#حضرت_زهرا_زمینه
زیر سایه ی تو مادر، سر بلند عالمینم
تا ابد میگم گدای، مادر امام حسینم
من حال و روزم با تو بهتره
این روضه ها دلم رو می بره
وقتی گره توو کارمه فقط
گوشه نگات امید آخره
پای مکتب تو، درسمو می گیرم
پِی راه هیشکی، جز علی نمیرم
من فدای اونکه، تو شدی فدائیش
عالمی بدونه، حیدره امیرم
لبیکِ یا زهرا
چادر تو تا قیامت، سر پناه شیعیانه
تا تو هستی چه نیازی، به نگاه دیگرانه
عمری اگه همش زدم صدات
من زندگیمو هم میدم به پات
از عمق دل میگم که بچه هام
قربون دونه دونه بچه هات
از تموم دنیا، یه دعاتو می خوام
نمی ذاری محشر، خالی باشه دستام
اینه افتخارم، اینه اعتقادم
مادرم تویی و، من علیه بابام
لبیکِ یا زهرا
#وحید_محمدی
#حضرت_زهرا_زمینه
#مدح
مادر / نفسش اعجازه
چادر خاکی شو / رو سرم می ندازه
مادر / دوای هر درده
قیامت دنبالِ / نوکراش می گرده
حضرت مادر
زیر پر چادرتن این همه نوکر
با تو تماشایی تره صحنه ی محشر
حضرت مادر
بارون رحمتی - من مثل یک کویر
ای مادر حسن - دست من رو بگیر
امنا فاطمه ۴
مادر / ضربان حیدر
سوامون کن توی / شلوغیِ محشر
شأنت / فوق هر ادراکه
پسرت ارباب / همه ی افلاکه
دل بی قراره
حاجت اگه داری بیا رد خور نداره
جز تو کدوم عشقی برا من موندگاره
دل بی قراره
بارون رحمتی - من مثل یک کویر
ای مادر حسن - دست من رو بگیر
امنا فاطمه ۴
مادر / چرا چشمات تاره
چش زینب سمتِ / خونِ رو دیواره
مادر / چِقَدِ دلتنگی
با چهل تا مردِ / بی حیا می جنگی
افتادی از پا
آخرشم با لگدش کَنْدْ درو از جا
افتادی توی کوچه ها یکه و تنها
افتادی از پا
هیزم آوردن و - در رو آتیش زدن
افتادی رو زمین - پیش چشم حسن
امنا فاطمه ۴
#احسان_نرگسی
#حضرت_زهرا_زمینه
#حضرت_زهرا_نوحه
زبان حال حضرت زینب با مادر...
مادر بیمارم ، دور و برت هستم
تو مادرم هستی من دخترت هستم
اي مادر اي مادر اي مادر اي مادر
به پیش چشم من چون لاله پژمردي
کُشتی تو زینب را ، از بس زمین خوردي
اي مادر اي مادر اي مادر اي مادر
چرا نمازت را نشسته می خوانی
گمان کنم دیگر پیشم نمی مانی
اي مادر اي مادر اي مادر اي مادر
بیمار جان بر لب ، جانم فداي تو
قدم بزن مادر ، منم عصاي تو
اي مادر اي مادر اي مادر اي مادر
تو پشت در بودي ، من خونجگر بودم
کاشکی بجاي تو ، من پشت در بودم
اي مادر اي مادر اي مادر اي مادر
#حضرت_زهرا_شور
#حضرت_زهرا_زمزمه
زبانحال امیرالمؤمنین
به سبک خمیده خمیده رسیدم به تو
خدایا خدایا چی اومد سرم
صداشو بلند کرد سرِ همسرم
با چشمای گریون کشیدم خودم
عبامو روی پیکرِ همسرم
عبامو کشیدم رو جسمی کبود
که افتاده بود بین آتیش و دود
الهی بمیرم که زهرای من
توی خونه ی من لگد خورده بود
پشت در صداشو شنیدم
نفس نفس هاشو شنیدم
ناله ی یا فضه بیا شو شنیدم
میون مدینه پیچید این سخن
که افتاده لرزه به زانوی من
نمیشه کسی باورش این خبر
جلو چشم من همسرم رو زدن
چرا تازیانه به کوثر زدن
تویِ خونه سیلی به مادر زدن
به رخسار زهرا جسارت یعنی
که سیلی به روی پیمبر زدن
کوه غیرت بودم شکستم
همه دیدن شد بسته دستم
فاتح خیبر بودم از پا نشستم
#میثم_مومنی_نژاد