eitaa logo
استادحاج قاسم رضایی
142 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مجموعه سخنرانی ها و روضه ها و جلسات استاد رضایی و همچنین؛ فنون استخراج روضه و روضه خوانی مقتل شناسی شعرشناسی اصول مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج قاسم رضایی (2).mp3
30.61M
🎧 🎤 سخنرانی 👈 فنون روضه‌خوانی روشنگرانه در دهه محرم 💠 🔸 سومین همایش ملی جمعی از ستایشگران جوان اهل بیت (ع) 🗓 |خردادماه۱۴۰۲| 📌 |تهران|آبعلی| (اردوگاه سیدالشهداء) 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ⁉️ چه کسی جرئت می‌کند تا ابوالفضل العباس (ع) زنده است، دستانش را جدا کند؟! 💠 ◽️ نشست آموزشی ستایشگران اهل بیت (ع) | 🍃
سلام دوستان
دق ام دادند جانم را گرفتند همه تاب و توانم را گرفتند جوانی داشتم خوش قدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفتند ؟ فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد علی اکبر ؛ علیِ اصغرم شد برایش کوچه واکردند ای وای چقدر اکبر شبیه مادرم شد به چشم خود خزانش را نبیند غم آرام جانش را نبیند دعا کردم سر نعش جوانم کسی داغ جوانش را نبیند مبادا گلشنی پژمرده باشد که بی گل باغبان افسرده باشد کسی میفهمد از حال دل من که در غربت جوانش مرده باشد " گلی که خود بدادم پیچ و تابش به اشک دیدگانم دادم آبش در این گلشن خدایا کی روا بود گل از من دیگری گیرد گلابش " زمین خوردی خزانی شد بهارت نزارم میکند حال نزارت ندارد قوتی پاهایم اما می آیم با سر زانو کنارت امان از ضربه با شدت علی جان تو را کشتند با سرعت علی جان شبیه فاطمه مادربزرگت زمین خوردی تو با صورت علی جان ترک خورده شبیه من لبانت شبیه تکه چوبی شد زبانت رمق دیگر ندارد دست هایم بگیرد لخته خون را از دهانت همین حس و همین حال ات مرا کشت همین زخم پر و بالت مرا کشت نمانده جای سالم در سر تو همین لبهای پامالت مرا کشت چه آهنگین چه با آواز کشتند تو را یک عده تیر انداز کشتند اسیر لشگر جرّاحه بودی تو را با چندتا مقراض کشتند علی اکبرم ! دردت به جانم نبی دیگرم! دردت به جانم نکش پا بر زمین در پیش بابا عزیز پرپرم دردت به جانم " به هرجا بنگرم تنها تو بینم نشان از روی زیبای تو بینم به هر جا ردی از جسم تو پیداست به صحرا بنگرم صحرا تو بینم " بنازم لحن باباگفتنت را نکش از دست بابا دامنت را نشستم روی خاک و باتحیر تماشا میکنم جان کندنت را فراقت میکند پیرم همین جا به من باشد که میمیرم همین جا ندارم پای رفتن سوی خیمه کنار تو زمینگیرم همین جا نخواهد کرد داغ تو رهایم بلرزد مثل دستانم صدایم پس از وقتی که تابوت تنت شد گرفته بوی تو دیگر عبایم علیرضا خاکساری
