eitaa logo
کانال مشترک،جناتیان و خدادادی
398 دنبال‌کننده
282 عکس
207 ویدیو
191 فایل
پند/ پدر/مادر/شهید/ و دهها مورد دیگر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️باغ گل فاطمه بعد از عباس سه پسر دیگر نیز به دنیا آورد؛ عبدالله ، عثمان و جعفر. یکی از بهترین یاران پیامبر خدا نامش عثمان بن مظعون بود. همان مرد با ایمانی که رسول خدا در فراقش گریه کرد و فرمود بهشت گوارایت باد. امام علی ع نیز عثمان را بسیار دوست داشت و به یاد او، نام پسر سومش را عثمان گذاشت. نام پسر چهارمش را هم به یاد برادر شهیدش «جعفرطیار»، جعفر گذاشت. چهار پسر فاطمه از گل زیباتر بودند و خانه‌ی او مثل باغ گل سرخ، سرشار از عطر بود. مردم مدینه نام فاطمه را «اُمّ البنین» گذاشتند . أُمُّ البنین یعنی مادر پسران. فاطمه که شاعری شیرین سخن بود برای گل پسرهایش شعرهای شیرین می‌خواند. آن روزها زیباترین روزهای زندگی فاطمه بود.
🔸️چهار یادگار هنگام سحر بود، سحرگاه شب نوزدهم ماه رمضان؛ ماه مهمانی خدا. امام علی ع داخل محراب مسجد کوفه بود، وقت نماز صبح بود. دست‌ها را بلند کرد: الله اکبر. وقتی سر بر سجده گذاشت و مشغول ذکر شد ناگهان محراب گلگون شد و فریاد امام در مسجد پیچید «فزتُ وَ رَبِّ الکعبه» به خدای کعبه رستگار شدم. نمازگزاران بر سر زدند و به سوی محراب دویدند .. دو شب بعد نزدیک سحر شب بیست و یکم امام علی ع مهمان خدا شد. فاطمه مثل شمع می‌سوخت و مثل ابر بهار گریه می کرد همسر عزیزم، یار یتیمان، مولای مظلومان .‌. پسران کوچکش بغض کرده و پریشان حال دور او حلقه زده بودند مادر جان بابایمان کجاست؟ فاطمه بچه‌هایش را در آغوش گرفته بود و نوازششان می‌کرد. فاطمه مانده بود و چهار کودک یتیم و یک کوه خاطره .. در آن سال عباس چهارده ساله بود، عبدالله شش ساله ، عثمان سه ساله و جعفر دو ساله.
🔸️سروهای سربلند فاطمه‌ى أُمُّ البنین اگر چه همسر عزیزش به شهادت رسیده بود اما تنها نمانده بود. امام حسن و امام حسین ع جای خالی پدر را پر کرده بودند و با دلسوزی بسیار به بچه‌های ام البنین که در واقع برادرهای کوچک خود بودند کمک می کردند. این دو امام عزیز بهترین معلم و عالی‌ترین الگو برای بچه‌های ام البنین بودند. چهار پسر ام البنین هم دو برادر بزرگ خود را خیلی دوست داشتند و هر روز از این دو عزیز کارهای خوب و پندهای شیرین می‌آموختند. كم کم چهار پسر ام البنین بزرگ و بزرگتر شدند و مثل چهار سرو سربلند باغ همیشه بهار مدینه را زیباتر کردند.
🔸️بدرقه‌ی لاله‌ها امام حسین ع می‌خواست کاروان عاشقان را از مدینه به سوی مکه حرکت دهد. آن سال پسران اُمُّ البنین جوانانی رشید و رعنا و زیبا بودند. عباس سی و چهارساله بود، عبد الله بیست و شش ساله، عثمان بیست و سه ساله و جعفر بیست و دو ساله. لحظه‌ی حرکت کاروان بود، جوانان فاطمه آرام و قرار نداشتند. قلبشان لبریز از عشق خدا بود و آرزویشان فداکاری و جانفشانی برای سرور و مولایشان امام حسین ع. فرزندان با ادب خدمت مادر آمدند تا با او خداحافظی کنند چه لحظه‌ی عجیبی؛ فاطمه غرق تماشای گلهای شکفته‌اش شده بود. خدایا تو می‌دانی که من جوانانم را از جان بیشتر دوست دارم اما می‌دانم که حسین، بهترین بنده‌ات نیاز به یار فداکار دارد؛ خدایا لاله‌های شکفته‌ام را به تو می‌بخشم. فاطمه با چشم‌های اشک بار یکی یکی روی زیبای لاله‌هایش را بوسید؛ ای یادگاران امیرمؤمنان خدانگهدارتان ..
