eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
801 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیـــღـد عِشـق
. بی حرفِ زیاد و کم فقط همونیکه اسماعیل گفت و نوشت، حرفِ دل اسماعیل و.... . اسماعیل تو بگو، . "(امیرحسین حاجی نصیری _ اسماعیل) : انشاءالله عازمم. راهیان عشق يه سربزنم، خونه ابوعباس ذهبیه.... ببینم بچه های چیزی لازم ندارن؟ قدیروروح الله می خان برن ازبچه ها ی نجباوسایلشونوجمع کنن... اسماعیل گفت علی داری میری، اون دوربینه منم بگیرازبچه ها... ابوعباس تااین حرفوشنید،زدزیره خنده. که... بازم اسماعیل دنبال دوربینشه... آره اسماعیل هنوزم دنبال دوربینشه. آخه فقط بااون میتونه ببینه. راه وازبیراهه تشخیص بده. فقط بااون میتونه دوباره صورت رفیقاشوببینه. آخ که چقدرتنهاشده.... بگذریم.... برم ذهبیه بچه هامنتظرن، می خان صبحونه بزنن. ابوعباس گفت اسی يه دست ازاین لباسای سبز می خام. دادم بهش، چقدربهش میومد. لباس جنگ خیلی قشنگه. زشتی های آدم ومیپوشونه.... آهای رفیقا، آقایونه شهید، يه وقتایی، سره این سفره همه باهم می نشستیما. نون ونمک هم دیگروخوردیما، يادتون که نرفته؟ به حرمت نون ونمکی که باهم خوردیم نذاریدحکایت ماهم بشه حکایت 30سال چشم انتظاری بعدازجنگ. اصلاً موی سفیدبه مانمیاد، الهی به موی سفید امام حسینت ماروهم تواین جوونی ببروبخر. آمین يارب العالمین" . . . اصلا موی سفید به ما نمیاد... . . راستی نفر آخر اسماعیل بود، جلوی اسماعیل هم عمار میرفت، صدای آخر فیلم هم صدایِ قدیرِ؛ قدیر سرلک. آقایونه شهید، آهااااای رفیقا! اصلا موی سفید به ما نمیاد... . . . راستی اسماعیل، سال علی و قدیر شد، سالِ میثم و عمار... . راستی اسماعیل، هرچی خواستی، هرچی گرفتی، منم شریک..... داداش سلام منم برسون به همه شون.... . . اسماعیل الیوم، کُشتیم... . . .
. الی الحبیب. سلام قدیر. سلام رفیق. سلام بالیاقت. سلام بامعرفت. سلام بامحبت. سلام به تو که از همه ی کنکورای زندگیت با سربلندی بیرون اومدی، حتی کنکور شهادت... . . سلام قدیر، سلامی از یه قلب محروق به یک جسم محروق... . . سلام قدیر سلام مشتی، سلام به اون لحظه ای که یک آن روح شریفت جسم مطهرت رو ترک کرد و آتش گرفتن پیکرت رو عاشقانه نگاه کرد... . . . سلام قدیر، سلام به اولین باری که دیدمت، سلام به آخرین باری که بوسیدمت... . . سلام قدیر. سلام به زخمی که روی قلبم گذاشتی سلام به آتیشی که تو سینه ام روشن کردی. سلام به دماری که از روزگارم درآوردی... . . سلام قدیر سلام مرد سلام مرد سلام مرد. سلام به لبهای همیشه خندونت. سلام به دست مجروحت. سلام به دل حسینی و پاکت... . . سلام قدیر سلام به بال و پر سوخته ات رفیق سلام به حال خوبت رفیق سلام به سلامهای آخر نمازت رفیق... . . سلام قدیر سلام عزیز سلام علیِّ اکبرم سلام عزیز برادرم سلام شهید پرپرم سلام مدافع حرم.... سلام مدافع حرم... . . . قدیر اونجا برا همه دعا کن که هیشکی از تو جانمونه، حسرت مردن برا ارباب رو قلب عاشقا نمونه... . . . قدیر برام دعا کن به حق نمک به حق اشک به حق لبخند به حق برادری به حق رقیه....... . . . . @bi_to_be_sar_nemishavadd
هدایت شده از بی همگان...
