.
#قسمت_پایانی #روضه_حضرت_مسلم علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد
●━━━━━━───────
*روضه شب اول شروع شد، امشب شب اولین فدایی حسینِ، میخوام اسم یه فدایی دیگه رو ببرم، دونفر اولین فدایی امام شدن ..قرآن میگه: "السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ"
این دونفر السابقون السابقونن....
روضه ،روضۀ این دو نفره، هر دو نفر تنهایی چشیدن ، هر دو نفر غربت چشیدن، هر دو نفر رفتن در خونه هارو زدن اما کسی در رو وا نکرد، هر دو نفر پشت در بسته افتادن، هر دو نفر واسۀ خودشون گریه نکردن، هر دو نفر برا امامشونگریه کردن ..یه کلمه هایی توی روضه هر دو نفر مشترکه این کلمه ها خودش یه روضه است......
اولیش کوچه است، دومیش آتیشه....
سومیش تازیانه است ... یا صاحب الزمان!
یه چیز دیگه ام توروضه این دونفر مشترکه، تو روضه این دونفر چند نفر ریختن سر یه نفر ... مدینه همچند نفر ریختن سر یه مادر، میخوامبگم اگه ریختن سر مُسلم، مُسلم مرد بود، شجاع بود، دلیر بود، فرمانده بود.. جنگجوبود، سردار بود، کسی بود جنگهای زیاد دیده بود، اگه ریختن سرش چهارتا زدن چهارتا خوردن، جنگه مَرد با مَرد.اما مادرِ ما یه خانم هجده ساله بود، مادر ما خانومی بود دفاع نداشت، مدافعی نداشت، مادر ما بارشیشه داشت، یکی نیومد بگه این خانوم نباید بین در و دیوار باشه ..
نانجیب تا فهمید فاطمه است خودش نوشته چند قدم اومدم عقب، یا صاحب الزمان!
وقتی مسلم توخونۀ طوعه گیر افتاد فهمید خونه محاصره شده ریختن دور خونه، تا دید آتیش آوردن خونه محاصره شد، زد از خونه بیرون، میدونی چرا از خونه زد بیرون؟ فهمید یه زن تو خونه است .. گفت اینا مرد و زن نمیفهمن یادش افتاد .. گفت یه زن تو مدینه توخونه گیر کرد .. دیگه نمیخوام تکرار بشه...
توی مدینه، نانجیب میگه برگشتم یادِ علی افتادم هرچی کینه داشتم چنان لگدی به در زدم .....
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_اول_محرم
#محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