🔸️مثل ابر بهار امام حسین ع و یاران با وفایش در روز عاشورا در زمین کربلا به شهادت رسیدند. پسران رشید ام البنین هم همان جا به شهادت رسیدند. کاروان بازماندگان به کوفه و شام برده شدند و بعد به سوی مدینه باز گشتند. وقتی کاروان نزدیک مدینه رسید، مردم مدینه سراسیمه از شهر بیرون دویدند. چشم‌ها گریان بود و سینه‌ها سوزان؛ همه بر سر و سینه می‌زدند و زمین و آسمان مدینه غرق ماتم بود. به ام البنين خبر دادند هر چهار لاله‌ات پرپر شده‌است. قلبش شکست و قامتش خم شد اما با همان حال گفت: از حسین چه خبر ؟ پاسخ دادند: حسین هم شهید شده است. قلبش طوفانی شد و چشم‌هایش دریای اشک، ناله‌اش بلند شد: ای کاش تمام آن چه که در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.. حضرت زینب س به دیدارش آمد و شهادت جوانان رشیدش را تسلیت گفت از آن روز به بعد ام البنین شعرهای جانسوز می‌خواند و به یاد لاله‌های سرخ پرپر شده‌اش مثل ابر بهار گریه می‌کرد.
🔸️پرواز تا باغ لاله ده سال از از واقعه‌ی کربلا و شهادت جوانان ام البنین می‌گذشت. او در این ده سال دردناک آن قدر گریه کرده بود که چشمانش مانند یعقوب پیامبر نابینا شده بود. حضرت یعقوب در فراق یوسف و بنیامین شب و روز می‌نالید اما سرانجام به هر دو گم شده‌اش رسید. اما ام البنین چهار یوسفش در سرزمین کربلا پر پر شده بودند. سال هفتاد هجری بود و ام البنین ناتوان در بستر افتاده بود. چشم‌های بی سویش هنوز منتظر پسران بود و لب‌هایش لبریز از دعا. همه نگران حال او بودند، ام البنین آخرین حرف‌ها را می‌زد و همه نگاهش می‌کردند. ناگهان لب‌های رنگ پریده اش از حرکت ایستاد و چشم‌های بی نورش بسته شد و روح بلندش به آسمان پرکشید. او مهمان باغ لاله‌ها شده بود ..
🔸️پرواز تا باغ لاله ده سال از از واقعه‌ی کربلا و شهادت جوانان ام البنین می‌گذشت. او در این ده سال دردناک آن قدر گریه کرده بود که چشمانش مانند یعقوب پیامبر نابینا شده بود. حضرت یعقوب در فراق یوسف و بنیامین شب و روز می‌نالید اما سرانجام به هر دو گم شده‌اش رسید. اما ام البنین چهار یوسفش در سرزمین کربلا پر پر شده بودند. سال هفتاد هجری بود و ام البنین ناتوان در بستر افتاده بود. چشم‌های بی سویش هنوز منتظر پسران بود و لب‌هایش لبریز از دعا. همه نگران حال او بودند، ام البنین آخرین حرف‌ها را می‌زد و همه نگاهش می‌کردند. ناگهان لب‌های رنگ پریده اش از حرکت ایستاد و چشم‌های بی نورش بسته شد و روح بلندش به آسمان پرکشید. او مهمان باغ لاله‌ها شده بود ..
