eitaa logo
محمدصادق‌حاجی‌زاده
240 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
100 فایل
⚘🌱 ⚘تلاشی درجهت‌ نشر معارف‌ اسلام‌‌ ناب‌ محمدی واهل‌بیت پاکش⚘🌱⚘ صلوات الله علیهم‌‌اجمعین⚘🌱⚘ یا مولای‌ یاصاحب‌ الزمان‌ ادرکنی‌‌ ولا تهلکنی🌺🌱 اللهم‌عجل‌‌لولیک‌الفرج🌱🌺 ارتباط با ادمین: @Karbalaii69
مشاهده در ایتا
دانلود
شب درخشش خورشید مدینه غرق صفا شد ز روی حضرت صادق دمید عطر محمد ز بوی حضرت صادق فروغ روی نبی را که مکه یافت در امشب مدینه دیده دوباره ز روی حضرت صادق شب درخشش خورشید آسمان علوم است که نور می دهد از چار سوی حضرت صادق ششم امام که باشد ضمیر عالم و آدم مثال آینه ها روی به روی حضرت صادق تمام فقه بود وامدار مکتب فضلش کمال عشق بود راز گویِ حضرت صادق روایتی است کرامت از آن وجود مکرّم حکایتی است شفاعت ز خوی حضرت صادق پیمبران نرسیدند بر مقام نبوت که جرعه ای نزدند از سبوی حضرت صادق بسان زمزم و تسنیم و سلسبیل روان است علوم آل محمد ز جوی حضرت صادق ز کهکشان فضیلت طنین فکنده به عالم خروش عدل علی از گلوی حضرت صادق قیام علمی او چون قیام سرخ حسینی فکنده لرزه به کاخ عدوی حضرت صادق کمر به کشتن او بست دشمنش چو نظر کرد که هست غالب دلها به سوی حضرت صادق فرشته جسته تقرب بهشت یافته رونق ز قطره قطره آب وضوی حضرت صادق بود تجلی والشمس ز آن جمال مبارک بود مفسّر والّیل موی حضرت صادق چراغ راهنمای بشر به عالم توحید همیشه وقت بود گفتگوی حضرت صادق کتاب جابر حیان حدیث فضل مفضّل یکی است ز آن همه راز مگوی حضرت صادق اگر به علم درخشد، چو آفتاب، گرفته ذُراره ذرّه ای از مهر روی حضرت صادق حُشام حشمت علمی گرفته از حَشَم او که کرده تر، لب جان از سبوی حضرت صادق بگو فلاسفه را تا برای درک حقایق نهند رو به ره مهر پوی حضرت صادق نماز پایه دین است و بود لحظه آخر نماز و حرمت آن گفتگوی حضرت صادق بخوان دعای فرج را به آرزوی اجابت که بوده صبح فرج آرزوی حضرت صادق شب دعاست برای فرج بیا که بخوانیم خدای را همه بر آبروی حضرت صادق قلوب شیعه حریمش بود ولی به بقیعش دل شکسته کند جستجوی حضرت صادق نبین به قبر خرابش ببین که چشمه خورشید بجوشد از افق خاک کوی حضرت صادق خدا کند که صبا بر مشام ما برساند شمیمی از حرم مُشک بوی حضرت صادق خدا کند من آلوده باز هم چو «مؤید» سر نیاز بسایم به کوی حضرت صادق سید رضا موید
خف الله كأنك تراه و إن كنت لا تراه فإنه يراك امام جعفر صادق (ع) : چنان از خدا بترس كه گويا او را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند . اصول كافي ، ج 3 ، ص 110
را محبوب خدا کن...! خدا گناه را از جلوی پایت بر می دارد....
