با سلام سخنرانی تفسیری امشب-صالح خواه-مسجد سیدان👆👆 مواظب واردات باشید صادرات درست میشه!😳

🌸 ۲۳ ربیع الاول سالروز ورود کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به شهر قم گرامی باد

سلام "یه سر به ماشین میزنی؟!" یه خودرو میلیاردی خریداری کرده بود. اولین مسافرتش را به خارج شهر انجام داد و به همراه خانواده، منزل برادرش رفت. منزل برادرش حیاط نداشت. تا صبح چند بار به کوچه رفت و از خودروش بازدید کرد که دزد آن را نبرده باشد! گاهی هم سر شب، به پسرش میگفت:" بابا! یه سر به ماشین‌ میزنی؟" انگار تا صبح درست خوابش نبرد. بر عکس برادرش که خودرو نداشت تا صبح راحت خوابید. این رفتارش مرا به یاد این روایت امام صادق علیه السلام انداخت که فرمودند:" میل و رغبت به دنیا برای انسان، غم و اندوه به ارمغان می آورد و بی میلی و زهد در درنیا، راحتی را به بار می‌آورد." هر مقدار به دنیای شما اضافه شود به همان‌ مقدار، آسایش و آرامش شما کم خواهد شد. البته گاهی چاره‌ای نیست که در دنیا باید با اسبابش زندگی کنیم؛ ولی این را بدانیم که به ضرورتها بپردازیم و به قدر کفایت از آن بهره‌مند شویم... همیشه راحتی به بهرمندی از دنیا نیست؛ بلکه گاهی بایستی از دنیا فاصله بگیریم تا راحت باشیم....🌸🌸 "حکیمانه" پیام رحمت و ایمان و مغفرت الهی است. @hakeemaneh

#مولای_مهربان جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد... ... یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد https://eitaa.com/ahlalquran

شکستن دل و اجابت دعا علی نقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچ گاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمی كردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده می شد. یك عمر جلسات مذهبی در خانه ها و تكیه ها به راه انداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود. آنهایی كه حسودی شان می شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می گشتند تا نمكی به زخمش بپاشند؛ آخر بعضی ها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند. علی نقی راه پدر را ادامه داده بود اماالان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینه توز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ در زد. علی نقی آمد دم در. مردك به او یك گونی داد و گفت: «حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید». علی نقی در گونی را باز كرد، 11 تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون. قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد. كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می كنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم». خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، 11 فرزند به علی نقی داد كه یکی از آنها حاج آقا محسن قرائتی است. 👳 @mollanasreddin 👳