برای روضه‌ی اکبر، بیار امشب دل زارو باید حتماً پدر باشی، بفهمی حال آقارو نخ تسبیح و بازش کن‌، میون‌ِ جمعیت بنداز صدا کن پیرمردی رو، بگو جمعش کن اینارو نمی‌شه جمع و جورش کرد، تنی که ارباً اربا شه باید سرهم‌ کنیش آروم‌، بذاری پیش سر، پارو! شکاف پهلوشو تا دید، به یاد میخ در اُفتاد حسین بالاسرِ اکبر، دوباره دید زهرارو پاشو تا معجرم باشه، نذار موهام پریشون شه داره زینب با این حرفا، به هم می‌ریزه دنیارو جوونای بنی‌هاشم، کمک‌کارِ حسین بودن چجوری یه جَوون مُرده، بگرده کل صحرارو؟! یکی روی عبا می‌رفت، یکی زیر عبا می‌رفت پسر تشییع شد حالا، ببین تشییع بابارو تمام صورتش زخمه،تمام صورتش کنده‌ست یکی پاشه توی خیمه، بگیره دست لیلارو سیدپوریا هاشمی ای قد تو سرو ریاض حسین نور دل فاطمه را نور عین آینهء تمام‌قد رسول امید لیلا و عزیز بتول گرفته در دست، قمر آینه تا تو کنی نگاه، در آینه قدرِ شبِ قدر ز گیسوی تو قبلهء ارباب یقین روی تو ملاحت روی نبی در رخت کلیم، دلباختهء پاسخت گل ز رخ تو رنگ و بو وام کرد چهر تو روز مهر را شام کرد جوانی و به رهروان پیر عشق اکبری و طنین تکبیر عشق یم چو حبابی ست به پیش نمت مسیح را چشم شفا از دمت ماه، خجالت‌زدهء چهر توست مهر، دلش لبالب از مهر توست مور تو را فخر سلیمانی است خضر پی لبت بیابانی است سرو، سرافکندهء بالای تو چشم ملائک به کف پای تو یوسف اگر روی تو را دیده بود بساط حُسن خویش بر چیده بود داغ دل لاله به صحرا تویی مایهء مجنونی لیلا تویی حسین، خود به عالمی دلبرست و آن که برَد دل از حسین اکبرست ای حجرالاسود ما خال تو قبله نمای کعبه تمثال تو چشم و دل خامس آل عبا قامت تو قیامت کربلا اذن جهاد اگر تو را داده بود هزار سر به پایت افتاده بود ز پیش چشم اخترافشان او رفتی و بردی ز قفا جان او بانگ خدا حافظی ات چون شنید موی پدر به لحظه ای شد سپید شد چو نسیمی به سویت رهسپر ندید از شکفتن گل اثر نرگس دیدگان خود چو بستی سرو قد پدر ز غم شکستی علی انسانی کیست آن نور که اینگونه تماشا دارد رشحات رخِ او نُزهَتِ طاها دارد آیه آیه خبر از شاخه ی طوبیٰ دارد والضُّــحای نِگهش این همه معنا دارد باید از عرش برایش نفحاتی برسد به تماشای رخ او صلواتی برسد آیه ی روی نبی بود و مکرّر گشته به صفای حرمِ عشق منوّر گشته در شجاعت چو علی محشر ِ محشر گشته از رخِ فاطمه گل کرد و معطّر گشته من که باشم که از آن خطّ ِ نگارین گویم از لبِ لعل همان شکّر شیرین گویم از حرم آمده بیرون و خرامان در خود به کجا می رود این خرم و خندان در خود وقت میدان شدنش این‌همه تابان در خود همه را کرده هراسان و پریشان در خود شورِ شیرینی احساس تو دیدن دارد هر چه هم ناز کنی باز خریدن دارد آمده هم چو علی تیغ مرتب بزند و بیاشوبد و بر پیکره ی شب بزند ذوالفقاری شود و تیغ لبالب بزند مثلِ خیبر سری از آن همه مَرْحَب بزند کربلا بوده و تکرار علی در اکبر همه دیدند شده یکسره حیدر اکبر کربلا فرصت تکرار علی بود در او مثل یک آینه دیدار علی بود دراو زور بازوی شرر بار علی بود در او پنجه ی حیدرِ کرارِ علی بود در او مرتضی دیده در آن هیمنه تکرارش را تا تماشا بکند فاطمه پیکارش را آوخ آن لحظه که آن مصحف ایمان افتاد پاره پاره ورق تازه ی قرآن افتاد آن طرف تر به فغان عمه پریشان افتاد حضرت فاطمه در عرش هراسان افتاد آمدند از همه سو راه بگیرند از او انتقام