انبیای الهی صفات مشترکی دارند. این صفات عبارتند از: دعوت به توحید، تقوا، رفع اختلاف ها، پیکار ضدّ شرک و جهل و تقلید، انذار و تبشیر، عصمت، ارایه بیّنات، کتاب و میزان، معجزه، محترم شمردن محرومان و تبیین وحی. این موارد از جمله صفات عملی آنها به شمار می رود. در صفات معنوی و کمالات روحی نیز میان آنها اشتراک هایی مثل مخلص بودن، صابر بودن، توحید در خشیت، صادق بودن و امانت داری وجود دارد. سؤال کلیدی این جستار این است که آیا در قرآن کریم وصف هایی در مورد پیامبر بزرگوار اسلام (ص) وجود دارد که تنها اختصاص بدو داشته باشد و بدین وسیله آن حضرت (ص) سرآمد و افضل پیامبران الهی تلقّی شود؟ آنچه مسلّم است اینکه همه پیامبران الهی در مقام و منزلت واحدی نیستند، بلکه جایگاه های گوناگونی در پیشگاه الهی دارند. خداوند در این خصوص می فرماید: ﴿وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا:. .. ما بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم و به داوود، زبور بخشیدیم﴾ (الإسراء/ 55). نیز می فرماید: ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ. ..: بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم...﴾ (البقره/253). در روایات نیز بر این موضوع تأکید شده است. امام صادق (ع) می فرماید: «سَادَه النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ خَمْسَه وَ هُمْ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ عَلَیْهِمْ دَارَتِ الرَّحَی نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ: بزرگ پیامبران و رسولان پنج نفرند و آنها پیامبران اولواالعزم هستند و آسیای نبوّت و رسالت بر محور وجود آنها دور می زند. آنها نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد بودند که درود خدا بر آنها و بر تمام پیامبران باد» (کلینی، 1407ق.، ج 1: 175). پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ فَضَّلَ أَنْبِیَائَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَی مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَنِی عَلَی جَمِیعِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ: خداوند پیامبرانش را بر فرشتگان مقرّب برتری داد و مرا بر تمام پیامبران و رسولان برتری داد» (فیض کاشانی، 1387، ج 4: 201). پس در بین انبیاء اختلاف مقام و تفاضل درجات وجود دارد و پیامبر اسلام (ص)، آخرین و برترین پیامبر خدا، دارای ویژگی ها، احکام و صفات خاصّی است که باعث برتری ایشان نسبت به سایر انبیاء شده است. بحث درباره صفات انبیاء به صورت پراکنده به قبل از اسلام نیز برمی گردد، چرا که پیامبران پیشین صفاتی را از پیامبران آینده برای مردم بیان کردند؛ همانگونه که حضرت عیسی (ع) در کتاب خود برخی صفات پیامبر اسلام (ص) را بیان کردند. در این مقاله به روش توصیفی ـ تحلیلی، برخی از صفات و احکام که خاصّ پیامبر اکرم (ص) است، با استناد به آیات قرآن معرفی می گردد
صفات و احکام اجماعی پیامبر اکرم (ص) 1ـ1) مکتوب بودن نام پیامبر در عهدین (تورات و انجیل) از دیگر خصوصیّت هایی که اکثر مفسّران آن را تنها اختصاص به پیامبر اکرم (ص) می دانند، مکتوب بودن نام ایشان در عهدین می باشد. صفت ها، علامت ها، نشانه ها و دلایل نبوّت و حقّانیّت پیامبر (ص) با تعبیر های مختلف در کتاب های آسمانی پیشین (تورات و انجیل) وجود دارد، چنان که انسان را به حقّانیّت ایشان مطمئن می سازد. قرآن کریم در این باره می فرماید: ﴿الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاه وَالإِنْجِیلِ...: همانها که از فرستاده (ی خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می کنند؛ پیامبری که صفات او را در تورات و انجیلی که نزدشان است، می یابند...﴾ (الأعراف/ 157). همچنین در آیه دیگری آمده است که عالمان اهل کتاب، پیامبر اسلام (ص) را به خوبی همچون فرزندان خود می شناسند و نام و نشان و مشخّصات او را در کُتُب مذهبی خود خوانده اند: ﴿الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ...: کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده ایم، او [= پیامبر] را همچون فرزندان خود می شناسند...