو بود و تا کرد تیغ بازوی بهم ریخته را نعل ها پشت به پشت هم خورد بُرد اَبرویِ بهم ریخته را دو سه اَبرو دو سه تا لب داری چه کنم رویِ بهم ریخته را پلکِ تو کاش که پنهان می کرد چشم بی سویِ بهم ریخته را مادرم بر سرت اُفتاده ببین حال بانویِ بهم ریخته را پیشِ زهرا همه جا با خود بُرد نیزه پهلوی بهم ریخته را @hajabasvaezii
افتادم از پشت فرس عمو به فريادم برس ديگر فتادم از نفس عمو به فريادم برس عمو حسين عمو حسين مگرنگفتي اي عمو هستي به جاي پدرم ببين زسم اسبها آخرچه آمد به سرم عمو حسين عمو حسين جزسنگ ونيزه كس نميگيرد نشانم اي عمو مثل دلم ببين شكسته استخوانم اي عمو عمو حسين عمو حسين عموبيا ببين زخون جاي حنا رنگم زدند ديدند ندارم من زره از هرطرف سنگم زدند عمو حسين عمو حسين ✍ حسین میرزایی @hajabasvaezii
رسیدم من کنار تو تا از مرکب تو افتادی یه جوری تو صدام کردی که گفتم دیگه جون دادی بگو که جای دست کی نشسته روی این گونه عمو جونم نقابت کو چرا موهات پریشونه عجب رویی عجب مویی کی زلفت رو کشید قاسم چه پهلویی کدوم نیزه نفس هاتو برید قاسم چه زخمایی کدوم مرکب روی جسمت دویید قاسم داری جون میکنی پیشم برات راه نفس تنگه چی کار کردن باهات قاسم لای زخمات پر از سنگه نمیتونه دیگه پاشه تنی که نیمه جون باشه با این زخمای تو سینت محاله استخون باشه عزیز من داره کم کم نفس هات بی صدا میشه چجوری این همه نیزه توی جسم تو جا میشه میبینم که همه اعضات داره از هم جدا میشه @hajabasvaezii
آه عمو بیا ببین غرق بلاست جان من به زیر سم اسب‌ها شکسته استخوان من عموحسین عموحسین به خاک خفته‌ام ولی باغ بهار من بود دگر یتیم نیستم پدر کنار من بود عموحسین عموحسین بیا که مادرت دوا به قلب بی‌تبم زند عسل به دست او بود به خشکی لبم زند عموحسین عموحسین پدر کنار مادرش نشسته روبروی او گهی به من نظر کند گهی نظر به روی او عموحسین عموحسین حاج احمد واعظی @hajabasvaezii
عمو بیا عمو بیا تو به بالین من ببین عدو چه کرده با دل خونین من ببین که پاره پاره شد همه اعضای من نشسته در میان خون قد و بالای من شکسته زیر سم اسب استخوان‌های من که این ز ابتدا بود عهد دیرین من من آن گلم که چیده شد ز گلستان تو فسرده شمع محفلم به شبستان تو عمو تمام هستیم شده قربان تو که این ز ابتدا بود عهد دیرین من دوباره همنشین شدم با علی اکبرت نشسته در کنار من فاطمه مادرت فدا شدم ز جان و دل به ره داورت که این ز ابتدا بود عهد دیرین من حاج احمد واعظی @hajabasvaezii
به نام نامی شیر جمل به نام حسن قیام کرده شجاعت به احترام حسن رسیده پرتو نوری ز اوج بام حسن کشیده باده خود را به سمت جام حسن در این پیاله شرافت بجوش می آید صدای غیرت قاسم به گوش می آید زره به پیکر ابن الکرم عبایش شد طنین سبز حسن جان نوای نایش شد خروش رزم علی بانگ ربنایش شد بلای ازرق شامی و بچه هایش شد دوباره زنده نموده است یاد حیدر را به هفت ضربه بهم ریخت هفت پیکر را ز هُرم غرش قاسم گلو به وجد آمد ز آب چشم ترِ او وضو به وجد