eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
827 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🍃 در سال ۱۳۶۱ رفت و هنوز برنگشته است... . 🍂 فرمانده ای که آرامش این روزها را از ها و رشادت های او و امثال او داریم. . 🍃 چشم های زیادی منتظر هستند و دلهای زیادی از بی خبری اش شدند... . 🍂او هم چون اربابش زیر بار ظلم نرفت. نمی دانم سرنوشتش چون شد یا چون اما او نمونه بارز است.حال چه باشد چه .... . 🍃منتظران این قصه بلا تکلیفی ۳۸ ساله هنوز هم منتظرند. ، و پایان بده به این بی خبری. بیا، این انقلاب و این روزها نیاز دارد به تو.... . 🍂حاج_احمد، دعا کن. نشویم. شرمنده تلاش های تو، دلتنگی ها و بی قراری های خانواده ات. . ✍️نویسنده: . 🍁به مناسبت تولد . . 📅تاریخ تولد: ۱۵ فروردین ۱۳۳۲.تهران . 📅تاریخ ربوده شدن: ۱۴ تیر ۱۳۶۱.لبنان . 📅تاریخ انتشار: ۱۴ فروردین ۱۴۰۰ . ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
وقتی عقل عاشق می‌شود عشق عاقل می‌شود آنگاه می‌شوی 💛🌹🎉 امروز ١٨ فروردین سالروز تولد شهید فتاحیان و پدر بزرگوارشون هست😍 ازشون شیرینی بخوایید ☺️ دستتونو رد نمیکنن... برای شادی روحشون فاتحه ای قرائت کنید دوستان🌱 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای مادر محمد ابراهیم همت خانم یه امانت دادی خودت دادی سر جدا مثل پسرت تحویلت دادم ... ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
وطن پرستو بهار است و اگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند... (: ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگہ یه روز خواستے☝️🏻 تعریفے براۍ پیدا کنے..؛ بگو شهیــد یعنے بارانـ[🌧] حُسْنِ باران این است کہ⇣ زمینے ست ولے🍃 آسمانے شده است و به امدادِ زمین مےآید... :) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
؛ پـرے بـرای پــرواز نـدارمـ امـا دلـے دارمـ ڪه در ایــن هــیاهـوے غـریــب بـه یـادتـان پـ🦋رواز مے کـند... ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
. ما هم شهید می شویم ! آری وقتی که در ... لذت گناهانش را حراممان کنیم... مےشویم وقتی به جرم حزب اللهی بودن سرزنش شویم ! این چنین است که جهاد اکبر ، بیش از ... جهاد اصغر ... دارد ... شهدایی از جنس ذوب شدن های ... چندین ساله ... ذره ذره ... . . اما امان از ... چه هایی آمدند و غرق شدند! و آنها هم ، ذره ذره ... غرق شدند اینجا هم مےتواند سکوی پرش باشد و هم مرداب شیطان ... ؟ . ... ١ اردیبهشت سالروز تولد شهید ابراهیم هادی💛 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
گام برداشتن در عشق هزینہ میخواهد! هزینہ هایے ڪہ انسان را عاشق... و بعد.. میڪند..
هی میگیم... میشیم، شهید بشیم؛ به این فکر کردیم اخه ما چیمون شهداست که بخرنمون؟ آرزویی که براش نجنگی همون میمونه...! هیچ وقت به تبدیل نمیشه! ...🍃 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
براۍ شدن .. هنر لازم استــ ! هنر بہ←خدارسیدن .. هنرڪشتن ←نَفس .. هنر ←تَهذیبــ ... ◈ تا هنرمندنشویم ... ◈ شهيد نمےشویم... «شهیدانہ زندگے ڪنیم تا شهید شویم» ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
📌 *شهید مدافع حرمی که برای حاج قاسم یک همت بود* 🔹️ دوستش می‌گفت: حضرت آقا که فرمودند ، فردا *محمدحسین* گوشیشو عوض کرد و یه گوشی ایرانی گرفت... ◇ *محمدحسین* عادت داشت موقع سینه زنی پیراهنش رو در بیاره، شور می‌گرفت تو هیئت، می‌گفت برا *امام حسین* کم نذارین،. تا روزی که فرمودند ؛ *محمد حسین* دیگه این کار رو ... ◇ روز عید که بچه‌ها چراغارو خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت: حضرت آقا گفتن با شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت. کی گفته ما دیوونه حسینیم؟ کاملا هم آدمای عاقل باشعوری هستیم عاقلانه حسینیم... ◇ به قول خودش نمی‌ گذاشت حرف آقا بشه. بلافاصله اطاعت می‌کرد. توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات حضرت آقا بود. ◇ رو کار حساس بود پای کار بود، هدف رو در نظر می‌گرفت و طرح می‌ریخت و اعضا براش اولویت داشت 🔹️ *سردار سلیمانی: عمار (شهید محمد خانی) برای من مثل بود* 🍃🌷 ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
برشی از کتاب (زندگینامه‌ی سردار شهید محمدحسین محمدخانی) به مناسبت سالروز قمری شهادت حاج عمار: صبح بین ساعت شش و هفت بود که آن مکالمات پشت بیسیم را می‌شنیدیم. فرماندهی ایشان را صدا کرد و گفت که اتفاقی در محور کناری ما افتاده، الان مسلحین از نقطه‌ای می‌خواهند به این محور نفوذ کنند،اگر آنجا سقوط کند محور ماهم آسیب می‌بیند. . او با اینکه شناختی از آن زمین و منطقه و آن محور کنار دستی نداشت، قبول کرد. شب قبلش می‌گفت: متنفرم از اینکه توی زمینی که نمی‌شناسم، عملیات کنم. . این بار را به دوش کشید، بخاطر اینکه زحمت چندروز گذشته‌ی بچه ها هدر نرود و خط شکسته نشود. آنجا نقطه‌ی مسئولیت او نبود. چهار پنچ نفری راه افتادند. شبانه رفتند برای شناسایی؛ صبح عملیات درگیر شدید شدند. به روشنایی خورده بودیم. یک مقدار کار گره خورد. شش هفت صبح بود که حاج عمار شد. نیروهای غیر ایرانی پشت بی‌سیم میگفتند:حاج عمار اُستُشهِدَ... . سریع از اتاق عملیات گفتیم:حاج عمار شهید نشده،حالش خوبه، فقط کمی جراحت داره. . گفتیم مجروح شده که شیرازه‌ی کار از هم نپاشد. این نیروها دو سه سال بود که با حاج عمار کار می‌کردند، نمی‌خواستیم نگرانی در دلشان ایجاد شود. پشت بیسیم گفتیم: فلانی، نگو حاج عمار شهید شده، نگذار همه نیروها متوجه بشن و روحیه‌شون رو از دست بدن. از این طرف در اتاق عملیات غوغایی بود. یکی از دوستان از پشت میزش افتاد کف اتاق، از حال رفت. پاهایش را دراز کردیم. به هوشش آوردیم و آب و قند دادیم بهش. به فکر این بودیم که چه کسی را جایگزین حاج عمار کنیم. کسی که جنگنده، خستگی ناپذیر، شجاع و مدیر باشد و با نیرو ها بجوشد. واقعا کسی را نداشتیم. . بعد از شهادت حاج عمار گفت: کمرم شکست! . دوستانی که جنازه‌ی حاج عمار رو دیده بودند، میگفتند:مثل کسی بوده که روز ها و شب‌های متمادی عملیات کرده و حالا از فرط خستگی خیلی راحت خوابش برده... ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