﴾ (البقره/ 146). این آیه پرده از حقیقت جالبی برمی دارد و آن اینکه بیان صفات جسمی و روحی و ویژگی های پیامبر اسلام (ص) در کُتُب پیشین به قدری زنده و روشن بوده که ترسیم کاملی از او در اذهان کسانی که با آن کُتُب سر و کار داشته اند، می نمود (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1374، ج 1: 500). از اینکه رسول خدا (ص) با اسم ذکر نشده، بلکه با سه وصف «رسول»، «نبی» و «امّی» یاد شده اشت و در ادامه آن فرموده: ﴿الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاه وَالإِنْجِیلِ﴾، به خوبی به دست می آید که آن حضرت در تورات و انجیل هم به این سه وصف معرّفی شده است (ر.ک؛ طباطبائی، 1403ق.، ج 8: 365)؛ زیرا غیر از این آیه که راجع به شهادت تورات و انجیل بر نبوّت آن حضرت است، در هیچ جای دیگر قرآن، رسول خدا به مجموع این اوصاف به صورت یکجا توصیف نشده است. 2ـ1) اوّل المسلمین «اوّل المسلمین» از ویژگی دیگر پیامبر اکرم(ص) است که اکثر مفسّران بر اختصاص آن بدان حضرت، اتّفاق نظر دارند. خداوند به پیامبرش دستور می دهد که بگو: «من اوّلین مسلمانم»: ﴿لاَ شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ: همتایی برای او نیست و به همین مأمور شده ام و من نخستین مسلمانم!﴾ (الأنعام/ 163). منظور از «اوّل المسلمین» اوّلین ذاتی است که احیاناً از آن به اولویّت رتبی یاد می شود. خداوند درباره هیچ پیامبری تعبیر «اوّل المسلمین» ندارد، حضرت ابراهیم (ع) با اینکه سبق زمانی داشت و سرسلسله انبیای ابراهیمی (ع) بود و دعا کرد: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَه وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ: پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار توانایی)﴾ (البقره/ 129). رسول خدا (ص) هم طبق بعضی از نقل ها فرمود: «أَنَا إِبنُ الذَّبِیحَین» و خود را فرزند اسماعیل پسر ابراهیم (ع) می داند. با این حال، خداوند به ابراهیم (ع) نفرمود که بگوید من اوّلین مسلمانم. نوح (ع) که شیخ الانبیاء و نیز آدم (ع) که ابوالبشر است، هیچ یک این جمله را نفرمودند و تنها کسی که قرآن از او به عنوان «اوّل المسلمین» یاد می کند، رسول خداست. معلوم می شود این اولویّت، زمانی و تاریخی نیست؛ زیرا اگر اولویّت زمانی بود، هر پیغمبری نسبت به قوم خویش «اوّل المسلمین» بود و انبیای پیشین نیز به طریق أولی می توانستند مصداق این اولویّت باشند. از اینکه خدای سبحان تنها به پیامبر اسلام فرمود: بگو مأمورم که «اوّل المسلمین» باشم، برای آن است که وی اوّلین صادر یا اوّلین ظاهر است؛ یعنی در رتبه وجودی او هیچ کس قرار ندارد، چنان که آن حضرت در قیامت، اوّل کسی است که محشور می شود (ر.ک؛ جوادی آملی، 1385، ج 8: 30). فیض کاشانی معتقد است: «إِنَّهُ أَوَّلُ مَن أَجَابَ فِی المِیثَاقِ: حضرت نخستین کسی است که در عالم ذر و گرفتن عهد و میثاق، لبّیک گفته است. پس اسلام آن حضرت مقدّم بر اسلام همه خلایق است» (فیض کاشانی، 1387، ج 2: 654). علاّمه طباطبائی بر این باور است که جمله «و أَنَا أَوَّلُ المُسلِمِینَ» دلالت بر این دارد که مقصود از «اوّل»، اوّلیّت به حسب درجه است، نه اوّلیّت به حسب زمان؛ زیرا قبل از پیامبر اکرم(ص) نیز مسلمانانی بودند، به شهادت حکایت قرآن از قول نوح(ع) که فرمود: ﴿... وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ﴾ (یونس/72).
همچنین از قول ابراهیم(ع)که فرمود: ﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ (البقره/ 131). نیز از قول او و فرزندش که گفتند: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ...﴾ (همان/ 128). یا درباره لوط(ع) فرمود: ﴿فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِینَ﴾ (الذّاریّات/ 36) و از ملکه کشور سبأ حکایت کرد که گفت:﴿...وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾(النّمل/ 42).