اسدالله بگیرند از او.. هر که دارد ز علی کینه بیاید بزند هر که یکبار زده،تیغ مجدد بزند با دل سنگ خودش آید و ممتد بزند و نگوید که جوان است،مشدّد بزند سالهاقصهٔ تلخی ست که در دل مانده ست کینه ازخیبروبدر است که بر دل مانده ست آه ای برگِ گلِ تازه ی قرآن در خون ارباً اربا شده ی سوره ی رحمان در خون آیه آیه همه ی لؤلؤ و مرجان در خون می کشاند ز غمت عمه سر و جان در خون لب گشا و ز خدا بارقه ی نور بخواه ساقی آمد به برت باده ی انگور بخواه.... علی کفشگر بحر طویل به میدان آمده شیر نره نسل علی ابن ابی طالب خدایی هم شبیه مرتضی بر لشکر دشمن شده غالب به لب نام علی دارد به سر سربند زهرا را قیامت کرده انگاری زمین و آسمان ها را سپاه کفر را حیران خود کرده دلاور مردِ این بیشه شروع کرده رجر خوانی برای نسل بی ریشه که ای اف بر شما و دین و دنیاتان بترسید از عذاب قبر و فرداتان به جنگ آیه ی نور خداوند آمدید اما دریغ از اندکی توحید در بین شما...آری..شمایی که ندارید از خدا ترسی و فکر روز محشر را نکردید و نمی داندید با زهرای مرضیه چه باید کرد از خجلت که مهرش را به روی پاره ی جانش شما بستید و او را خارجی خواندید و‌ قصد کشتنش دارید اما نه...
به نامِ نامی حیدر مدد از ساقی کوثر تمام دشت را پر می کنم از سر منم اولاد پیغمبر علیِ اصغر کرب و بلایم من که بعد از مرتضی خوانده است بابایم علی اکبر اگر مردی میان این جماعت هست بسم الله کسی را ذره ای در دل شجاعت هست بسم الله بیاید تا ببیند ضرب شست حیدر کرب و بلا را..هان من از نسل اباالفضل عملدارم جهانگیرم..جهان دارم به جان مادرم زهرا سر از جسم سپاه کفر بردارم یکی آمد که با پای خودش سیری کند قعر جهنم را غضب دارد علی اکبر نگاهش کرد پا تا سر به یک ضربه چنان روی زمین انداخت آن ملعون بزدل را که لشکر بر خودش لرزید از ترس علی و کار مشکل شد حریفان یک به یک،پرمدعا بر جنگ اکبر آمدند اما نماند از هیبت آنها به جز نعشی بدون سر بنازم بر علی اکبر..بنازم بر علی اکبر ندارد چاره ای دشمن به جز نامردی و حیله علی را دوره اش کردند از هر سو و بستند راه را بر او و با ضرب عمود نانجیبی یک شکاف آمد میان فرق و ابرو و حجاب خون میان او و چشمش نیز حائل شد ز اشک آسمان خاک زمین گل شد ز خودش خون فرقش روی چشم اسب را پوشاند و راه خیمه را گم کرد و آمد در دل دشمن همین اندازه می گویم که اکبر شد علی اصغر.. حسین آمد به یاری اش رود اما بمیرم من که یک لحظه برایش سخت شد دیدن.. به پای نعش اکبر آمده اما به زانویش پر از خون است گیسویش بغل کرده علی را می کند بویش تصور کن جوانت روی خاک افتاده لب تشنه تنش را جست و جو کردی به زیر چندصد دشنه چه حالی و چه احوالی خودت راهیِ گودالی تصور کن همان موقع بیاید خواهرت از خیمه و افتد به روی نعش بی جان جوانی که نمانده از تنش چیزی به جز جسمی پر از خالی نمیدانی چه می آید سرت وقتی که میبنی به اشک خواهرت یک عده میخند با شادی و خوشحالی جوانش اربابا بود و زینب هم پریشان بود و بی تابش صدا میزد که خیز از جا و زینب راببر تا خیمه بابایت فدای قد و بالایت ببین دیگر ندارد چاره بابایت صدای دیگری از عمق دل میزد جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید آرمان صائمی