آمد ز شربت عسل او سبو به وجد آمد ز رزم بی مَثَل او عمو به وجد آمد همان دمی که دم تیغ او به لشکر خورد حسین وقت تماشای او چه حَظی بُرد خیال کن که قناری به در خورد سخت است بلند مرتبه طفلی نظر خورد سخت است هزار نیزه فقط یک نفر خورد سخت است تنی که بی زره باشد تبر خورد سخت است حروف حلقی او را به آه بندش کرد رسید نیزه و از روی زین بلندش کرد امان ز سنگ مهیبی که خورد بر دهنش گرفت تیغ حرامی به بال پر زدنش ز بس که مرکب دشمن گذاشت پا به تنش شبیه موم عسل حفره حفره شد بدنش فرات کوچک این دشت قد دریا شد به زیر سُم عدو قد کشید رعنا شد حساب کن که سر نیزه ای قطور شود نفس نفس زدن راحتت به زور شود تنی که هر طرفش فرش صد عبور شود گمان نمی کنم آن جسم جمع و جور شود چگونه در بغلش جسم را مهار کند حسین با بدن له شده چکار کند @hajabasvaezii
تنها یار منی و، دلبری و، رفیق من قاسم سایهٔ رو سری و، سروری و، پور حسن قاسم مثل بابا میدرخشی همچو عباس، پهلوانی همچو اکبر، بی‌نظیر و همچو حیدر، قهرمانی نائب سردارِ جمل فقط قاسم معنی احلا مِنْ عسل فقط قاسم تویی سردار بی‌مثل فقط قاسم قاسم یا قاسم شیوهٔ رزم تو هم، مو نزده، حیدر کراری اسدالله علی و، تو اسدِ، حیدر کراری مثل بابا، میدرخشی همچو عباس، پهلوانی همچو اکبر، بی‌نظیر و همچو حیدر، قهرمانی نائب سردارِ جمل فقط قاسم معنی احلا مِنْ عسل فقط قاسم تویی سردار بی‌مثل فقط قاسم قاسم یا قاسم @hajabasvaezii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 ﷽ 🍃 💫 این حسین کیست: که هر سال شاعران داغدارتر از قبل در رثایش شعر می‌گویند و نوحه سر می‌دهند، اما باز دل‌ها آرام نمی‌گیرد. این سوگ‌سروده‌ها، همانند گوهرهای درخشانی هستند که باید آن‌ها را از گوشه و کنار گِرد آورد و با رشته‌ای تسبیح‌وار به هم آویخت تا سُبحۀ لب ستایشگران و مرثیه‌سرایان حضرتش باشد. 🔰@hajabasvaezii
43.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 ﷽ 🍃 🎬 🎙 همراه با مقتل خوانی مداح اهل بیت حاج عباس واعظی 🎥 کاری از سیمای خراسان رضوی برگرفته شده از کتاب شرح شمع تألیف حجت‌الاسلام ثمری 🔰@hajabasvaezii
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
|⇦•.رسید روضه ی عطش... و توسل به حضرت علی اصغرعلیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مولای من! بدون تو امید ما سراب می شود بیا تمام شهر بر سرم خراب می شود بیا برای حضرتت بگو که مادرت دعا کند دعای مادر تو مستجاب می شود بیا بِکَش به آتش اشک را، تو آه کِش، میان ما که دل کنار گریه ات کباب می شود بیا *که اگه آقا بیاد به مجلس ما یه قطره اشک جاری بشه از چشم آقا، جلسه رو زیر رو میکنه، دل‌ها رو با خودش میبره...بدون عنایت شما هیچیم آقاجانم! اگه عنایت و توجه شما خونواده نباشه نه نوکری میکنیم نه عزاداری میکنیم نه اشک میتونیم بریزیم و نه اجازه پیدا می‌کنیم بیایم تو مجلس شما...