البتّه در صورتی که مقصود ملکه سبأ اسلام برای خدا باشد و نیز گفت: ﴿...وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾(همان/ 44). در قرآن کریم کسی به وصف «اوّل المسلمین» توصیف نشده است، بلکه تنها رسول خداست که در آیه مورد بحث و همچنین در آیه: ﴿وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ: دستور یافته ام که نخستین مسلمان باشم﴾ (الزّمر/12)، پیامبر اسلام (ص) «اوّل المسلمین» خوانده شده است. اینکه بعضی گفته اند مقصود این است که آن جناب اوّل مسلمان از این امّت است به این دلیل که اگر مراد اسلام در همه قرون بوده باشد، اوّلین مسلمان ابراهیم(ع) است ودیگران تابع او هستند، حرف صحیحی نیست؛ زیرا اسلام در آیه شریفه (الأنعام/163) مقیّد به اسلام این امّت نشده است. پس وجهی برای تقیید آن نیست. امّا اینکه گفته اند اوّلین مسلمان ابراهیم(ع) می باشد، در نقد آن باید گفت آیاتی وجود دارد که پیامبران قبل از ابراهیم را هم مسلمان معرّفی کرده است. امّا آیات ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّه مُّسْلِمَه لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَآ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾ (البقره/ 128) و ﴿...مِّلَّه أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ...﴾ (الحج/78)، هیچ کدام دلالت بر ادّعای مزبور ندارند (ر.ک؛ طباطبائی، 1403ق.، ج 7: 395ـ394). از آیه 163 سوره انعام چنین برمی آید که اسلام بر دیگر ادیان فضیلت دارد و پیروی از اسلام واجب است؛ زیرا پیامبر اسلام(ص) اوّلین کسی است که مأمور شد در برابر اسلام تسلیم شود و دیگران جز تبعیّت از او وظیفه دیگری ندارند (ر.ک؛ طبرسی، 1360، ج 9: 36). 3ـ1) اعطای کوثر کوثر هدایای ویژه ای است که خداوند از میان انبیاء الهی تنها به پیامبر اسلام (ص) عطا نموده است. تمام مفسّران در این اختصاص اتّفاق نظر دارند. خداوند برای تسلّی خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناک و زخم زبان های مکرّر دشمنان می فرماید: ﴿إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ: ما به تو کوثر [= خیر و برکت فراوان ] عطا کردیم﴾ (الکوثر/ 1). کوثر وصفی است که از «کثرت» گرفته شده و به معنی خیر و برکت فراوان می باشد. همچنین به افراد سخاوتمند نیز «کوثر» می گویند. در اینکه منظور از «کوثر» چیست، اقوال متعدّدی وجود دارد. بعضی آن را نهری در بهشت و برخی آن را حوض کوثر می دانند که متعلّق به پیامبر(ص) است. گروهی آن را به نبوّت و قرآن و دیگران نیز به کثرت اصحاب و یاران، کثرت فرزندان، ذریّه و شفاعت تفسیر کرده اند. امّا اینها مصداق های روشنی از این مفهوم اند و کوثر به معنای خیر کثیر و نعمت فراوان می باشد (مکارم شیرازی، 1374، ج 27: 372). یکی از روشن ترین مصداق کوثر وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) است، چون نسل و ذریّه پیامبر اسلام(ص) به وسیله همین فرزند گرامی در جهان انتشار یافت؛ نسلی که نه تنها فرزندان جسمانی پیغمبر بودند، بلکه آیین و تمام ارزش های اسلام را حفظ کرده اند و به آیندگان ابلاغ نمودند.