هرخیمه هرحصن حصین رادوست دارم مرثیه خوانی وزین را دوست دارم سینه زنان نکته بین را دوست دارم اشک بصیرت آفرین را دوست دارم کرببلا رفتن فقط اینگونه زیباست این راهپیمایی نشان عزت ماست "هیهات من الذله "مخصوص همینجاست دم پاره های آتشین را دوست دارم من از نجف تا کربلا هر دم بگویم سینه سپر کرده سپس محکم بگویم می آیم اصلا به همه عالم بگویم نسل امیرالمومنین را دوست دارم دستان او"رحمان"وچشمانش"رحیم" است "و یطعمون…" یعنی آقایم کریم است این راه مصداق صراط المستقیم است تفسیر آیات مبین را دوست دارم شرمنده ام از محضرش، رویم سیاه است این دل فقط تنها به فکر سرپناه است زخم نشسته به کف پایم گواه است هر درد را نه درد دین را دوست دارم چشمم به خاکش آشنا باشد همیشه در منظرم تنها خدا باشد همیشه مهرم که مهر کربلا باشد همیشه زخم نشسته بر جبین را دوست دارم در هیئتي پای پیاده بی اراده موکب موکب مست گشتم بین جاده چای عراقی... تازه دم ... با طعم باده این روز های دلنشین را دوست دارم از زندگی از مال دنیا دل بریدم با گوش جان هل من معینش را شنیدم با انتخاب فاطمه اینجا رسیدم این اعتقاد و این یقین را دوست دارم نه مسجدونه معبدودیر و کنشت است ازقیمت این خاک شاعر کم نوشته ست من شک ندارم کربلا فوق بهشت است هر گوشه از این سرزمین را دوست دارم باب الحوایج ; مادرش ما را فراخواند به دیدن گلدسته و گنبد طلا خواند سینه زنان دست, سقا را جدا خواند من دعوت ام البنین را دوست دارم تحریر ملاباسم از غصه خبر داد به روضه های شیعه سوز بیشتر داد با "شیعتی مهما شربتم …"نوحه سر داد از کودکی ام این طنین را دوست دارم قطعا گره خورده به روضه سرنوشتم از آب و خاک کربلا باشد سرشتم با اشک چشمم به گذرنامه نوشتم من کربلای اربعین را دوست دارم وقتی که من جان میدهم آقا می اید؟ خیلی به او بد کرده ام اما می اید ؟ من التماسش کرده ام آیا می اید ؟ ان لحظه های واپسین را دوست دارم شعر بدون روضه معنایی ندارد مدحیه بی مرثیه زیبایی ندارد چشم بدون گریه کارآیی ندارد چشمان با گریه عجین را دوست دارم دنیای غم دریای غصه کوه دردم حالا که میل روضه ی مکشوف کردم باید که از گودال زنده برنگردم تصمیم های اینچنین را دوست دارم یارب و یارب در ته گودال میگفت با صورتی خونین ، لبی پامال میگفت در عشق بازی با خدا خوشحال میگفت این نیزه های در کمین را دوست دارم طعنه به دام ان همه صیاد میزد کرب و بلا از صبر او فریاد میزد با حنجر در زیر چکمه داد میزد نذر تو این حال غمین را دوست دارم گودال را از لوث نیزه پاک کردند یک بوریا بر پیکری صد چاک کردند اخر دهاتی ها تنش را خاک کردند پس مردم روستانشین را دوست دارم علیرضا خاکساری هرخیمه هرحصن حصین رادوست دارم مرثیه خوانی وزین را دوست دارم سینه زنان نکته بین را دوست دارم