* رسید روضه ی عطش شنیدم برای تو که آب خوشگوار هم مذاب می شود بیا *دیگه از امشب و فردا آب رو به روی بچه های حسین بستن، دیگه از فردا آب جیره بندی میشه، چقدر سخت میگذره به بچه ها خدا میدونه...* کنار خیمه مانده و فقط خدا خدا کند کی حرم اسیر گریه رباب می شود بیا *چقدر محبت داشت ابی عبدالله به خانم رباب، شعر براش می سرود، آقا فرمود: من دوست دارم خانه ای رو که در اون اسم رباب و سکینه باشه... شاید یه علتش این باشه: از وفای این خانم برا تون بگم، بعد قضیه کربلا دیگه رباب هیچ روزی توی سایه ننشست، مدام زیر آفتاب بود و بخاطر همین زیر آفتاب بودن هم مرد...وقتی میگفتن: چرا زیر آفتاب می مونی؟ صدا میزد: مگه میشه بدن حسین زیر آفتاب مونده باشه من برم تو سایه...یه روز راوی میگه از خونه اومدم بیرون هوای مدینه اونقده گرم بود اونقده سوزنده بود تا اومدم بیرون احساس کردم پوست صورتم سوخت، زیر این آفتاب اومدم تو کوچه داشتم میرفتم دیدم جلو خونه امام سجاد یه خانم زیر چادر تو آفتاب نشسته، فکر کردم شاید کنیز آقاست، جسارتی کرده آقا برا تنبيه کردنش این کار رو کرده... در زدم، کیه؟ خودمو معرفی کردم، با آقا کار دارم، حضرت اومدن چیکار داری؟ گفتم: آقا اومدم یه خواهش ازتون بکنم بگو...گفتم: آقا امروز هوا خیلی گرمه آفتاب سوزندست، خوب!... آقا اومدم ازتون خواهش کنم این کنیز و ببخشیدش زیر آفتاب معلوم نیست چی بروزش بیاد... اشکای آقا سرازیر شد فرمود او کنیز نیست او ربابه او دیگه بعد کربلا هیچ روزی تو سایه ننشسته... چه شبی است امشب؟ چه روضه ای امشب خونده میشه و چه جوری باید حقش ادا بشه؟ وقتی غلامه امام سجاد می دید هر روز امام سجاد به بهانه های مختلف بر مصیبت کربلا اشک میریزه، آرزوش شده بود یه خبر خوش براش برسه خبر خوش رو به امام سجاد بده یه لحظه خنده آقا رو ببینه، یه روز یه خبر خوش بهش رسید سراسیمه اومد خدمت امام سجاد آقا جان مژدگونی بده فدات بشم خبر خوش براتون آوردم...آقا مختار خروج کرده همه قتله ی کربلا رو به درک واصل کرده، منتظر بودم خنده رو ببینم به چهره آقا...اما دیدم اشک از گوشه چشم آقا جاری شد، آقا قربونت برم چرا دیگه گریه میکنید فرمود بگو ببینم مختار با حرمله چیکار کرد؟...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
و توسل به حضرت علی اصغرعلیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ آمدم خیمه تا وداع کنم دیدم از داغ آب میسوزی بردم آبت دهم ولی دیدم زیر این آفتاب می سوزی کاش آبی شود محیا تا خجل از روی خواهرت نشوم سعی کردم که وقت بردن تو چشم در چشم مادرت نشوم *الهی برات بمیرم حسین! آه علی جان پشت سر را نگاه کن پسرم جلوی خیمه ها رباب نشسته، به امیدی که به خیمه برگردی..*. من که طاقت ندارم ای گل من که نگاهی کنم به پشت سرم لیک حس میکنم که آمده اند جلوی خیمه ها زنان حرم *همه زنای حرم اومدن دلواپس و نگران تو هستند، علی کوچولوی بابا! شده یه وقت یه کاری میخوای بکنی خیلی هم خاطر جمع نیستی میگی حالا توکل بخدا بینم چی میشه ببین چی میگه ابی عبدالله...