خاتمیّت و شخصیّت جهانی رسول اکرم (ص) از جمله اوصاف و خصایص که تنها به پیامبر اکرم (ص) اختصاص دارد و همه مفسّران و اندیشمندان اسلامی نیز در رابطه با آن اتّفاق نظر دارند، «خاتمیّت» ایشان است. قرآن کریم می فرماید: ﴿مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا: محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست، ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است!﴾ (الأحزاب/ 40). این آیه یک سنّت غلط جاهلی را که معتقد بودند فرد نمی تواند با زن پسر خوانده خود ازدواج کند، می شکند و می فرماید محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبود؛ نه زید و نه دیگری. مقصود از خاتمیّت، هم تأخّر و خاتمیّت زمانی و هم خاتمیّت رتبی در قوس صعود است. «خاتم» مُهری است که در پایان نوشته ها قرار می گیرد، خداوند هم با فرستادن انبیا برای جوامع بشری پیام می فرستد و پس از پایان گفتار و کلمات خود، سلسله نبوّت ایشان را با فرستادن پیامبر اکرم (ص)، ختم و صحیفه رسالت آنها را با وجود مبارک خاتم الأنبیاء مُهر کرده است. پس هرگز جایی برای نبوّت و رسالت دیگری نیست. به همین دلیل می فرماید رسول اکرم (ص) زیور همه انبیاء و خاتم آنهاست و سلسله نبوّت با آن حضرت مُهر شده است و پایان پذیرفته است (ر.ک؛ جوادی آملی، 1385، ج 8: 23). به عقیده مرحوم طبرسی، «خاتم النّبیین» اشاره به این دارد که رسول اکرم(ص) آخرین پیام آور است و دفتر رسالت با آمدن او مُهر خورده است و پایان یافته است. از این رو، دین و دفتر ایشان تا روز قیامت راه و رسم بشریّت بوده است و این ویژگی و فضیلت بزرگ در میان همه پیامبران تنها از آن ایشان است (ر.ک؛ طبرسی، 1360، ج 1: 512). این آیه گرچه برای اثبات این مطلب کافی است، امّا دلیل خاتمیّت پیامبر اسلام (ص) منحصر به آن نمی باشد، بلکه آیات و روایات2دیگری به این موضوع اشاره دارند؛ از جمله: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّه لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ: و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهای الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی، ولی بیشتر مردم نمی دانند﴾ (سبأ/ 28)؛ ﴿...وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ...:. .. این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می رسد، بیم دهم... ﴾ (الأنعام/ 19). وسعت مفهوم تعبیر «وَ مَن بَلَغَ» رسالت جهانی قرآن و پیامبر اسلام(ص) را از یک سو، و مسأله خاتمیّت ایشان را از سوی دیگر روشن می سازد
صفات و احکام اختلافی مختصّ پیامبر اکرم (ص) 1ـ2) علوّ مرتبه (رفعت نام پیامبر (ص) از صدر اسلام تاکنون) این ویژگی نتیجه و برآیند اخلاق و صفات برجسته آن بزرگوار است. یکی از راه های شناخت مرتبه بلند و مقام عالی فرد، تمجید و تعریف کسانی است که از نظر رتبه در جایگاهی به مراتب بالاتر از وی قرار گرفته باشند. هنگامی که رسول خدا (ص) مورد توجّه خاصّ پروردگار قرار می گیرد و از رحمت و درود فرشتگان مستفیض می شود، بیش از پیش ارزش وجودی ایشان بر همگان پدیدار می شود و از این رو، مکلّف می شویم که بر او درود بفرستیم و سلامش بگوییم و در برابر فرمانش تسلیم باشیم: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا: خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستد. ای کسانی که ایمان آورده اید! بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید﴾ (الأحزاب/ 56). این آیه بیانگر ویژگی «مقام عالی» پیامبر اکرم (ص) است که با تأیید صریح خداوند موجب مقبولیّت وی در میان مردم می شود. در آیه دیگری آمده است: ﴿وَ رَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ: و آوازه تو را بلند ساختیم﴾ (الإنشراح/ 4). همچنین آیات دیگری به این موضوع اشاره کرده اند (ر.