اشک بصیرت آفرین را دوست دارم کرببلا رفتن فقط اینگونه زیباست این راهپیمایی نشان عزت ماست "هیهات من الذله "مخصوص همینجاست دم پاره های آتشین را دوست دارم من از نجف تا کربلا هر دم بگویم سینه سپر کرده سپس محکم بگویم می آیم اصلا به همه عالم بگویم نسل امیرالمومنین را دوست دارم دستان او"رحمان"وچشمانش"رحیم" است "و یطعمون…" یعنی آقایم کریم است این راه مصداق صراط المستقیم است تفسیر آیات مبین را دوست دارم شرمنده ام از محضرش، رویم سیاه است این دل فقط تنها به فکر سرپناه است زخم نشسته به کف پایم گواه است هر درد را نه درد دین را دوست دارم چشمم به خاکش آشنا باشد همیشه در منظرم تنها خدا باشد همیشه مهرم که مهر کربلا باشد همیشه زخم نشسته بر جبین را دوست دارم در هیئتي پای پیاده بی اراده موکب موکب مست گشتم بین جاده چای عراقی... تازه دم ... با طعم باده این روز های دلنشین را دوست دارم از زندگی از مال دنیا دل بریدم با گوش جان هل من معینش را شنیدم با انتخاب فاطمه اینجا رسیدم این اعتقاد و این یقین را دوست دارم نه مسجدونه معبدودیر و کنشت است ازقیمت این خاک شاعر کم نوشته ست من شک ندارم کربلا فوق بهشت است هر گوشه از این سرزمین را دوست دارم باب الحوایج ; مادرش ما را فراخواند به دیدن گلدسته و گنبد طلا خواند سینه زنان دست, سقا را جدا خواند من دعوت ام البنین را دوست دارم تحریر ملاباسم از غصه خبر داد به روضه های شیعه سوز بیشتر داد با "شیعتی مهما شربتم …"نوحه سر داد از کودکی ام این طنین را دوست دارم قطعا گره خورده به روضه سرنوشتم از آب و خاک کربلا باشد سرشتم با اشک چشمم به گذرنامه نوشتم من کربلای اربعین را دوست دارم وقتی که من جان میدهم آقا می اید؟ خیلی به او بد کرده ام اما می اید ؟ من التماسش کرده ام آیا می اید ؟ ان لحظه های واپسین را دوست دارم
شعر بدون روضه معنایی ندارد مدحیه بی مرثیه زیبایی ندارد چشم بدون گریه کارآیی ندارد چشمان با گریه عجین را دوست دارم دنیای غم دریای غصه کوه دردم حالا که میل روضه ی مکشوف کردم باید که از گودال زنده برنگردم تصمیم های اینچنین را دوست دارم یارب و یارب در ته گودال میگفت با صورتی خونین ، لبی پامال میگفت در عشق بازی با خدا خوشحال میگفت این نیزه های در کمین را دوست دارم طعنه به دام ان همه صیاد میزد کرب و بلا از صبر او فریاد میزد با حنجر در زیر چکمه داد میزد نذر تو این حال غمین را دوست دارم گودال را از لوث نیزه پاک کردند یک بوریا بر پیکری صد چاک کردند اخر دهاتی ها تنش را خاک کردند پس مردم روستانشین را دوست دارم علیرضا خاکساری ﺟﺎﻥ ﻫﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﯼ ﻟﺐ ﻋﻄﺸﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﻻﻻﯾﯽ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻗﺒﺮﻡ ﺑــــــــﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺯ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺷﺪﺷﻔﺎﺑﺨﺸﺘﺮﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﺮﺏ ﻭﺑﻼ ﻋﺠﺐ ﺍﺯ ﻧﺴﺨﻪ ﯼ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ امام حسين عليه السلام غیرازغم معشوق درعالم خبرى نیست جایی خبرى نیست که ازغم خبرى نیست پروانه پرش سوخت ولى آبرویش شد ماهم دلمان سوخته،این کم خبرى نیست من توبه نکردم مگر از راه توسل بی نام تو از توبه ی آدم خبرى نیست گفتند درِ خانه غیر تو شلوغ است گفتند ولى رفتم و دیدم خبرى نیست رزقِ همه اینجاست ورزّاق هم اینجاست والله در خانه حاتم خبرى نیست گرماى گنه سوز حرم خورد به ما، پس... از سوختنِ بین جهنم خبرى نیست ده ماه همه منتظر ماه تو هستند درسال به جز ماه محرم خبرى نیست عمامه ندارى و عبا نیز ندارى اى واى که ازپیرهنت هم خبرى نیست لطیفیان شهرت ماست، محبان اباعبدالله ریزه خواریم سر خوان اباعبدالله نظر فاطمه از روز ازل بر ما بود نام ما بوده به دیوان اباعبدالله اشک ما از کرم زینب او تامین است تا که هستیم پریشان اباعبدالله "یاعلی"گفتم ودیدم که علی گفت؛"حسین" پدرش رفته به قربان اباعبدالله قلم عفو کشیدند به پرونده ی ما تا نشستیم به ایوان اباعبدالله دین مارانبی آورد وحسین ابقاء کرد زیر دینیم و مسلمان اباعبدالله مرگ حق است،ولی دردل میدان خوبست کاش باشم ز شهیدان اباعبدالله مادرم لقمه ی نانی که سرسفره گذاشت همه خوردیم به احسان اباعبدالله جرعه آب خنکی خوردم وگفتم بااشک به فدای لب عطشان اباعبدالله رفته بودم سر بازار لباسی بخرم یادم آمد تن عریان اباعبدالله علت سوختن چوب درآتش اینست؛ چوبها خورده به دندان اباعبدالله... آه ازشام غریبان که به صحرا افتاد شعله بر دامن طفلان اباعبدالله رضارسول زاده. عشق تو شور به پا کرد ابا عبدالله نی به یاد تو نوا کرد ابا عبدالله روضه خوان نام تورابردودل خسته ی من هوس کرببلا کرد ابا عبدالله به دوعالم ندهم لذت آن لحظه که دل گوشه ی روضه صفا کرد ابا عبدالله دل سنگ آب شودپای غمت،غربت تو با دل ودیده چها کرد ابا عبدالله سندنوکری اش را کند امضا زهرا هر که حق تو ادا کرد ابا عبدالله آبرومنددوعالم شودآنکس که ز صدق جان به پای تو فدا کرد ابا عبدالله باچه رویی به روی سینه ی توشمرنشست سر پاک تو جدا کرد ابا عبدالله مادرت گوشه ی گودال درآن عصرغریب ناله ی وا ولدا کرد ابا عبدالله دامن لطف توودست گدایی" کمیل" دل ز غیر تو رها کرد ابا عبدالله 🔹کمیل کاشانی ﺟﺎﻥ ﻫﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﯼ ﻟﺐ ﻋﻄﺸﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﻻﻻﯾﯽ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻗﺒﺮﻡ ﺑــــــــﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺯ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺷﺪﺷﻔﺎﺑﺨﺸﺘﺮﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﺮﺏ ﻭﺑﻼ ﻋﺠﺐ ﺍﺯ ﻧﺴﺨﻪ ﯼ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ امام حسين عليه السلام غیرازغم معشوق درعالم خبرى نیست جایی خبرى نیست که ازغم خبرى نیست پروانه پرش سوخت ولى آبرویش شد ماهم دلمان سوخته،این کم