بزرگی گفته:
دراولین مسابقه که
مربیگری میکردم
دعاکردم و از خدا خواستم
که برنده باشم اما نبردیم
متوجه شدم
که تیم مقابل هم خدا دارد
بعد از آن فهمیدم
برای پیروزی
فقط باید تلاش کرد!
#خواندنی
@hal_khosh
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️تلنگر
ﭘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﭘﺴﺮ 26 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ اينستاگرام ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ :
" ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﻫﺎ "... !
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ .
ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ : ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ ...!
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮك ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟
ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ ...
ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ ...
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ ..؟
ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ..
اما ! ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
«ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»!
آيا تا بحال !
ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ، ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؟
🟢#داستان
👈از خدا صلاح خود را بخواهیم
جوانی خاطر خواه خانمی شده بود. خیلی جمکران می آمد و نماز امام زمان می خواند و التماس می کرد که ای امام زمان این موردی که من می خواهم جور کن.
دعا و نماز و راز و نیازش مستجاب نشد و آن خانم رفت با مورد دیگری ازدواج کرد. این آقا هم پکر شد.
ولی بعد از مدتی دید که این دختر، خیلی دختر ناجوری بوده است. آبروی خانواده شوهرش را برده و زندگیشان به هم ریخته است.
جوان بعد از این جریان وقتی به جمکران می آمد از خدا و امام زمان تشکر می کرد که آقاجان من ممنونم که این مورد را برای من جور نکردی.
در حاجت هایی که می خواهیم بگوییم خدایا اگر صلاح است حاجتمان را برآورده کن.
کانال #حال_خوش 👇
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
👈آزاد از زندان منت
مردی بازاری خلافی کرد و حاکم او را به زندان انداخت.
زنش پیش یکی از یارانش رفت و گفت چه نشسته ای که دوستت پنج سال به محبس افتادندی! برخیز و مرامی به خرج بده همی!
مرد هم خراب مرام شد و یکشب از دیوار قلعه بالا رفت و از لای نگهبانان گذشت و خودش را به سلول رفیق رساند.
مرد زندانی خوشحال شد و گفت ایول داداش!دمت گرم. زود باش زنجیرها را باز کن که الان نگهبان ها می رسند.
ولی دوستش گفت: میدانی چه خطرها کرده ام؟از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
بعد زنجیرها را باز کرد. به طرف در که رفتند مرد گفت: میدونی چه خطری کرده ام؟ از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را عزیزم خطر انداختم.
رفتند پای دیوار قلعه که با طناب خودشان را بالا بکشند. مرد گفت: میدونی چه خطری کرده ام؟ از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
با دردسر خودشان را بالا کشیدند. همین که خواستند از دیوار به پایین بپرند. مرد گفت: میدونی چه خطری کرده ام؟ از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
مرد زندانی فریاد زد: نگهبان ها! نگهبان ها! بیایید این مرد می خواهد من را فراری بدهد!
تا نگهبان ها آمدند مرد فرار کرده بود. از زندانی پرسیدند چرا سر و صدا کردی و با او فرار نکردی؟
مرد گفت: پنج سال در حبس شما باشم بهتر است که یک عمر زندانی منت او باشم!
در زندگی از گرسنگی بمیرید، فقر را تحمل کنید، تن به دشواری بدهید اما زیر بار منت هیچکس نروید. هیچکس. هیچکس.
بار حمالان به دوش خود کشيدن سخت نيست
زير بار منت نامرد رفتن ، مشکل است
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠«امام موسي بن جعفر عليهالسلام»:
اذا مَرِضَ اَحَدُكُم فَلْيأَذَنْ لِلنّاسِ يَدخُلُونَ عَليهِ فَاِنَّه لَيسَ مِن أَحَدٍ اِلاّ وَ لَهُ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ.
وقتي يكي از شما مريض شد دوستان را خبر دهد تا به عيادت او بيايند كه هر يك از آنها يك دعاي مستجاب خواهد داشت. 📚فروع كافي، ج 3، ص 117
🔸بابا داشت روزنامه میخوند
بچه گفت: بابا بیا بازی
بابا که حوصله بازی نداشت یک تیکه از روزنامه رو ک نقشه دنیا بود رو تیکه تیکه کرد و گفت:
فرض کن این پازله، درستش کن
چند دقیقه بعد بچه درستش کرد
🔹بابا با تعجب پرسید:تو که نقشه دنیا رو بلد نیستی چطور درستش کردی؟
🔸بچه گفت: آدم های پشت روزنامه رو درست کردم دنیا خودش درست شد
🔸آدم های دنیا که درست بشن دنیا هم درست میشه
#نهج_البلاغه
💠کسی که امور آخرت را اصلاح کند ، خدا امور دنیای او را اصلاح خواهد کرد .
📚 #حکمت ۸۹
🟢 #داستان
👈حرص نخورید.
قدیما یه شاگرد کفاشی بود هر روز میرفت لب رودخونه چرم میشست برای کفش درست کردن.
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد میگفت: اینو میزنم تا چرم رو آب نبره.
یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد.
با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره.
با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو
ولی اوستاش گفت: باشه عیب نداره.
شاگرد با تعجب پرسید: نمیزنیم؟
اوستاش گفت :من میزدم که چرم رو آب نبره، الان که آب برده دیگه فایده ای نداره.
زندگیم همینه،
تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره،
وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید...
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد از دیدن این ویدیو به این نتیجه میرسیم لقمه رو باید قد دهان برداشت و الا مثل این پرنده بدشانس تو دردسر بدی میوفتیم!
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماشین حمل زندانی ها خراب شده خود زندانی ها اومدن دارن هل میدن😂
#دیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی باد ازت کینه داره
#طنز
@hal_khosh
دیروز رفتم شلوار بخرم یکی برداشتم خیلی تنگ بود
فروشنده گفت چند بار بپوشی جا باز میکنه،
یکی دیگه برداشتم خیلی گشاد بود
فروشنده گفت چند بار بشوریش آب میره جمع میشه''
خدا خیرشون بده شلوار هوشمند ساختن !! 😂
🆔 @hal_khosh