eitaa logo
♡عشق من حجاب ♡
2.1هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
24.3هزار ویدیو
500 فایل
🌹بانویی از تبار زهرا🌹 چادرم یادگار مادرم زهراست♥️ کپی؟! `یه استغفرالله واسمون میگین..` کپی از اسم و پروف؟! راضی نیستم! تبلیغاتمونه:) @tabligat59 جانم؟! https://daigo.ir/secret/54018085 لحظه رویش! ¹⁴⁰⁰٫³٫¹⁵ 2k...✈️‌...3k
مشاهده در ایتا
دانلود
میگن‌آدم‌ها خیلـی‌شبیه‌ڪتاب‌هایی‌ڪه📚‌ میخونند؛میشـن... رفیق . . . ! نزار‌خاڪ‌بخوره روۍمیز☝️ اگر‌میخواۍ‌بنده‌واقعی‌‌باشی، قرآن‌بخون وعمل‌ڪن بعد‌شبیه‌اونۍ‌میشی‌ڪه‌خدا‌میخواد...
حواستون باشه وقتی دم از شهدا میزنی ! همه تو رو با شهدا میشناسند ؛ اگه خطا کنی پای شهدا هم وسطه پس مسئولیت داری !.. ‌
از‌آیت‌اللٰھ‌بھجت‌پرسیدن آیا‌ادم‌گنــاهکار‌هم‌میتونہ‌امام‌زمانش‌رو‌ببینه؟! جواب‌دادند: شمر‌هم‌امام‌زمانش‌و‌دیدامــا‌نشناخت....!💔 🥺 😭 😭 😭 😭
+میدونی‌خدا‌چی‌میگه: بنده‌ۍمــن ؛ دلتنگِ اسم "خودمم" باصداۍِ"تو"..💔
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دستم‌نمیرسد‌بہ‌تماشاۍکربلا... با‌بغض‌روۍ‌عکس‌حرم‌ دست‌میکشم:)💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سفید‌زندگی‌کن‌سرخ‌بمیر...!
♡عشق من حجاب ♡
-
مرا امید ِ وصال ِ تو زنده می‌دارد :))!
ولی فڪرڪن‌اربعین‌شده یہ‌ڪولہ‌پشتۍ؛یہ‌چفیہ بایہ‌سربندیاابالفضل‌العباس پرچمِ‌یابقیة‌الله‌بہ‌دوشت صداۍ‌مداحۍ‌قدم‌قدم‌بایہ‌علم‌ اشڪ‌شوق‌و‌جاده‌نجف‌ڪربلا:))) +اللهم‌الرزقنایہ‌همچین‌حالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما دهه هفتادی و هشتادی ها تو کربــــــــــلا دعــــــــا فرج می‌خونیم! 😍😎💚
این‌حسین‌کیست‌که‌عالم‌همه‌ دیوانه‌ی‌اوست.😭💔
!-حسین‌من...بیا‌و‌این‌ دل‌شسکته‌را‌بخر💔:))
••
♡عشق من حجاب ♡
••
نیازۍ‌بہ‌شرح‌تصویر‌نیسٺ اسم‌حسین‌خودش‌تفسیر‌است
تشنه‌ِچایِ‌عراقم‌ای‌اجل‌مهلت‌بده . . تابیایم‌اربعین‌موکب‌به‌موکب‌کربلا(:" ♥️🔗
| 🌸🌿| غیر شمـا هیچ‌ ڪس‌ در این‌ عـالم ارزش‌عشق‌ انتظـار‌ندارد ...
السلام علی کشته غرق به خون
😔🖤 در خرابه دختری جا مانده بود حسرتِ دیدارِ بابا مانده بود از فراقِ دیدنِ روی پدر کنجِ این ویرانه تنها مانده بود
🖤السلام علیک یا سیدتنا رقیه بنت الحسین الشهید💚💚💚 🖤دست کوچکش گره ها باز می کند 🖤طفل سه ساله ایست که اعجاز می کند 🖤بال و پرش شکسته ولی او بدون بال 🖤با ذکر نام فاطمه پرواز می کند 🏴 شهادت مظلومانه (سلام الله علیها) باد🖤🖤🖤
ماجرای اسارت از زبان خلاصه ای بچه ها تو صحرای کربلا وقت غروب خورشید، شدیم اسیر غولا پیاده و پیاده همراه عمه زینب راه افتادیم و رفتیم، از صبح زود تا به شب تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه از کربلا تا اونجا راه خیلی دوریه توی خرابه شام ما رو زندونی کردن با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن فریاد زدم:«آی مردم، عموی من عباسه بابام امام حسینه، کیه اونو نشناسه؟» سر غولا داد زدیم، اونا رو رسوا کردیم تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم بابام یه شب به خوابم اومد توی خرابه گفت که:بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه دست انداختم گردنش، تو بغلش خوابیدم خیلی شب خوبی بود، خوابای رنگی دیدم صبح که بلند شدم من، دیدم که یک فرشته م مثل داداش اصغرم، منم توی بهشتم