ک؛ الحجرات/ 1 و النّور/ 63). خداوند سبحان در نوع کمالات ثبوتی مانند ایمان، اطاعت، اجابت و اوصاف سلبی و دیگر موارد، نام مبارک رسول خدا را در کنار نام شریف خود ذکر کرده است (ر.ک؛ جوادی آملی، 1385، ج 9: 362). 2ـ2) عَبْد مطلق از موارد دیگری که به پیامبر اکرم (ص) اختصاص دارد، «عَبْد مطلق» است. خداوند درباره رسول اکرم(ص) می فرماید: ﴿وَأَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنتَهَی: (و آیا از کُتُب پیشین انبیا به او نرسیده است) که همه امور به پروردگارت منتهی می گردد؟!﴾ (النّجم/ 42). خداوند ربّ العالمین است، ولی بعضی از انسان ها تحت تدبیر اسمای جزئیّه حقّ اَند؛ مثلاً بعضی در حقیقت، عبدالرّزاق، عبدالباسط، عبدالقابض، عبدالکریم و عبدالجلیل هستند، امّا پیامبر اسلام(ص) «عَبْد» هست و پروردگار مدبّر، مربّی شخص وی است که نهایت مرتبه را داراست و در قوس صعود، مقامی برتر از مقام مربوبیّت شخص رسول اکرم (ص) نیست. آن حضرت منتسب به عالی ترین اسم از اسمای حسنی خداوند سبحان است؛ یعنی «هو» که همان هویّت مطلقه است، چون کامل ترین عبودیّت از آنِ اوست، جامع ترین کلمه به او اشاره دارد و حضرت در قوس نزول از نزد همان مقام تنزّل کرده است و هویّت مطلقه مبدأ ارسال رسول اکرم (ص) می باشد: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ: اوست که رسول خود را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند!﴾ (التّوبه/ 33). خداوند وقتی می خواهد تعبیر «عَبْد» را نسبت به سایر انبیا به کار ببرد، همراه با ذکر نام آنها به کار می برد؛ مثلاً می فرماید: ﴿وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِیمَ وَإِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ أُوْلِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ: و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم، اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها(ی نیرومند) و چشمها(ی بینا)﴾ (ص/ 45)؛ ﴿وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ: به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است﴾ (همان/ 41)؛ ﴿اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ: در برابر آنچه می گویند، شکیبا باش و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسیار توبه کننده بود!﴾ (ص/ 17)؛ ﴿کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ: پیش از آنها قوم نوح تکذیب کردند، (آری،) بنده ما (نوح) را تکذیب کردند و گفتند: او دیوانه است و (با انواع آزارها از ادامه رسالت خود) بازداشته شد﴾ (القمر/9). امّا پیامبر خاتم (ص) را بدون نام ذکر می کند و «عَبْد مطلق» به آن فرد کامل اطلاق می فرماید: ﴿فَتَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا: زوال ناپذیر و پُر برکت است کسی که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد﴾ (الفرقان/1). نه قبل از کلمه «عَبْد» نام مبارک پیامبر (ص) را می برد و نه بعد از آن تا بگوییم نام آن حضرت محذوف به قرینه است و نیز نمی فرماید «عبدنا» که ناظر به کثرت باشد، بلکه می فرماید «عَبْده» که ناظر به مقام وحدت است و این کلمه از «عبدالله» نیز بالاتر است؛ زیرا این عبودیت، حاکی از هویّت مطلقه است که بالاتر از مقام الوهیّت می باشد (ر.ک؛ جوادی آملی، 1385، ج 8: 26).