. سلام فقط خواستم یادآوری کنم که امشب شب سوم محرمِ. و از نود سالی که پیش بینی کردی، تازه چهار سالش گذشته. خواستم یادآوری کنم که پیش بینی‌ت برای شب سوم محرم درست از آب در نیومد، کاش اون نود سالی هم که گفتی درست از آب درنیاد. خواستم یادآوری کنم بیست و سه سحر بعد از چیزی که پیش بینی کردی پر کشیدی....ولی...پر کشیدی. دعا کن ما هم پر بکشیم. خواستم یادآوری کنم که من که میدونم چرا گفتی شب سوم...شب حضرت رقیه...، پس تو رو قسم به همون نازدانه، امشب برای ما هم دعا کن، ببین، ازت جا موندیم...ببین تنها موندیم...ببین روزگارمون رو.... خواستم یادآوری کنم قدّ نود سال با سرنگ آب و غذا ریختن تو گلومون زجر کشیدیم، عمار، تکخوری کردن یعنی چی؟ یعنی با قدیر برید و.... . . خواستم یادآوری کنم ما سرِ قرارمون هستیم، تو هم سر اون دستی که دادی، سرِ اون قبلتُ‌یی که گفتی باش برادر. خواستم یادآوری کنم برای تو لازم نیست چیزی رو یادآوری کرد، بامعرفت. اینا رو گفتم یه خورده دلمون سبک بشه وگرنه تو که میبینی...تو که میشنوی....تو که هستی...تو که زنده ای.... . . . عمار! سلام ما رو برسون به قدیر، به روح‌الله، به میثم، به حاج سعید، به شیخ مالک، به سیدابراهیم، به.... به دردانه‌ی حسین، به سه ساله‌ی ابی عبدالله، به حضرت رقیه سلام الله علیها، به زینب کبری، به ابا عبدالله.... . . ﺳﻼﻡ ﻣﻦ ﺑﺮﺳﺎﻥ ﺍﯼ ﺻﺒﺎ ﺑﻪ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺳﻌﺪﯼ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻋﻬﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻧﺨﺎﺳﺖ ﻫﻨﻮﺯ... . . . روضه میخونیم هدیه به روحِ تو و قدیر، قربةالی الله: برگ و برت دست کسی برگ و برم دست کسی بال وپرت دست كسي بال وپرم دست كسي خيرات دادی بهر من خیرات دادم بهر تو انگشترت دست كسي انگشترم دست كسي ماهر دوغارت دیده ایم هر دو اسارت دیده ایم پیراهنت دست کسی و معجرم دست کسی جز ریختن این پلک هایم چاره ای دیگر نداشت از بسکه خورده گوشه ی چشم ترم دست کسی نه موي توشانه شود نه موي من شانه شود موي سرت دست كسي موي سرم دست كسي بابا گرفتارت شدم از دو طرف غارت شدم یک زیورم دست کسی یک زیورم دست کسی... (ببین آخرش منو هم روضه خون کردی پسر...) . @bi_to_be_sar_nemishavadd
صبح عاشورا... مالک و میثم با خاک آغشته شده به خون شهدای روز تاسوعا، و تربت اباعبدالله، گل درست کردن و.... جلوی در خونه ولوله بود. از اتاق که بیرون اومدم دیدم مالک داره یکی یکی بچه ها رو گل میماله، عمار، قدیر، میثم... حال و هوای عجیبی بود. صدمتری دشمن، روز عاشورا، صدای صلوات و ذکر حسین حسین بچه ها، تلفیق خنده ها و گریه ها، واقعا ماجرا چی بود، چی میدیدن... پرت شدم سال ۶۱،شب عاشورا، دور و بر خیمه ها، صدای خنده ها و گریه های اصحاب... یعنی تاریخ بود که تکرار میشد؟ ..اینبار در تیپی به نام سیدالشهداء؟ گفت: عمار وسط اون خنده هاش گاهی دم میگرفت و به سینه میزد.یه بار هم به ابوعباس گفت یادش بخیر لاذقیه، اون شعر جهاد رو بذار... و صدای سیدرضانریمانی تو فضا پیچید که میخوند: به تو وابسته شدم تویی که راهو بهم نشون دادی توی این ظلمت شب ، دوباره ماهو بهم نشون دادی پرزدی و برکت عمر کوتاهو بهم نشون دادی تو شهید ابن شهید ، تو جهاد ابن عماد با نگاه به عکست احساس خجالت میکنم تو که همسن منی ، تو که همسال منی یجورایی با تو احساس رفاقت میکنم دستمو بگیر بهم بها بده منو هم تو جمع خوبا راه بده کنار خودت بمن یه جا بده... . عمار و ابوعباس هم صدا با رضانریمانی میخوندن و به سینه میزدن... اشک چشم عمار وقتی میخوند "تو که همسن منی...، توکه همسال منی... یجورایی با نواحساس رفاقت میکنم" جاری بود. 🖤🌱 🆔 @hajammar313 🏴