بخش سوم :
#سبک_خمیده_خمیده
تو باید کفن پوش رو شونه بری
پر از زخمای تازییونه بری
تو رو روز روشن زدن اما حیف
از این خونه باید شبونه بری
(دید بچه هاش دارن گریه میکنن
فاطمه جان )
اینا آینه های غمن فاطمه
مثل خونمون در همن فاطمه
نزاشتی که شهر خبر دار کنیم
چقدر گریه کن هات کمن فاطمه
ما اتیش تن تو سرده
آستین به دهن گریه درده
پاشو حیدر داره به دورت میگرده
مگه یادم میره چه جوری وارد خانه علی شدی
رشیده آمد بودی خمیده برگشتی
با رفتنت خالی نکن دور ورم را
پاشیده تر از این نگردان لشگرم را
باور نمیکردم که روزی پیش چشمم
از پا بیندازد غلافی همسرم را
بعد از تو ای سر به شکسته تا قیامت
از خجلتم بالا نمیگیرم سرم را
#زهرا_جان
زخم بازوت دلم تکون میده
عطر پیرهن تو بوی خون میده
من میبینه تا این غنفض پست
غلاف شمسیرش نشون میده
نه یکی دوبار که بی عدد زدن
خدا میدونه که خیلی بد زدن
میدونستن که ما تو راهی داریم
عمدا اومدن به در لگد زدن
ترک خورده یه کسی ها شدی
غلاف که میخوری تماشا شدی
تموم کرد بودی ولی پشت در
به عشق علی از زمین پا شدی
(این صحنه هیچ وقت علی فراموش نمیکرد
گفت در میان دود آتش دیدمت
با چهل تن در کشاکش دیدمت )
توی ازدحامم تو دیده شدی
نفس های حیدر بریده شدی
در افتاد افتادی روی زمین
چقدر پشت در تو کشیده شدی
زمین خوردن تو رو دیدم
عبام اونجا روت کشیدم
#گریز #علی_اکبر
(این عبا کمک علی کرد
کربلا عبا کمک حسین کرد
صدا زد علی اکبرم )
بر داشتن تو از زمین ممکن نیست
این پیکر پاشیده عبا میخواهد
این که برگشته حرم بین عبا بخت من است
در میان یک عبا بخت بلندم جا نشد
او خلاصه آمد من هم خلاصه چیدمش
چیدمش اما آن جوان خوش قد بالا نشد
زحمتی دارم ابالفضلم بیا با من بگرد
من که خیلی گشتم اما بیشتر از این پیدا نشد
#ابالافضل
روضه دست شکستن دست بریده جمع میکنه
ای علمدار تو رو با علم زدن
قدو بالای تو رو بهم زدن
چهار هزار کمون به دست یکی یکی
اومدن روی تنت قدم زدن
تو بری حسین تو تنها میشه
چشمای خواهرامون دریا میشه
سر این که سرم کی ببره
میون شمر ثنان دعوا میشه
تو مگه قرار نبود دیر نکنی
جلوی خیمه منو پیر نکنی
تو مگه قرار نبود با رفتنت
کوه من من زمین گیر نکنی
تو اگر پا نشوی نوبت گودال من
شمر پیش نظرم دست به خنجر
خوش غیرت
بعد تو فاتحه چادر معجر خواندست ...