علاوه بر این، در ابتدای سوره اسراء آمده است: ﴿سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ: پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالأقصی بُرد که گرداگردش را پُربرکت ساخته ایم تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم، چرا که او شنوا و بیناست﴾ (الإسراء/ 1). همچنین در آیه اوّل سوره کهف می فرماید: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجَا: ستایش و سپاس مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (ی برگزیده)اش نازل کرد و هیچ گونه کژی در آن ننهاد﴾ (الکهف/ 1). این گویای انصراف این واژه به کامل ترین فرد آن است که رسول خدا (ص) باشد. این خود فضیلت غیرقابل انکاری برای آن حضرت نسبت به دیگر انبیای الهی است. خداوند سبحان، بنده مطلق در همه عصرها را رسول اکرم(ص) می داند. از این رو، حضرت آدم و پیامبران بعدی زیر لوای این عبد مطلق می باشند4. همه پیامبران و معصومان (ع) تحت لوای عبد مطلق خداوند یعنی رسول اکرم (ص) هستند و به عبارتی، رسول خدا سیّد الأوّلین و الآخرین است، چنان که می فرماید: «أَنَا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ وَ لاَ فَخرَ، أَنَا خَاتَمُ النَّبِیِّینَ، وَ إِمَامُ المُتَّقِینَ وَ رَسُولُ رَبِّ العَالَمِینَ» (مجلسی، 1372، ج 9: 294). استاد جوادی آملی این خصوصیّت را مختص پیامبر اکرم(ص) دانسته است (ر.ک؛ جوادی آملی، 1385، ج 8: 26). 3ـ2) اُسوه حَسَنه گذشته، حال و آینده
صفت «اُسوه» علاوه بر اینکه از صفات خاصّ پیامبر اکرم (ص) می باشد. در آیات4 و 6 از سوره «ممتحنه» درباره حضرت ابراهیم(ع) به کار رفته است. در اینکه این صفت از صفات خاصّه پیامبر اکرم (ص) می باشد، میان مفسّران اختلاف نظر هست. در برخی از تفاسیر، از جمله تفسیر نور، ذیل آیه 21 از سوره مبارکه احزاب آمده است که این واژه در مورد ابراهیم(ع) هم به کار رفته است (ر.ک؛ قرائتی، 1383، ج7: 344). امّا «اُسوه بودن» این دو پیامبر با هم متفاوت است و «اُسوه بودن» ابراهیم(ع) در برائت از شرک و مشرکان است، امّا «اُسوه بودن» پیامبر اسلام در آیات مربوط به ایستادگی در برابر دشمن مطرح شده است. از سویی، هیچ موردی از گفتار و رفتار رسول اکرم (ص) از محدوده تأسّی استثناء نشده است (ر.ک؛ سیوطی، 1404ق.، ج 6: 45). زندگی رسول اکرم (ص) سرشار از فضایل انسانی، صفات پسندیده و سیر و سلوک پایدار می باشد که عظمت و بزرگی اصالت از آن نمودار است. به همین دلیل، خدای متعال او را به این صفت توصیف فرمود: ﴿وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ: و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری﴾ (القلم/ 4). از این رو، خداوند می فرماید: ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَه حَسَنَه لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا: مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند﴾ (الأحزاب/ 21). معرّفی پیامبر اکرم(ص) به عنوان «الگو» و «اُسوه نیکو» بدون هیچ قید و استثنایی، دلیل اعتبار و حجّیّت همه افعال آن حضرت در تمام حالات است که از صدر اسلام به عنوان«سنّت» مورد استناد بوده است. در روایات نیز از اعمال عبادی و غیر عبادی پیامبر(ص) با تعبیر «اُسوه» یاد شده است (ر.ک؛ صادقی، 1365، ج 2: 76ـ75). شیخ طوسی در تفسیر این آیه می گوید: «اُسوه حالتی است برای صاحب آن که دیگران بدان حالت اقتدا می کنند و الگو بودن در انسان است. پس هر کس از الگوی خوب پیروی کند، کارهایش خوب می شود» (طوسی، 1409ق.، ج 8: 328). تعبیر به «لَکُم» اُسوه بودن پیامبر (ص) را برای همه مخاطبان به صورت یکسان ثابت می کند، امّا تعبیر به «لِمَن کَانَ» اشاره است به بهره وری از این اُسوه به وسیله کسانی که دارای شرایط ویژه هستند؛ یعنی اینگونه نیست که همگی از این اُسوه عام بهره ببرند، بلکه افرادی خاص بهره مند می شوند. همچنین قید «لِمَن کَانَ یَرجُوا الله»، مبیّن این است که غیرمؤمنان چندان از الگو بودن پیامبر اعظم بهره نمی گیرند و تعبیر «وَ لَقَد کَانَ لَکُم»، برای دلالت بر استمرار سرمشق بودن پیامبر (ص) برای مؤمنین است؛ بدین معنی که پیروی از پیامبر اعظم (ص) تکلیفی ثابت از زمان گذشته است (ر.ک؛ طباطبایی، 1374، ج 16: 432)