خبرى نیست من توبه نکردم مگر از راه توسل بی نام تو از توبه ی آدم خبرى نیست گفتند درِ خانه غیر تو شلوغ است گفتند ولى رفتم و دیدم خبرى نیست رزقِ همه اینجاست ورزّاق هم اینجاست والله در خانه حاتم خبرى نیست گرماى گنه سوز حرم خورد به ما، پس... از سوختنِ بین جهنم خبرى نیست ده ماه همه منتظر ماه تو هستند درسال به جز ماه محرم خبرى نیست عمامه ندارى و عبا نیز ندارى اى واى که ازپیرهنت هم خبرى نیست لطیفیان شهرت ماست، محبان اباعبدالله
ریزه خواریم سر خوان اباعبدالله نظر فاطمه از روز ازل بر ما بود نام ما بوده به دیوان اباعبدالله اشک ما از کرم زینب او تامین است تا که هستیم پریشان اباعبدالله "یاعلی"گفتم ودیدم که علی گفت؛"حسین" پدرش رفته به قربان اباعبدالله قلم عفو کشیدند به پرونده ی ما تا نشستیم به ایوان اباعبدالله دین مارانبی آورد وحسین ابقاء کرد زیر دینیم و مسلمان اباعبدالله مرگ حق است،ولی دردل میدان خوبست کاش باشم ز شهیدان اباعبدالله مادرم لقمه ی نانی که سرسفره گذاشت همه خوردیم به احسان اباعبدالله جرعه آب خنکی خوردم وگفتم بااشک به فدای لب عطشان اباعبدالله رفته بودم سر بازار لباسی بخرم یادم آمد تن عریان اباعبدالله علت سوختن چوب درآتش اینست؛ چوبها خورده به دندان اباعبدالله... آه ازشام غریبان که به صحرا افتاد شعله بر دامن طفلان اباعبدالله رضارسول زاده. عشق تو شور به پا کرد ابا عبدالله نی به یاد تو نوا کرد ابا عبدالله روضه خوان نام تورابردودل خسته ی من هوس کرببلا کرد ابا عبدالله به دوعالم ندهم لذت آن لحظه که دل گوشه ی روضه صفا کرد ابا عبدالله دل سنگ آب شودپای غمت،غربت تو با دل ودیده چها کرد ابا عبدالله سندنوکری اش را کند امضا زهرا هر که حق تو ادا کرد ابا عبدالله آبرومنددوعالم شودآنکس که ز صدق جان به پای تو فدا کرد ابا عبدالله باچه رویی به روی سینه ی توشمرنشست سر پاک تو جدا کرد ابا عبدالله مادرت گوشه ی گودال درآن عصرغریب ناله ی وا ولدا کرد ابا عبدالله دامن لطف توودست گدایی" کمیل" دل ز غیر تو رها کرد ابا عبدالله 🔹کمیل کاشانی
ﺟﺎﻥ ﻫﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﯼ ﻟﺐ ﻋﻄﺸﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﻻﻻﯾﯽ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻗﺒﺮﻡ ﺑــــــــﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺯ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺷﺪﺷﻔﺎﺑﺨﺸﺘﺮﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﺮﺏ ﻭﺑﻼ ﻋﺠﺐ ﺍﺯ ﻧﺴﺨﻪ ﯼ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ امام حسين عليه السلام غیرازغم معشوق درعالم خبرى نیست جایی خبرى نیست که ازغم خبرى نیست پروانه پرش سوخت ولى آبرویش شد ماهم دلمان سوخته،این کم خبرى نیست من توبه نکردم مگر از راه توسل بی نام تو از توبه ی آدم خبرى نیست گفتند درِ خانه غیر تو شلوغ است گفتند ولى رفتم و دیدم خبرى نیست رزقِ همه اینجاست ورزّاق هم اینجاست والله در خانه حاتم خبرى نیست گرماى گنه