بسم رب الحسین
دم غروب است...
غروبی غریب..
غروبی که آغاز غربت است و
غروبی که پایان غربت است.
آغاز غربت امامی که خود اعتبار حج است و نماز و عبادت.
آغاز غربت امامی که حرمتش از کعبه بیشتر بود اما...
اما مردم زمانهاش او را وانهادهاند و قصد دارند دور کعبه بگردند پس تکلیف امام چه میشود؟
اصلا مگر حج بی او حج است؟
سعی بی او که تلاشی بیهوده است!
اینها را امروز ما می گوییم.
در ۸ ذی الحجه سال ۱۴۴۵ هجری قمری ۱۳۸۵ سال بعد از آن غروبی که امام از مکع خارج شده بود و آغاز سفری غریبانه به سمت شهری داشت که هزاران تن از افرادش او را به آنجا دعوت کرده بودند: کوفه!
درست غروب ۸ ذیالحجه ۱۳۸۵ سال قبل پایان غربت مردی بود که اتفاقا به امام نامه نوشته بود که بیا
اینجا غریب نمیمانی
۱۸ هزار نفر با تو بیعت کردند.
اما فکرش را نمیکرد ۱ز آن ۱۸ هزار تن چهار هزار تن پای کارش بیایند و از صبح امروز تا همین غروبی، فقط ۳۰۰ نفر بمانند.
راستی چیزی تا اذان نمانده.
آن ۳۰۰ نفر هم تا وقت نماز شدند ۳۰ نفر.
نماز مغرب و عشا چقدر طول میکشد؟
سلام نماز عشا را که داد
تنها شد.
غریب، سرگردان، حیران!
پس آن هجده هزار نفر چه شدند!
رفتند در خانههایشان!
نماینده امام را تنها گذاشتند.
مثل همان ها که امام را تنها گذاشتند.
غروبی غم بار.
غروبی که آغاز بود و پایان.
غروب هشتم ذی الحجه سال ۶۰.
#مسلم
#مسلمیه
#امام_زمان
#کربلا
🔻 #حکاکی_اشک | پژوهشی در تاریخ اسلام 🔻
https://eitaa.com/joinchat/428671176C1b2b3c13c9