* گرچه ای کودکم نمیبینم ذره ای رحم در دل اعدا شاید این دفعه وضع فرق کند کودک من توکلت به خدا *بریم بابا توکل به خدا انشا الله شاید این بار رحم کردن، اومد جلوی لشکر...علی کوچولوش رو روی دست گرفت، فرمود: «ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل»... *مقابل لشکر ایستاد، لشکر!...* به رخ کودکم نگاه کنید رنگ دیگر به روی طفلم نیست کوفیان ارحمو به هذا الطفل قطره ای هم برای او کافیست *مگر یه غنچه چقدر آب می‌خواد؟ یه مقدار آب بدید بسشه، ببینید چجوری به تلظی افتاده دیگه صداش هم در نمیاد...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
و توسل به حضرت علی اصغرعلیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خودمانیم شیرخواریه من کاش از شاخه ات نمی چیدن کاش پوشانده بودمت به عبا تا گلوی تو را نمی دیدن وقتی می آمدیم خواهر تو با نگاهش مرا معذب کرد تا برگردی و بخوابی باز عمه گهواره را مرتب کرد *همشون الان منتظرن من علی رو آروم کنم، سیراب بر گردونم، دست به دست کنن، بغلش کنن... ای حسین...* علی جان! تو بگو من چطور پاسخ این یک حرم اضطراب را بدهم عمه با من، علی بگو که چطور من جواب رباب را بدهم *جواب رباب رو چی بدم منتظره بچش رو برگردونم... آمد ابی عبدالله برا وداع، تا آمد دید همه ی بچه ها و مخدرات تشنه هستن، تا نگاه کرد دید همه ی بچه ها از عطش پژمرده شدن... مرحوم مقرم میگه: آقا اومد خداحافظی کنه، یه دختر سه ساله آمد جلو بابا رو گرفت، صدا زد: بابا میخوای بری برو، فقط میخوام بهت بگم من تشنمه... تا صدای غربت ابی عبدالله بلند شد: هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی یه وقت صدای گریه مخدرات بلند شد... حضرت آمد خواهرش رو طلبید، خواهرم مگه من نگفتم تا من زنده ام صداتون به گریه بلند نشه؟ عرضه داشت چرا داداش شما فرمودید، اما تا صدای غربت شما بلند شد، صدای گریه ی علی اصغر هم بلند شد...‌ هر کار کردیم آروم نشد... ببینید ببینید گلم رنگ ندارد اگر آمده میدان سر جنگ ندارد بارون بارون ببار از طاق آسمون زودتر خودت رو برسون به تشنه های نیمه جون بارون بارون حرم پر از تاب و تبه ببین که چند روز و شبه اصغر من تشنه لبه شد آرزوم که عمو جون بیاره آب شیرخواره رباب یه لحظه هم نداره خواب نمی‌خوابه می‌ترسه که خواب ببینه گهوارشو دارن به غارت می‌برن مادرشو دارن اسارت می برن عمه رو با زور و جسارت می برن بارون بارون شنیدی سقا نمیاد رفته به دریا نمیاد به خیمه ما نمیاد بارون بارون به امید فرات نباش دیگه ببار یواش یواش ببار و جبران کن برام آروم آروم تو گوش اصغرم بخون که نمیاد عموجون نچرخون، اینقدر زبون *اینقدر زبون دور دهن نچرخون، باباتو کشتی، دیگه مادرت دل نداره ببینه...* غم مخور ای کودک دردی کشم من خودم تیر از گلویت می کشم *زیر عبا مخفیش کرد، آمد پشت خیمه یه قبر کوچولو کند، تا میخواست این بدنو تو قبر بزاره، صدای اون خانم بلند شد بذار یه بار دیگه علی مو ببینم... ای حسین! ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop