eitaa logo
حاج بیخیال!
1.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
711 ویدیو
71 فایل
[﷽] ‌‌گفتم : شراب ِ وصل به اُوباش می‌دهند؟ با خنده گفت: بنده‌ی «او» باش، می‌دهند:)! اتبادلات‌و‌شروط‌و‌از‌این‌حرفا @shorote_hagbikhial👇🏿 جهت تبادل👇🏿 @lolanolol #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج بیخیال!
گفت: من تنها نیومدم خواستگاری! با مادرم حضرت زهرا اومدم. منم نامردی نکردم گفتم: منم به شما بله نگفتم من به مادرتون حضرت زهرا بله گفتم 😌😇 *-*🎈
••• 🍃همیشه از خدا میخواستم همسری مؤمن و متعهد داشته باشم که هیأتی باشه و ورزشکار و ولایی 🍃معمولاً همراه خونواده واسه نماز میرفتیم مسجد، مادر عزیزشون منو دیدن و قرارخواستگاری گذاشتن خواستگار زیاد داشتم ولی انتخاب سخت بود و توکلم به خدا 🍃آقا جواد و خونواده‌شون که اومدن، با هم که صحبت کردیم،ملاک مشترک و اولیه جفتمون«ایمان بود و اخلاق نیک» تقریباً ۳۰ دقیقه‌ای صحبت کردیم در مورد حجاب قناعت،تعهد... تصمیم‌گیری توزندگی مشترک و میزان مقاومت در برابر مشکلات و همه چی عالی بود ولی تردیدها همچنان پابرجا...! 🍃دو رکعت نماز توسل به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها خوندم و گفتم "خانوم من کنیز شمام خودتون بهم تو ازدواجم کمک کنین" خواستگاری و مراحل بعدش به سرعت جلو رفت 🍃بعدها متوجه شدم که همسرعزیزم به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ارادت خاصی داشتن و ایشون هم همین نمازو خونده بودن 🍃 عشق بی‌نهایت ما از شب صیغه که مصادف بود با میلاد امام جواد علیه‌السلام شروع شد اون شب یه مشت نقل رنگارنگ بهم داد و گفت "زندگی مثه این نقل شیرینه بانو" 🍃تموم کاراش خدایی بود و خدا واسش جور میکرد، میگفت از بچگی عاشق اسم عاطفه و روزی که فهمیده اسمم چیه، گفته بود "عروس ما همینه...!" خدا رو شاکرم که اسمم باب میل همسر شهیدم بود 😇 💞 ↷''✿°.🌚🌝 ⌈ @oshaghsz ○°.⌋
••• اولین غذایی که بعداز عروسیمان درست کردم استانبولے بود👌🌹 از مادرم تلفنی پرسیدم! شد سوپ..🍲😢😅 آبش زیاد شده بود ... منوچهر میخورد و به به و چه چه میکرد...☺️❤️ روز دوم گوشت قلقلی درست کردم! شده بود عین قلوه سنگ...😐🤦🏻‍♀😅 تا من سفره را آماده کنم منوچهر چیده بودشان روی میز و با آنها تیله بازی میکرد قاه قاه میخندید...😶😂😂🤔 ❤️👈🏻و میگفت : چشمم کور دندم نرم تا خانم آشپزی یاد بگیرن هر چه درست کنن میخوریم حتی قلوه سنگ👩🏻‍🍳😌🌹 ↷''✿°.💞✨ ⌈ @oshaghsz ○°.⌋
••• بهش گفتیم: نمیخوای زن بگیری؟ گفت: چرا نمیخوام؟😎 فکر نمیکردم به این راحتی قبول کنه ازدواج کنه..!!😆 مادرم گفت: خب ننه...کیو میخوای...بگو تا واست بگیرمش😍 من یه زن میخوام که بتونه پشت ماشین باهام زندگی کنه😎 مادرم گفت: واااا...این دیگه چه صیغه ایه..!! آخه کدوم دختری حاضره میشه همچین زندگی ای داشته باشه؟ گفت: اگه میخوای من زن بگیرم شرطش همینه😎 زنی میخوام که شریک و همدم زندگیم باشه... هرجا میرم دنبالم بیاد😉 حرفش یه کلام بود... بعد مدتی از پاوه برگشت... کسی رو که دنبالش بودم پیدا کردم...😎 برام ازش خواستگاری میکنین یا نه؟ بهش گفتم: به همین سادگییییی! نههه..همچین ساده هم نبود بیچاره م کرد تا بله رو گفت با تعجب گفتم:یعنیییی.. قبول کرد که پشت ماشین باهات زندگی کنه!! خندید و گفت: تا اون ور دنیام برم دنبالم میاد😉💞 گفتم:مبارکه👏 چندبار ازش خواستگاری کرده بود اما هربار جواب رد شنیده بود عروس خانوم نیت چله روزه و دعای توسل کرده بود با خودش عهد کرده بود که بعد چله به اولین خواستگار،جواب مثبت بده😌 درست شب چهلم،دوباره ابراهیم ازش خواستگاری کرده بود و بعله رو گرفته بود. ↷''✿°.💞✨ ⌈ @oshaghsz ○°.⌋