سوز حرم خورد به ما، پس... از سوختنِ بین جهنم خبرى نیست ده ماه همه منتظر ماه تو هستند درسال به جز ماه محرم خبرى نیست عمامه ندارى و عبا نیز ندارى اى واى که ازپیرهنت هم خبرى نیست لطیفیان شهرت ماست، محبان اباعبدالله ریزه خواریم سر خوان اباعبدالله نظر فاطمه از روز ازل بر ما بود نام ما بوده به دیوان اباعبدالله اشک ما از کرم زینب او تامین است تا که هستیم پریشان اباعبدالله "یاعلی"گفتم ودیدم که علی گفت؛"حسین" پدرش رفته به قربان اباعبدالله قلم عفو کشیدند به پرونده ی ما تا نشستیم به ایوان اباعبدالله دین مارانبی آورد وحسین ابقاء کرد زیر دینیم و مسلمان اباعبدالله مرگ حق است،ولی دردل میدان خوبست کاش باشم ز شهیدان اباعبدالله مادرم لقمه ی نانی که سرسفره گذاشت همه خوردیم به احسان اباعبدالله جرعه آب خنکی خوردم وگفتم بااشک به فدای لب عطشان اباعبدالله رفته بودم سر بازار لباسی بخرم یادم آمد تن عریان اباعبدالله علت سوختن چوب درآتش اینست؛ چوبها خورده به دندان اباعبدالله... آه ازشام غریبان که به صحرا افتاد شعله بر دامن طفلان اباعبدالله رضارسول زاده. عشق تو شور به پا کرد ابا عبدالله نی به یاد تو نوا کرد ابا عبدالله روضه خوان نام تورابردودل خسته ی من هوس کرببلا کرد ابا عبدالله به دوعالم ندهم لذت آن لحظه که دل گوشه ی روضه صفا کرد ابا عبدالله دل سنگ آب شودپای غمت،غربت تو با دل ودیده چها کرد ابا عبدالله سندنوکری اش را کند امضا زهرا هر که حق تو ادا کرد ابا عبدالله آبرومنددوعالم شودآنکس که ز صدق جان به پای تو فدا کرد ابا عبدالله باچه رویی به روی سینه ی توشمرنشست سر پاک تو جدا کرد ابا عبدالله مادرت گوشه ی گودال درآن عصرغریب ناله ی وا ولدا کرد ابا عبدالله دامن لطف توودست گدایی" کمیل" دل ز غیر تو رها کرد ابا عبدالله 🔹کمیل کاشانی ﺟﺎﻥ ﻫﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﯼ ﻟﺐ ﻋﻄﺸﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﻻﻻﯾﯽ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻗﺒﺮﻡ ﺑــــــــﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺯ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺷﺪﺷﻔﺎﺑﺨﺸﺘﺮﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﺮﺏ ﻭﺑﻼ ﻋﺠﺐ ﺍﺯ ﻧﺴﺨﻪ ﯼ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ امام حسين عليه السلام غیرازغم معشوق درعالم خبرى نیست جایی خبرى نیست که ازغم خبرى نیست پروانه پرش سوخت ولى آبرویش شد ماهم دلمان سوخته،این کم خبرى نیست من توبه نکردم مگر از راه توسل بی نام تو از توبه ی آدم خبرى نیست گفتند درِ خانه غیر تو شلوغ است گفتند ولى رفتم و دیدم خبرى نیست رزقِ همه اینجاست ورزّاق هم اینجاست والله در خانه حاتم خبرى نیست گرماى گنه سوز حرم خورد به ما، پس... از سوختنِ بین جهنم خبرى نیست ده ماه همه منتظر ماه تو هستند درسال به جز ماه محرم خبرى نیست عمامه ندارى و عبا نیز ندارى اى واى که ازپیرهنت هم خبرى نیست لطیفیان شهرت ماست، محبان اباعبدالله