eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
825 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
✅عاشق ها فکر می کنند رنگ آسمان فیروزه ای است، پنجشنبه ها فیروزه ای است. ☺️ شاید آن ها از پشت پنجره خاصی آسمان را فیروزه ای دیده اند😉 شاید پنجره شان فولاد بوده پنجره انداخته اند به شبکه های پنجره و آسمان را دزدیده اند🤷‍♀ راست می گویند: از پشت پنجره فولاد، آسمان عاشقان فیروزه است....😭👌 👇 "پنجشنبه فیروزه‌ای" روایتی از یک ست که به سادگی مخاطب با آن هم‌ذات پنداری می کند؛ ☺️👌 دانشجویی که اهل ادا در آوردن نیست. رمان وارد رابطه ظریف چند دختر دانشجو می­شود که برای زیارت راهی شدند. نویسنده با زیرکی و در عین حال توجه به جنبه های مختلف، مخاطب را به درون تو در توی ذهن می­برد که در این سفر همراهند.🧐🤔 این رمان، از لحاظ بیان رویدادهای داستانی اثری به شدت است.😍👌 به عبارت ساده­‌تر این رمان در زمره آثار آپارتمانی و لوکس و شبه­ روشنکفرانه است!...😌 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
✅دختر دیگری چند ردیف جلوتر بند کیفش را روی شانه انداخت و وقتی داشت از کلاس بیرون می‌رفت، برایش دست تکان داد.👋 پسر هم دست تکان داد. ورق‌ ها را مرتب کرد و جلو دختر گرفت که همچنان لبخند شیطنت آمیزی به لب داشت. 😉 گفت: «باشه، بگیر!»😕 دختر که فاتحانه ورقه ‌ها را در کوله پشتی می‌گذاشت، گفت:😌 «ممنونم! کپی می ‌کنم فردا می ‌آرم. اگه تو‌ام لطف کنی بقیه‌شو بیاری خیلی عالی می‌شه.»😉😁 ـ باشه. می‌ آرم...😕 پسری که تا آن موقع کنارش نشسته بود بلند شد. با چشم به کوله او اشاره کرد و گفت: «اونم بی ‌زحمت کپی کن فردا بیار. یادت نره.»☺️ ـ یادم نمی ‌ره. برو خوش باش!😞 بعد نفس عمیقی کشید و به دختر گفت: «پس بوی ادکلن تو بود که از اول ساعت، تمام کلاس رو برداشته بود. درسته؟😁 الآن که اومدی نزدیکم متوجه شدم.»😉 ابروهای پیوسته دختر در هم رفت و یک قدم عقب گذاشت. گفت: «ببخشید... اذیتت کرد؟»😱🤦‍♀ ـ اصلاً!... اتفاقاً خیلی عالی بود. می‌شه گفت دیوانه کننده بود.😍 معلومه فِیک نیست. حتماً کلی به خاطرش پیاده شدی! ولی معلومه خوش سلیقه ‌ای. آفرین!😉👌 ـ لطف داری. اگه زنونه نبود می ‌گفتم قابل نداره.😅🙈 هر دو خندیدند... ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