4_323716658671648881.mp3
7.83M
🌹 مداح اهل بیت ع🎧 🎤 خدادادی✍ 🌹🕊🕊🌹 😭😭 بَوم شِه جان بِرار مره یاد نشونه بَوِم سنگر کنار مره یاد نشونه تِنه دوش دَیه سلاح مره یاد نشونه کردی از امت دفاع مره یاد نوشونه ته خسته تنِ فدا شیر مرد بیابون ای دلیر مردِ جِوون چندسال بی نام ونشون مره یاد نشونه الهی من ته قربون مره یاد نشونه 😭😭😭💔 ای بَوِم مه جانِ مار ته پسر بیموعه الهی من ته فا ته پسر بیموعه ونه سر بیه جدا ته پسر بموعه سینه تیر بخردا ته پسر بموعه بَوِم ته سر بلا ته پسر بوعه داشتی دیتا ورکا ته پسر بموعه ته کمر بیه دِلا 😭😭😭💔 از زبان دختران شهید😭 بِرو مه جانِ دِتر ته پیر بموعه برو مه باغ ثَمِر ته پیر بموعه مه تن ره هاکن بغل ته پیر بموعه مه دل هسه تسه تنگ ته پیر بموعه ای بوم جان خدا مره یادنشونه زمین هسه لاله زار مره یاد نشونه برو مه جان ریکا مره یاد نشونه تره نکردمه داماد مره یاد نشونه بخوندم تنه زاری دست و پا بیه گِلی مره یاد نشونه 😭😭😭💔 اسفند دود هاکنین مه برار بموعه خِنِه ره فرش هاکنین مه برار بموعه همه گِسفِند بکوشین مه برار بموعه برمه زاری نکنین مه برار بموعه 😭😭😭💔 بوم شه جان ریکا مره یاد نشونه دست و پا بیه جدا مره یاد نشونه 🥀🥀🥀 آی گل بهارونااا دَدِ بمیره مه شیرین زیبونااا دَدِ بمیره مه جان ریکااا دَدِ بمیره سرباز آقااا دَدِ بمیره 🌴🌴🌴😭 عباس باوفااا ته دور بگردم دست بیه جدااا ته دور بگردم مه دل درد دراااا ته دور بگردم مه برار گم بیه وااا ته دور بگردم 😭😭💔💔 https://eitaa.com/joinchat/2711552203Cf097dc164f 🤲 شادی روح شهدای صدر اسلام (صلوات)
1_12889905086.mp3
7.84M
🎵زیر بارون🎵 🥀 سوزناک و دلنشین🥀 💽میکس فوق العاده زیبا💽 https://eitaa.com/joinchat/2711552203Cf097dc164f 🎙مهدی مهدوی خدادادی✍ 🕌🕊🕌🕊🕌
1_15570502978.mp3
3.46M
بسم الله الرحمن الرحیم 💚🌴💚 هر زمانی به میان حرف قمرمی آید پرتو مهر تو اول به نظر می آید پرورش دادن مردی به بلندای ادب فقط از عهده دامان تو بر می آید با وجود پسرانی که همه آقاین به تو این ام بنینی چقدر می آید اجر یه عمر کنیز حسنین بودن توست فاطمه بر سر عباس اگر می آید هرکجا صحبت آب است ،دلت میسوزد جای اشک از نگهت خون جگر می آید ای میان دار بقیع ،آه بکش داد بزن از صدای تو ،صدای همه در می آید این همه مدت از آن روز گذشته ست هنوز دست تو پیش سکینه به کمر می آید بس کن اینقدر خجالت نکش از روی رباب این چنین میکنی عباس مگر می آید آب شرمنده اگر حرف ابالفضلت شد جز حسین از تو مگر حرف دگر می آید 😭😭🖤💔
البنین به زخم زخم تنت گریه می‌کنم هر شب برای پیرهنت گریه می‌کنم هر شب شبیهِ سرخیِ خورشیدِ آسمانِ غروب به دست و پا زدنت گریه می‌کنم هر شب به خشکیِ لبِ مثل کویرت آقا جان به خشکی دهنت گریه می‌کنم هر شب به پیکری که سه شب روی ریگ صحرا ماند به جسم بی کفنت گریه می‌کنم هر شب به لحظه‌ای که تنت را گذاشت بین حصیر به بوریا شدنت گریه می‌کنم هر شب اگر شود ز دو دیده دوباره خون جاری به زخم زخم تنت گریه می‌کنم هر شب ✍
مينويسم با سرشك ديده ام يكسر حسين عالمي دلداده و در اين ميان دلبر حسين آمدم باشم كنيز حيدر و اولاد او شد فقط ذكر لبم تا لحظه ي آخر حسين دور او گردانده ام قنداقه ي عباس را بود اباالفضلم غلام و سيد و سرور حسين يك پسر دارم فقط آن هم حسين ابن علي ست حل شده عباس من از روز اول در حسين هم خودم هم چهار فرزندم فداي اصغرش گريه بايد كرد تا روز قيامت بر حسين بي كفن بي پيرهن عريان بدن دور از وطن سيد العطشان غريب و شاه بي لشگر حسين لعنت حق بر سنان و بجدل و خولي و شمر خورد از آنها تير و سنگ و نيزه و خنجر حسين جار خواهم زد ميان گريه هايم در بقيع اي عزيز فاطمه اي كشته ي بي سر حسين... 🥀🥀🥀